حکایت دلدادگی عشایر کهگیلویه و بویراحمد به شاهنامه خوانی

یاسوج- ایرنا- شاهنامه در ادوار مختلف در میان مردم عشایر کهگیلویه و بویراحمد حرمت بسیار داشته و حکایت دلدادگی عشایر این منطقه به اساطیر شاهنامه به اندازه ای بوده که رضا شاه داشتن شاهنامه و خواندن آن بین مردمان این دیار را منع کرده ، اما باید دید ریشه این علاقه به شاهنامه از کجا نشات می گیرد؟

به گزارش ایرنا، شاهنامه همچون دریای بزرگی می باشد که سیراب شدن از آب گوارای آن کاری است که با یافتن مطلوب به آدمی جانی تازه می بخشد.

به گفته بزرگان ادب و هنر ، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی به عنوان بزرگترین اثر ادبیات و نظم فارسی و در واقع شناسنامه فرهنگی ملت ایران بوده که در آن اسطوره، حماسه و تاریخ وجود دارد.

رابطه تنگاتنگ عشایر و شاهنامه 

در گذشته شاهنامه خوانی در قهوه خانه ها، شب نشینی های زمستانی و دورهمی ها بین خانواده ها مرسوم بود و به عنوان یک آیین کهن از گذشته تاکنون در بین مردم ایلات و عشایر وجود داشته است.

فردوسی خُلق و خو و ابعاد مختلف زندگی اجتماعی ایرانیان را با قلمی شیوا در شاهنامه به تصویر کشیده اما در این میان علاقه و عشق عشایر لُر نشین در مناطق مختلف کهگیلویه و بویراحمد به شاهنامه وصف ناپذیر است. 

دلدادگی به این اثر حماسی تا آنجا مشهود است که حتی کسانی زیادی در این مناطق عشایری که نمی توانند بنویسند و بخوانند، اشعار آن را حفظ هستند.

بیشتر زنان و مردان سالخورده این خطه هنوز لغات و اشعار شاهنامه را زمزمه می کنند اما شاهنامه خوانی همچون گذشته آن چنان در بین جوانان رایج نیست.

جواد صفی نژاد  تاریخ شناس و جغرافی‌دان ایرانی در کتاب عشایر مرکزی ایران نگاشته که رژیم پهلوی در سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰ دستور منع شاهنامه خوانی در ایلات و عشایر را صادر کرد و شاهنامه برای عشایر آنچنان ارزشمند بوده که یکی از بزرگان بر سر حفظ آن در درگیری با نیروهای امنیتی رژیم جان خود را از دست داده است .

نکته جالب این است که شاهنامه در میان مردم این منطقه از حرمت زیادی برخوردار بوده به گونه ای که شادروان عطا طاهری در کتاب کوچ کوچ که حاصل تجربه نیم قرن زندگی وی در استان کهگیلویه و بویراحمد است بارها به نام های مبارزان علیه دولت رضا شاه اشاره می‌کند که همگی شاهنامه خوانان قهاری بودند.

جایگاه شاهنامه و شاهنامه خوانی در میان عشایر

فرهاد مشتاق کارشناس موسیقی و امور هنری در این باره می گوید:  شاهنامه فردوسی ، دیوان حافظ ، سعدی ، باباطاهر ،اشعارنظامی ، فلکناز و کتابهای مشابه دیگر در میان ایلات و عشایر جایگاه ویژه ای دارند. وی اضافه کرد: این اشعار به فراخور در مجالس مختلف و مناسبتی ویژه بوسیله افراد صاحب ذوقی که دارای سواد و صدای خوش بودند، خوانده می شد.

وی ادامه داد: شاهنامه نزد عشایر و سایر ایرانیان دارای جایگاه رفیع و مرتبه بلندی است که جزو بار و بنه ایل و هستی آنان محسوب می گردد .

مشتاق تصریح کرد: این اهمیت را همنشینی و مجالس شبهای زمستان و گرمای آتش تژگاه را صد چندان می کرده است. شاهنامه خوانی یکی از جنبه ها و جلوه های فرهنگی ایلات و عشایر بوده که آثار انگشت شمار آن تا چند دهه پیش در زندگی عشایر و همچنین شهرنشینان دیده و شنیده می شد.

وی تاکید کرد: امروزه شاهنامه خوانی با کوچ جبران ناپذیر آخرین راویان آن از میان رفته که علت اصلی آن را باید در تحولات جهان صنعتی و رویکردهای اجتماعی انسان معاصر و به تبع آن تضعیف کارکرد و نقش اجتماعی شاهنامه خوانی و دیگر سنت های مشابه در زندگی امروز جستجو کرد .

از گفتار شاهنامه تا زندگی مردم عشایر   

در مقاله ای آورده شده که از آن جایی که بیشتر داستانهای شاهنامه مربوط به زمانی است که ایرانیان تشکیلات سنتی داشته و از راه کشاورزی و دامداری امرار معاش می کرده اند و ایلات و عشایر هم همین شیوه زندگی را تا چندی پیش ادامه داده بودند، گفتار شاهنامه برای آنها کاملا مانوس بوده و گیرندگی فراوانی داشته و دارد.

جامعه عشایری همانند جامعه باستانی زمان اشکانیان به ارزشهایی چون شجاعت، نیروی جسمی، سواری و تیراندازی، گردن فرازی و بی باکی، گذشت، مهمان نوازی، جوانمردی و تعصب قومی ارج می نهند.

بنابراین، بسیاری از گفتارهای شاهنامه گویی در وصف رادمردان عشایر و بیان ارزشها و فرهنگ جامعه عشایری می باشد. شاهنامه خوانی نوعی از خنیاگری به شمار می آید که همواره در میان عشایر به ویژه عشایر لُر زبان در طول قرنها مایه سرگرمی و پند آموزی بوده است.

سادگی، روانی و حماسی بودن زبان شاهنامه همراه با بیان شیوای آن از صحنه های رزم، دودمان، نسب، خلق و خوی و شیوه های مبارزه، غلبه و شکست پهلوانان در مصاف با دشمنان، با ویژگی های زیستی، فرهنگی و دیگر مناسبات اجتماعی عشایر لُر قرابت زیادی ایجاد کرده است.

به همین دلیل روایت گری شاهنامه فردوسی و شاهنامه خوانی در میان عشایر لُر به شکل یک سنت پایدار درآمده و در طول زمان، کارکردهای مختلف آموزشی و تربیتی، گذران اوقات فراغت، تهییج رزمندگان به هنگام نبرد، حفظ زبان، سنت ها و رسوم، برقراری ارتباط با اقوام دیگر، روان درمانی جمعی و سرانجام نام گذاری یافته است.

رسم شاهنامه خوانی در میان عشایر کهگیلویه و بویراحمد 

 ابراهیم موسوی نژاد یکی از نویسندگان کشور که حوزه تخصصی وی از جمله انسان شناسی، فرهنگی انسان شناسی هنر ادبیات است در مقاله ای به نام شاهنامه و شاهنامه خوانی در عشایر لُر موضوع پیوند شاهنامه با فرهنگ عشایر کهگیلویه و بویراحمد را مورد بررسی قرار داده است.

موسوی نژاد نیز در این باره آورده؛ سادگی، روانی و حماسی بودن زبان شاهنامه همراه با بیان شیوای آن از صحنه های رزم، دودمان، نسب، خلق و خوی و شیوه های مبارزه، غلبه و شکست پهلوانان در مصاف با دشمنان، با ویژگی های زیستی، فرهنگی و دیگر مناسبات اجتماعی لرها قرابت زیادی ایجاد کرده است.

وی ادامه می دهد : به همین دلیل شاهنامه خوانی در میان عشایر لر به شکل یک سنت پایدار درآمده  و در میان اقوام لر و در استان کهگیلویه و بویراحمد رسم شاهنامه خوانی مهم ترین بخش آوازهای حماسی به شمار می رود.

تاثیر شاهنامه بر زندگی، رفتار و نوع معیشت به گونه ای است که در نام اشخاص و مکان ها، ضرب المثل ها و تقویت روحیه دلاوری و جنگجویی و روحیه میهن دوستی این قوم تاثیر خود را نشان می دهد.

از پیام های اصلی شاهنامه و شاهنامه خوانی برای مردم این استان شجاعت و دلیری است.

یکی از آیین های این استان به نام چوب بازی، از رقص های رایج در میان عشایر لر و استان کهگیلویه و بویراحمد است.

شاهنامه و سابقه آیین شاهنامه خوانی در کهگیلویه و بویراحمد

یوسف نیک روز یکی دیگر از نویسندگان در کشور نشریه های متفاوتی از جمله نشریه پژوهش زبان و ادبیات فارسی ۲، کیهان فرهنگی ۱، عرفان اسلامی ۱، پژوهشنامه ادب حماسی ۱ و نشریه ادبیات پهلوانی ۱ را به تحریر درآورده است.

نیک روز در مقاله ای می نویسد: شاهنامه به زبان پارسی میانه نوشته شده است و گویش لری کهگیلویه و بویراحمد به نسبت سایر لهجه های لری (لرستانی، چهارمحال و بختیاری)، پیوند عمیق و نزدیکی با فارسی میانه دارد.

نیک روز چند واژه را به عنوان مثال در مقاله خود آورده که در آن شباهت واژه های لری، واژه های فارسی میانه و معادل فارسی امروزی آن آورده شده است.

واژه های فارسی میانه (پهلوی)
واژه لری کهگیلویه و بویراحمدی
معادل فارسی امروزی
ورم (varm)
برم (barm)        آبگیر

برک (bruk)
برگ (borg)          ابرو

کلک (kulak)
کله (kulo)              ملخ

وینگشت(vinjisk)
بنجشت (benjisk) گنجشک

جامعه عشایری بین ارزشهای زندگی خود و اشعار شاهنامه تشابه زیادی می بینند به همین دلیل این کتاب تاثیر و کاربردهای بسیاری در نظم و نثر، گفتار و رفتار، رزم و بزم و زندگی آنها داشه است.

همچنین در مورد بویراحمدی ها نیز در کتاب مشکوک منم تیمور جهانگشا ترجمه ی ذبیح اله منصوری  ، نوشته شده که تیمور هنگامی که می خواست با آنان نبرد کند درباره آنها تحقیق کرد . وی می گوید که بویر ها خود را از نژاد جمشید جم می دانند . در این مورد در این اثر چنین می خوانیم (( شاه منصور سلطان مظفری به زودی از ورود من آگاه شد و هزاران تن از عشایر بویر را برای مقابله با من فرستاد ، طبق معمول قبل از جنگ با عشایر بویر درباره  آنها تحقیق کردم و دریافتم که قبایل بویر از فرزندان جمشیدند که به روایت شاهنامه هرگز در جنگ عقب نشینی نکرده اند.))

ردپای همبستگی ها در هفت لشکر(شاهنامه) با عشایر 

ﮔﻮﺩﺭﺯ ﺷﻔﯿﻌﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﭘﮋﻭﻫﺎﻥ کشور است که دارای مقالات علمی بسیاری است و در مقاله ای به اهمیت شاهنامه و اسطوره های آن درمیان عشایر کهگیلویه و بویراحمد و ممسنی پرداخته  است.

وی در باب اهمیت شاهنامه و اسطوره های آن درمیان عشایر کهگیلویه و بویراحمد و ممسنی نوشته ، که شاهنامه از قداست خاصی در میان مردم این نواحی برخوردار است و قبل از ورود رسانه های گروهی مانند رادیو و تلویزیون یکی از بزرگترین سرگرمی ها بوده و حتی می توان گفت بخشی از زندگی آنها بوده است . البته شاهنامه بیشتر در میان اشراف عشایر رایج بوده اما  وقتی از آدمهای فقیر آن دوره سوال شود آنها نیز با نوعی تحسین از آن صحبت می کنند.

اساطیر و داستانهای تاریخی در این مناطق اکثرا مربوط به شاهنامه و داستانهای شاهنامه بوده و می باشد. شاهنامه را در اصطلاح محلی هفت لشکر هم می گویند .

واژه کی در دل شاهنامه 

لقب ( کی ) از قدیمی ترین القاب خانوادگی آریایی می باشد و به آن کـَوِی می گفتند.

در شاهنامه لقب بسیاری از شاهان کی بوده و هنوز در این مناطق رواج دارد و تا اواخر دوره ی صفویه اکثر روسای ایلی و طایفه ای این مناطق لقب کی داشتند.

البته لقب کی علاوه بر روسا و کلانتران به آدمهای سلحشور نیز داده می شد مانند کی لهراسب از طایفه با طولی بویراحمد که در زمان رضا شاه ودر پی نبرد شورشهای  عشایری فارس رشادتهای زیادی به خرج داد .

قرابت نام ها در اسطوره شاهنامه 

در این نواحی اسامی شاهنامه ای به وفور یافت می شود که عبارتند از : رستم ، سهراب ، جمشید ، کیومرث ، بیژن ، فریدون ، فرود ، زریر و غیره و هچنین اسامی شاهنامه ای زن مانند : رودابه ، سودابه ، تهمینه ، فرنگیس ، کتایون ، گردآفرین و نیز اسامی شاهنامه ای که نماد خیر و شر و قدرت و غیرت می باشد.

همه  این اسامی به علت علاقه پیشینیان و والدین به شاهنامه و همچنین شخصیت های شاهنامه ای است که مرد قدرت و شخصیت آن قهرمان را در خود حس می کند و تجلی آن اسم را به لحاظ روانی در فرزند خود می بیند و بنابراین آن اسم را بر فرزند خود می گذارد گرچه اسامی زیاد دیگری وجود دارد که از اسامی مذهبی ، طبیعت و جانوران گرفته می شود.

قرابت تیره های عشایری به اساطیر شاهنامه

علاوه بر نسبت دادن این مکانها به اساطیر شاهنامه بسیاری از تیره ها و طوایف این نواحی نیز نامهای خود را به اساطیر شاهنامه نسبت می دهند و اکثرا خود را به نام های شاهنامه مربوط می کنند مانند : گیو ، گودرز ، بهمن و غیره . به عنوان نمونه طایفه کی گیوی بویر احمد که در منطقه  بویراحمد و ممسنی سکونت دارند ، خود را از نژاد گیو پسر گودرز می دانند . تیره  منگودرز رستم ممسنی و طایفه گودرزی ها (گورزی ها) در مناطق ممسنی و بویراحمد خود را به گودرز شاهنامه نسبت می دهند و نیز تیره  بهمنیاری رستم ممسنی  خود را به بهمن پسر اسفندیار مربوط می کنند و حتی کل منطقه  رستم در استان فارس را به رستم شاهنامه نسبت می دهند.

قرابت مکان ها با مناطق کهگیلویه و بویراحمد

مناطق زیادی در این مناطق به نام های شاهنامه ای و اساطیر شاهنامه ای نسبت داده می شوند مناطقی مانند دژ سپید یا قلعه سفید و دشت رزم و بهلو، پرین و کوه طوس و فهلیان در منطقه  ممسنی . تل خسرو ، سی سخت  و چشمه شبو در منطقه  بویر احمد به نحوی به داستانها و اساطیر شاهنامه نسبت داده می شود .

در مورد دژ سپید یا قلعه سفید باور اهالی بخصوص نسل های گذشته بر این بوده و می باشد که این همان دژ سپیدی است که در شاهنامه ذکر شده است و آن را مربوط به دوره  کیانیان می دانند که محل سکنی دیو سپید بوده و نیز در زیر و مجاور این کوه مکانهایی بنام دشت رزم و بهلو وجود دارد و اعتقاد بر این است که این دشت رزم محل نبرد رستم و سهراب بوده و بهلو و فهلیان و پرین را با اشعاری سروده است.

اساطیری در مورد سی سخت و تل خسرو در نواحی بویر احمد به روایت اهالی بدین شکل است . پیرامون تل خسرونی یا خسروی و انتساب نام خسرو به تل در شاهنامه در بخش اساطیری آمده است که : کیخسرو پادشاه حماسی ایران بر تل بلندی که اکنون تل خسرویی نام دارد در کاخی بسیاری از سران ایران را بخواند و لهراسب را به جانشینی خود تعیین کرد و آنگاه با تنی چند از یاران نزدیک خود  به سوی قلعه دنا شتافت و در گردنه ای سخت و پر برف ناپدید شدند و به قولی پس از شستشوی خود در چشمه  ((بشو )) که در آن  ارتفاعات واقع است ، درون غاری رفت و در حال نیایش یزدان به انتظار فرمان او به جهان باز می گردد و ایران را از اهریمنان می رهاند .

و نیز در مورد سی سخت روایت اهالی به استناد داستان اسطوره ای شاهنامه فردوسی چنین است : ((سی پهلوان از پهلوانان شاهنامه که یکی از آنها بیژن بود در پی یافتن کیخسرو پس از یافتن لهراسب به جانشینی خود از تل خسرویی به سوی قلعه  دنا شتافته بودند و می خواستند بدانجا روند و در گردنه ای که به گردنه ی بیژن معروف است چادر می گسترانند  و اتراق می کنند ، شب هنگام دچار برف گرانی می شوند که چادرهای آنها را می پوشاند و همگی می میرند و سی سخت خود کنایه ای از سخت مردن و سی مرد و سی گرد می باشد .))

و نیز در آثار تاریخی گذشته نیز در مورد اساطیر مربوط به این ناحیه اشاراتی وجود دارد . به عنوان نمونه حمداله مستوفی  مورخ، جغرافی دان و شاعر پر کار اواخر دوران ایلخانان مغول که  نظم ظفرنامه و تآلیف تاریخ گزیده و نزهت القلوب از آثار اوست و پیش از تالیف این آثار مدت ۶ سال به تصحیح شاهنامه  فردوسی مشغول بوده است و در کتاب تاریخ گزیده می نویسد که (( گروهی گویند کیخسرو در دمه بمرد و در کوه دنا به کهگیلویه در میان عراق و فارس کوهی است که آنرا اکوشید خوانند و در آن عهد بر آن کوه  اژدهایی عظیم پیدا گشت چنانچه از بیم آن آبادیها را باز گذاشتند . کیخسرو بفرستاد و آنرا بکشت و بر آن کوه آتشخانه ساخت و آنرا دیر کوشید خوانند .))

همچنین حمزه  اصفهانی ادیب و مورخ ایرانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیای می نویسد :(( در اخبار ایرانیان آمده است که کیخسرو را گفتند که در میانه  انتهای فارس و اصفهان  ( کهگیلویه ) کوه سرخی بنام کوشید است و در آن اژدهایی است که بر کشتزارها و آدمیان تسلط یافته  وی با مردان خود به آنجا رفت و اژدها را کشت و آتشکده ای بر کوه بنیاد نهاد که به آتش کوشید معروف شد. )) همچنین تپه ای بنام تل زالی در یاسو ج وجود دارد که آنرا به زال منسوب می کنند .

در منطقه  کهکیلویه نیز چندین مکان را به اساطیر شاهنامه نسبت می دهند . کوهی بنام الورزکوه که مرز بین بویر احمد بابویی ( کهگیلویه ) می باشد و در این کوه غاری بنام اشکفت شاه وجود دارد و داستان اساطیری از شاهنامه درباره الورز و غار اشکفت شاه  وجود دارد ، اعتقاد ساکنین نواحی بر این است که : کیقباد کیانی در این کوه ماوا گزیده بود و رستم او را به میان سپاهیان و مردم می آورد و وی را پادشاه می کند .

و نیز در همین منطقه ( کهگیلویه ) از توابه طیبی و بهمئی در راه بین سوق و لنده روستای کوچکی بنام بی بی زلیخائی  وجود دارد و روبه روی آن قلعه ای است و در پایین این قلعه آبادی چنگا است و آبشاری روبه روی آباد زلیخائی از ارتفاعات معروف  که فرو می ریزد و طوس خیمه شهرت دارد . داستان و روایتی بر زبان مردم است که گویند در جنگ ایرانیان با تورانیان در شکست آغازین ، ایرانیان پس از شکست از افراسیاب بدین دژ آمدند و در مله جنگا نبرد باز شد و در این نبردها خیمه لشکریان طوس سردار ایرانی در زیر این آبشار ((طوس )) بر پا شده بود . همچنین قلعه گل یا قلعه گلو که در این منطقه قرار دارد همانطور که قبلا ذکر شد آن را به قلعه گل شاهنامه نسبت می دهند و شعر آن چنین است:

پناه دلیران ایران زمین                                گل است – سپید – ستخر و گزین

و همچنین مناطق و روستاهایی در چرام استان کهگیلویه و بویراحمد  بنام دلی پیچو  و جلب گیر وجود دارد که آن را به مکانهای ذکر شده در شاهنامه نسبت می دهند و آن هم مربوط به نبرد رستم با تورانیان بوده است . مکان دیگری بنام چارقوولنگ وجود دارد که آن را به قولون پسر ویسه نسبت می دهند که در این مکان رستم ، قولون تورانی را با ضرب نیزه کشته است.

بنابراین شاهنامه ماجرای افسانه ‎هایی است که پدران ما سینه به سینه نقل کرده ‎اند تا به ما رسیده و به عنوان بزرگترین منبع تاریخ و حکمت و اخلاق ایرانی و به خصوص زندگی پر رمز و راز عشایر به شمار می رود.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha