نماز و توسعه فردی؛ (۲۰)

آرامشی به وسعت اقیانوس رحمت الهی

۱۵ آذر ۱۴۰۲، ۱۲:۳۰
کد خبر: 85310146
حامد فتوت‌احمدی I پژوهشگر علوم قرآن و حدیث
آرامشی به وسعت اقیانوس رحمت الهی
عکس تزیینی است

تهران- ایرنا- انسانِ خاشع، هنگامی که به نماز می‌ایستد، مانند ظرفی که از هوا خالی شده، در میان اقیانوس رحمت الهی قرار می‌گیرد و آب رحمت با سرعت، تمام این ظرف را پر می‌کند.

مقدمه و اساس هر رشدی، تواضع، فروتنی و خشوع است. هر کجا که رشد هست، باید به دنبال استاد، مربی، مدیر یا فرمانده گشت. در کلاس مدرسه، محیط کار، نظام ارتش یا حتی محیط‌های ورزشی و به طور کلی در همه جا قوانین و مقرراتی برای احترام و تواضع در مقابل مقام ارشد وجود دارد. حتی برای یادآوری این احترام، آیین‌نامه‌ها یا مقرارتی وضع شده‌ است. همۀ اینها به خاطر این است که در این مجموعه‌ها قرار است رشدی اتفاق بیافتد. شاگردی که نزد یک استاد می‌رود، باور دارد که خیلی چیزها را نمی‌داند و آماده است که بیاموزد. هرچه بیشتر تواضع کُند و بگوید که نمی‌داند، هرچه بیشتر اظهار نیاز کرده و سؤال و درخواست کُند، بیشتر می‌آموزد و بیشتر رشد می‌کند.

اگر این احساس نیاز از درون شاگرد برآمده باشد و اگر او با تمام وجود و نه به اجبار، زانوی فروتنی پیش استاد بر زمین زند، پاداشش این است که مطالب زیادی را با تمام وجود بیاموزد. در این حالت، تمامی نیروهای درونی و استعدادهای او برای آموختن بسیج می‌شود و می‌خواهد که بداند اما اگر احساس کند بخشی از موضوع را بهتر از استاد می‌داند یا نیازی به درس استاد ندارد، دیگر چیزی نخواهد آموخت و در آن کلاس شرکت نخواهد کرد. به این حالت «استکبار» می‌گویند. یعنی در مثال ما، اگر یک شاگرد احساس کند که از استاد بهتر می‌داند و در این مورد از او بزرگ‌تر است، این استکبار، مانع اصلی رشد اوست.

همه می‌دانیم که هیچ‌موجودی در عالم در هیچ‌چیزی از خدا برتر نیست؛ «اللّه اکبر». همگی در مراتب بسیار پایین‌تر نسبت به او هستند و هیچ راهی وجود ندارد که در موردی، کسی یا چیزی از خدا سبقت بگیرد. از سوی دیگر می‌دانیم که او ربّ و تدبیر کنندۀ عالم است. همه‌چیز و همه‌کس تحت سرپرستی و اختیار اوست و رشد و پیشرفت، فقط از سوی او به کسی هدیه می‌شود. هر که را بخواهد عزیز و هرکه را بخواهد خوار و ذلیل می‌کند. البته این خواستن و نخواستن، قانون دارد و بر اساس پارتی‌بازی یا تبعیض نیست. به عبارت دیگر خدا در عالم، قوانینی قرار داده که مظهر خواست او هستند. مثل اینکه «آب در صد درجه به جوش می‌آید». این یک قانون است. این خواست خداوندِ مدبّر عالم و نیز تغییرناپذیر است مگر اینکه باز هم خدا بخواهد و قوانین را تغییر دهد.

کسانی که فکر می‌کنند، توانسته‌اند خداوند یا مشیّت و قوانین او را دور بزنند و هر طور که می‌خواهند عمل کنند، بسیار ساده‌لوح‌ هستند

قانون دیگر این است «هرکس تلاش مستمر و خستگی‌ناپذیر در مسیر درست داشته باشد، به آنچه می‌خواهد می‌رسد». ما در محدودۀ این قوانین زندگی می‌کنیم. ما بندۀ خدا هستیم، از هر نظر تحت حکومت و سرپرستی خدا هستیم و هیچ راهی برای یک لحظه خروج از آن نداریم. حتی اگر دست به معصیت و نافرمانی بزنیم، باز هم در محدودﮤ مشیّت خداوند هستیم، از قوانین عالم استفاده می‌کنیم و تبعات و نتایج آن را در این دنیا یا آن دنیا خواهیم دید. کسانی که فکر می‌کنند، توانسته‌اند خداوند یا مشیّت و قوانین او را دور بزنند و هر طور که می‌خواهند عمل کنند، بسیار ساده‌لوح‌ هستند. آنها مانند همان مسافر قطار هستند که در راهروهای قطار، در جهت مخالف حرکت قطار حرکت می‌کند و فکر می‌کند به راهی غیر از راه قطار می‌رود!

به هرحال، گاهی انسان‌های به‌ظاهر اندیشمند همین‌طور عمل می‌کنند و در محدودۀ کوچک این دنیا می‌خواهند برخلاف جریان هستی حرکت کنند. آنها فکر می‌کنند که چنان نیرومند و قوی هستند که می‌توانند از خداوند سبقت بگیرند و برخلاف خواست او و در مسیری غیر از مسیر تعیین شده از سوی او حرکت کنند اما آنها عملا فقط می‌توانند از ابتدا تا انتهای قطار را طی کنند. دامنۀ آزادی آنها همین است و بس. قطار، آنها را به آنجا می‌برد که خدا می‌خواهد. این یک نوع استکبار است و سردستۀ مستکبران عالم، شیطان است. کسی که در دستۀ شیطان حرکت می‌کند، در مسیر رشد قرار نمی‌گیرد. در کوتاه‌مدت هم اگر همچون فواره بالا رود، لاجرم برمی‌گردد و فرومی‌ریزد و هرچه بالاتر رفته باشد، فرود سخت‌تر و دردناک‌تری خواهد داشت.

نمازگزاران، اهل استکبار نیستند. آنها مسیر شیطان را رها کرده‌اند و در مسیر رشد قرار گرفته‌اند

نمازگزاران، اهل استکبار نیستند. آنها مسیر شیطان را رها کرده‌اند و در مسیر رشد قرار گرفته‌اند. آنها با تمام وجود در مقابل رب‌العالمین زانو می‌زنند و سر بر خاک تواضع می‌سایند. آنها به عالم اعلام می‌کنند که ما قصد طغیان نداریم؛ ما قصد سبقت گرفتن از خدا و خواست او را نداریم؛ ما خود را مقهور عظمت پروردگار می‌دانیم و از اینکه از رحمت او دور شویم، می‌ترسیم. بالاترین ترس و نگرانی ما در این زندگی این است که مبادا از مسیر درست خارج شویم و از رحمت خدا فاصله بگیریم. نمازگزار با الفاظ، اعمال و احساسش می‌گوید «من خطرات خارج شدن از مسیر را فهمیده‌ام و از آن ترسان و نگران هستم. اینک رو به سوی تو آورده‌ام که دستم را بگیری و نگذاری که از مسیر خارج شوم». این یعنی خشیّت، یعنی ترس از محروم‌شدن از رحمت خدا و در نتیجه، خشوع در مقابل مدبّر و کارگزار هستی.

نمازی که با چنین خشیّت و خشوعی خوانده شود، زیربنای رشد انسان است. زانو زدن و اظهار تواضع، شرط یادگرفتن از استاد است و خشوع، پایۀ بهره‌برداری از نماز. خشوع منحصر در رفتار ظاهری نیست. در قلب انسانِ خاشع، ترس از محرومیت هم هست. این ترس باعث افزایش و پایداری خشوع می‌شود. شما ممکن است به یک پیشکسوت احترام بگذارید، در حالی که ممکن است محرومیت از محبت او برای شما چندان هم مهم نباشد اما در مقابل پدر و مادر، خشوع می‌کنید، چون از قهر آنها می‌ترسید. شما می‌دانید اگر عاقّ والدین شوید، بدبختِ روزگار خواهید ‌شد. پس علاوه بر تواضع ظاهری، در مقابل آنها خشوع می‌کنید. محرومیت از رحمت خدا هم یعنی عذاب؛ و این از همه‌چیز ترسناک‌تر است.

نیروهای سرکش درونی ما بزرگ‌ترین مانع خشوع و حرکت ما به سوی داشتنِ نداشته‌هایمان هستند

نیروهای سرکش درونی ما بزرگ‌ترین مانع خشوع و حرکت ما به سوی داشتنِ نداشته‌هایمان هستند. این نیروها ما را از اینکه برای داشتن، باید اظهارِ نداشتن کرد، غافل می‌کنند. باید نشان دهیم که ظرفمان خالی است تا آن را پُر کنند. در همان هنگامی که می‌خواهید اظهار فقر کنید، یک نیروی درونی به شما می‌گوید «تو خودت بزرگ و قدرتمند هستی، چرا می‌خواهی خودت را ذلیل کنی؟ تو به اندازۀ کافی ثروت و قدرت داری و همۀ اینها را هم با علم و تلاش خودت به دست آورده‌ای. چرا می‌خواهی در مقابل دیگری سر فرود آوری؟ چرا می‌خواهی فرمان خدا را اجرا کنی؟ فرمانی که حاصلش، دادن حق مردم، تن دادن به قوانین، دوری از زیبایی‌های دنیا و پرداختن به بیچارگان و بدبختان است؟».

این نیروی سرکشِ درونی تا هنگامی که با ذکر خدا رام نشود، طغیان می‌کند و تنها راه فرونشاندن آن، اعتقاد درونی به قدرتی بالاتر و عظمتی فراتر است. فقط کسانی می‌توانند از آن عظمت فوق‌العاده و از آن نیروی شگرف جهان‌شمول، برای آرامش درونشان استفاده کنند که آن عظمت را با قلبشان درک کرده باشند و به تعبیر قرآن، «فقط انسان‌های دانشمند می‌توانند در درون، احساس خشیت کنند». آنها هستند که می‌دانند دوری از رحمت و فضل خدا چه بلایی بر سر انسان‌ها می‌آورد و برای از دست دادن آن نگران هستند و آن را محکم می‌چسبند.

آرامشی به وسعت اقیانوس رحمت الهی
سوره فاطر، آیه ۲۸

چنین حالتی نماز انسان را دگرگون می‌کند. انسانِ خاشع، هنگامی که به نماز می‌ایستد، مانند ظرفی که از هوا خالی شده، در میان اقیانوس رحمت الهی قرار می‌گیرد و آب رحمت با سرعت، تمام این ظرف را پر می‌کند. هرچه ظرفِ درون، از هوا خالی‌تر باشد، آب رحمتِ بیشتری درونش جای می‌گیرد و هرچه ظرفِ وجود، بزرگ‌تر باشد، آب رحمت به همان اندازه بیشتر می‌شود. تکرار الفاظ و اعمال در نماز اگر با احساس خشوع همراه باشد، باعث می‌شود تا مفاهیم بلند آن بر جان آدمی حک شده و ضمیر ناخودآگاه، به بهترین شکل برنامه‌ریزی شود. نگرانی از کمبود رحمت خدا، ادب و تواضع، احساس فقر و نیاز به درگاهش و ترس از دیده نشدن و مورد عنایت قرار نگرفتن به خاطر گناهان و خطاها، همگی در برانگیخته شدنِ احساس خشوع انسان مؤثر هستند.

برای به دست آوردن چنین خشیّت و خشوعی باید ابتدا دو چیز را به دست آورد: یکی علم و دیگری ایمان و باور.

۱- علم: باید بدانیم که تنها خداوند مؤثر در عالم است و او «ربّ العالمین» است. اوست که ساز و کار عالم را چیده و آن را تدبیر و مدیریت می‌کند. اوست که «رحمان» است و کارش رحمت و مهربانی به مخلوقاتش است. وقتی می‌گوییم «سبحان الله»، خدا را از هر عیب و نقصی دور می‌دانیم، زیرا او کسی است که در هیچ‌یک از امور، کوچک‌ترین خطا و کمبودی ندارد. او چون در اوج کمال قرار دارد، قانون‌هایش به همان اندازه دقیق و درست هستند.

بنابراین ما می‌دانیم که با استفاده از همین قوانین می‌توانیم به هدف‌های والایمان برسیم و موفق شویم. اگر چنین نشد، قطعا ایراد از خودمان بوده است، نه آفرینندۀ ما و نه این قوانین. نباید فکر کرد ممکن است اتفاقی در جهان بیافتد که خلاف خواستۀ او یا خلاف قوانینی باشد که او در عالم گذاشته است. هیچ خطایی در عالم از سوی او نبوده و همه چیز تحت کنترل مهربانی اوست. تکیه دادن به این قدرت عظیم، انسان را بزرگ می‌کند.

خدا «صمد» است و هیچ موجودی نمی‌تواند در حاکمیت یکپارچه، قدرت و اقتدار کامل او خللی وارد کند. او نفوذناپذیر و بی‌نیاز است. وقتی می‌گوییم خدا «احد» است، یادمان باشد هیچ موجودی نیست که وابسته به او نباشد. همۀ امور عالم، فقط در اختیار اوست و به سوی او می‌رود و بالاخره او «اللّه» است؛ خالق، آفریننده، تربیت کننده و هدایت کنندۀ همه موجودات. او دارای همۀ صفات خیر عالم و منشأ وجود و سلامت و سعادت است. واژۀ «اللّه»، جامع همۀ اسماء الحسنی است. هرچه بیشتر در این اسماء و صفات خدا بیاندیشیم، احساس خشوع بیشتری از عظمت و بزرگی او در وجودمان شکل می‌گیرد.

۲- ایمان و باور: بعد از فراگیری علم، نوبت ایمان است. علم تا وقتی تبدیل به باور نشده باشد، در انسان تأثیر نمی‌گذارد. برای تبدیل علم به ایمان، باید به آن اندیشید تا تمام تناقض‌هایش رفع شود. سپس آن را با تکرار و تلقینِ همراه با احساس، به ضمیر ناخودآگاه انتقال داد تا ملکۀ وجود شود. کارِ نماز دقیقا همین است. برای تبدیل شدن علم به ایمان و باور، باید احساس وجود داشته باشد. این احساس می‌تواند اعتماد کامل باشد؛ مثل سخنی که از یک شخص قابل اعتماد می‌شنوید، پاسخی که بلافاصله تبدیل به باور و ایمان می‌شود.

این احساس می‌تواند عشق باشد. زیرا اگر از کسی که عاشقش هستید، چیزی را بشنوید یا ببینید، به آن ایمان پیدا می‌کنید. می‌تواند اشتیاق باشد که راجع به آن صحبت خواهم کرد و می‌تواند خشوع و ترس باشد. ترس معمولا بیشترین تأثیر را در ایمان دارد. شما یک بار که از آتش بترسید، خطر آن را باور کرده و هیچ‌وقت آن را فراموش نمی‌کنید. برای تبدیل علم به ایمان، پیامبران از همۀ این ابزارها استفاده کرده‌اند؛ از اعتماد مردم نسبت به خودشان، از عشق و محبت بعضی از آنها به خدا یا هرچیز مقدس دیگر، از اشتیاقشان به پیروزی و موفقیت یا از ترس نسبت به گمراهی و دوری از رحمت خدا و جهنم.

نماز ممکن است با احساسات مختلف خوانده شود؛ با احساس نیاز، احساس عشق و محبت، احساس خشیّت و خشوع و همۀ اینها کمک می‌کنند که الفاظ و اعتقاداتی که در نماز مرور می‌کنیم، تبدیل به باور شوند. این همان حضور قلب در نماز است. همان نمازِ همراه با احساس. نماز بدون احساس نمی‌تواند کارش را به درستی انجام دهد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha