۱۷ آبان ۱۳۹۷، ۸:۱۳
کد خبر: 83092503
T T
۰ نفر
مسووليت پذيري؛ شاخصه خطير رزمندگان در بزنگاه هاي حساس

تهران- ايرنا- سلحشوري رزمندگان و ايثارگران، تجسم عيني صلابت و شجاعت اين دلاورمردان در بزنگاه حساس دفاع و جهاد بود و اينك رمز جاودانگي اين ارزش ها به منظور استمرار فرهنگ مقاومت و ثبت هويت افتخارآميز و تسليم ناپذيري ملت ايران به قلم و انديشه ورزي راويان اين حماسه ها بستگي دارد.

به گزارش گروه اطلاع رساني ايرنا؛ تجاوز و يورش همه جانبه رژيم بعث عراق به مرزهاي مختلف ايران سبب شد تا رزمندگان دلاور با تمام وجود و اراده اي پولادين در برابر متجاوزان و حاميانش صف آرايي و ماشين جنگي صدام را متوقف كنند و درسي فراموش ناشدني را به دشمنان اين مرز و بوم بياموزند. روزنامه هاي مختلف در هفته گذشته با انتشار گزارش ها و مطالبي حماسه هاي اين دوران را بررسي كردند.

** رزمندگان دفاع مقدس، ايثارگران گمنام امنيت كشور
رزمندگان دوران دفاع مقدس، گمنام ترين و سرافرازترين قهرمانان تاريخ اين كشور هستند كه بي ادعا در ميان آتش و خون حماسه هاي جاويد آفريدند و امنيت كنوني كشور مرهون شجاعت اين دلاورمردان است.

روزنامه «ايران» در گزارشي با عنوان «فرار ناكام از تخريب» به نقل از آزاده سرافراز مصطفي ارديبهشت، نوشت: بيمارستان صحرايي حالا ديگر تقريباً خالي شده بود و به غير از عده‌اي از بچه‌هاي بسيجي كه حفاظت از آن‌جا را به عهده داشتند هيچ كادر پزشكي نداشت. من بخت برگشته را هم مسئول آنجا كرده بودند. آمبولانس و ماشين هم نداشتيم و فقط آنجا بوديم و مراقب بوديم كه اگر روزي دوباره قصد عمليات در اين منطقه را داشتند همه چيز آماده باشد.

يكي از همان روزهاي كسل‌كننده بود كه بعد از نماز ظهر و عصر و صرف غذا براي استراحت به اتاق خودم رفتم. هنوز چشمانم گرم نشده بودند كه ديدم يكي هراسان به در مي‌كوبد و فرياد مي‌زند كشتم، كشتم. بيرون آمدم و متوجه شدم يكي از بچه‌هاي بسيجي است كه در نمازخانه دستش بي‌هوا روي ماشه تفنگش رفته و چند تير شليك شده بود كه 2 تا از آنها نصيب يكي از بچه‌ها شده بود و هر 2 زانويش را از كار انداخته بود.

اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «پيروزي ذوالفقاري در نهم آبان 1359» با بازخواني نبرد ذوالفقاري آبادان به نقل از سرهنگ شريف النسب يكي از فرماندهان ميداني سال هاي نخست جنگ، پرداخت و آورد: همزمان با تخليه غم انگيز خرمشهر، طرح حمله شجاعانه گردان 144 پياده «مأمور از لشكر 21 حمزه» به فرماندهي سرگرد شاهين راد و با حمايت معدودي تانك رقم خورد. اين عمليات در كيلومتر 17 ماهشهر آبادان اتفاق افتاد و از قرارگاه عملياتي اروند به فرماندهي سرهنگ حسنعلي فروزان هدايت ‌شد. عمليات 5 ساعت به‌ طول انجاميد. پيشروي ما در قلب جبهه دشمن چنان بود كه معاون گردان سروان محمدي اسير شد. رئيس ركن سوم گردان سرگرد كاوه، سه فرمانده گروهان و 2 فرمانده دسته هم به شهادت رسيدند و پنج فرمانده دسته ديگر نيز مجروح شدند.

اين عمليات ايثارگرانه شايد در تاريخ دفاع مقدس همين يك بار اتفاق افتاده باشد، اما با كمال تعجب برخي از نويسندگان تاريخ جنگ، فلسفه‌ بالاي اين نبرد قهرمانانه را درك نكرده و آن را ناموفق معرفي مي‌كنند. به‌دنبال اين عمليات عاشورايي و بر اثر فداكاري و مقاومت نيروهاي نظامي و مردمي، دشمن مسافتي را كه از روز 2 آبان يعني 2 هفته بعد از عبور از كارون، مي‌بايستي ظرف كمتر از 2 ساعت طي مي‌كرد تا به بهمنشير و سپس اروندرود برسد مجبور شد با ترس از كمين و محاصره مدافعان ايراني تا هشت آبان به كندي و با احتياط ادامه دهد.

روزنامه «رسالت» در گزارشي با عنوان «مسئولين به دنبال تقويت فرهنگ و بهبود اوضاع اقتصادي باشند» نوشت: قهرمانان يك ملت هميشه قهرمان هستند چه در زمان جنگ و چه در ايام صلح در شهر ما هر گوشه آن را بنگريم خانواده شهيد يا جانباز را خواهيم ديد كه همچون ستاره اي مي درخشد يكي از اين ستاره ها سيد حسين حسيني نژاد جانباز دفاع مقدس است كه براي چند دقيقه ميزبان صحبت هاي شيرين او بوديم.

در ادامه اين گزارش به نقل از عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامي آمده است: هر كجا كه خطر اسلام را تهديد كند انگيزه دفاع براي هر مسلماني ايجاد مي شود. ما به فرموده امام تكليف دانستيم كه براي دفع تجاوز برويم جنگ. مثلا بچه هايي كه سن آنان كم بود شناسنامه ها را دستكاري مي كردند تا به جبهه بروند. در عمليات كربلاي 2 كه كاوه شهيد شد، ساعت 2 نيمه شب بود به ما گفتند عقب نشيني كنيد يكي از اين بچه ها، كه سنش به 13 سال هم نمي رسيد، ديدم حركت نمي كند هر چي صدايش زدم جواب نداد، ديدم تركش خورده به كمرش و شربت شهادت را نوشيده بود .

روزنامه «جوان» در گزارشي با عنوان «گل سرسبدمان 18 سال دير آمد» آورد: در آستانه برگزاري مراسم چهلم شهيد تفحص عزيزالله محمدي با مريم محمدي خواهر شهيد به گفت ‌وگو نشسته‌ايم تا از سيره و سبك زندگي شهيد بدانيم. شهيد عزيزالله محمدي 1343 در كرمانشاه متولد شد و 1362 در 21 سالگي در عمليات والفجر مقدماتي در منطقه فكه به شهادت رسيد. پيكرش در منطقه ماند تا اينكه شهريور امسال تفحص و شناسايي شد و به آغوش خانواده‌اش بازگشت و 35 سال چشم‌انتظاري خانواده محمدي‌ها به پايان رسيد.

در ادامه به نقل از خواهر شهيد آمده است: عزيزالله در عمليات والفجر 2 آر پي‌جي‌زن بود و همراه با 2 تن از بچه‌ها در محاصره تانك‌ها قرار گرفت و شهيد شد. ما از شهادتش بي‌اطلاع بوديم. چند باري برايش نامه فرستاديم، اما نامه‌ها برگشت مي‌خورد. تا اينكه بنياد شهيد به ما خبر داد كه عزيزالله مفقودالاثر است.

اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «5 سال با عشق مراقب سيد بودم و حالا او مراقب زندگي‌مان است» نوشت: نام سيد مجتبي علمدار براي مردم مازندران نامي بسيار آشناست؛ جانبازي شيميايي كه كار‌هاي فرهنگي و مداحي‌هايش در شهر شهره بود و با وجود سختي‌هاي جانبازي با روحيه‌اي بالا در حال خدمت به مردم بود. در ازاي مداحي، پول نمي‌گرفت. سيدمجتبي كه در دوران دفاع مقدس شاهد شهادت بسياري از دوستانش بود و خودش چندين بار شيميايي شده بود، تاب دوري از رفقاي شهيدش را نياورد و در 1375 آسماني شد.

همسر شهيد، سيده فاطمه موسوي ارتباط قلبي زيادي با شهيد داشته و دارد. ارتباطي كه هنوز قطع نشده و ايشان حضور شهيد را در زندگي‌شان احساس مي‌كند. شايد عمر زندگي مشترك خانم موسوي و شهيد علمدار زياد نبوده ولي كيفيت زندگي‌شان به قدري بوده كه مي‌توان مدت‌ها درباره‌اش صحبت كرد و مطلب نوشت. از شهيد يك دختر به نام زهرا به يادگار مانده كه پزشك است.

روزنامه «جوان» به مناسبت 13 آبان روز دانش‌آموز در گزارشي با عنوان «گفت: مي‌روم تا كربلا را برايتان آزاد كنم» آورد: عضو لشكر عاشورا بود. نوجوان 13 ساله‌اي كه در 2 عمليات والفجر4 و خيبر به عنوان تيربارچي و تك‌تيرانداز در خط مقدم جبهه حضور يافت. دانش‌آموز مدرسه عشق و ايمان كه در نهايت دلدادگي و مجاهدت در چهارم اسفند 1362 در جريان عمليات خيبر در جزيره مجنون پنج كيلومتري جاده العماره به بصره شهيد و مفقودالاثر شد تا اين كه پيكر پاكش بعد از 14 سال به ميهن اسلامي بازگشت.

اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «رزمنده 11 ساله‌اي كه مرد جهاد و شهادت شد» نوشت: در روز دانش‌آموز شايسته است از جوان‌ترين شهيد كشور سخن گفته شود. شهيد سبيل اخلاقي از شهداي اهل تسنن استان سيستان و بلوچستان است. شهيدي كه در 11 سالگي راهي ميدان دفاع از انقلاب و نظام اسلامي ايران شد و در اوج مجاهدت در هور‌العظيم به شهادت رسيد. براي ديدار با خانواده شهيد همراه با نيرو‌هاي جهادي بسيج سازندگي به سيستان و بلوچستان رفتم.

روزنامه «جوان» در گزارشي ديگر با عنوان «امام بازوي او را بوسيد» آورد: مصاحبه از صدا و سيما پخش مي‌شود، حضرت امام خميني(ره) آن فيلم را مي‌بيند و مي‌خواهد تا مهرداد را پيش ايشان ببرند. امام مهرداد را مي‌بينند و بازوي او را مي‌بوسند و او هم دست امام را مي‌بوسد.

وقتي نام بسيج دانش‌آموزي و شهداي نوجوان دفاع مقدس به ميان مي‌آيد، بسياري از مردم ايران ياد دانش‌آموز شهيد اصفهاني مي‌افتند كه با صراحت و شجاعت از حضورش در جبهه دفاع و آنجا را محل خودسازي توصيف مي‌كند و از همه پدر‌ها و مادر‌ها مي‌خواهد كه اگر خودشان نمي‌توانند به جبهه بيايند حداقل مانع رفتن فرزندانشان نشوند. شهيد «مهرداد عزيزاللهي» در 1364، در عمليات كربلاي 4 در جزيره «ام‌الرصاص» در حال غواصي به شهادت رسيد و جاودانه شد.

اين روزنامه درگزارشي ديگر با عنوان «اسراي دانش‌آموز افسران استخبارات را به ستوه مي‌آوردند» نوشت: مهدي طحانيان، آزاده و جانباز دفاع مقدس است كه در اوايل جواني به اسارت دشمن بعثي درآمد. مردم ايران او را براي مصاحبه‌اش در دوران اسارت با خبرنگار خانم هندي مي‌شناسند. همان جواني كه با جثه كوچكش مقابل چشم مأموران بعثي ابتدا خبرنگار بي‌حجاب را وادار به رعايت حجاب كرد، بعد هم با پاسخ‌هاي كوبنده خود نقشه بعثي‌ها را نقش برآب كرد.

به گفته رئيس سازمان بسيج دانش‌آموزي، در راستاي برنامه سالانه اين سازمان مبني بر معرفي يك الگوي تربيتي به دانش‌آموزان، امسال طحانيان به عنوان الگوي تربيتي در مدارس معرفي مي‌شود و قرار است خود ايشان هم به ميان دانش‌آموزان برود و از خاطراتش بگويد. او اكنون بازنشسته وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي است.

روزنامه «جوان» در مطلب ديگري با عنوان «امروز هزاران رداني‌پور در مناطق محروم خدمت مي‌كنند» در گفت‌وگو با رئيس سازمان بسيج اساتيد، طلاب و روحانيون، نوشت: اگر در دفاع مقدس يك رداني‌پور و ميثمي داشتيم امروز هزار رداني‌پور در مناطق محروم خدمت مي‌كنند. پيام تشكر مقام معظم رهبري به امام جمعه خرمشهر را ملاحظه كنيد. مثل ايشان صد‌ها نفر را در حوزه‌هاي علميه داريم.

در قسمتي از اين گزارش آمده است: ما روحاني‌اي داريم كه چهار فرزندش به شهادت رسيده‌اند. روحانيون زيادي داريم كه تك فرزندشان شهيد شده است. ۳۵۰ نفر روحاني آزاده داريم كه سال‌هاي زيادي در اسارت دشمن بعثي بودند. بيش از ۷ هزار روحاني جانباز و بيش از ۱۷ هزار روحاني رزمنده داريم. در يك روز از دفاع مقدس ۱۴۰ شهيد روحاني تقديم انقلاب شده. معلوم است حضور روحانيت در جنگ حضور پررنگي بوده است.

اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «كربلا مبدأ و مقصد بچه‌هاي جنگ بود» در گفت و گو با 2 رزمنده دفاع مقدس در مسير كربلا، نوشت: كربلا اسم رمز بود. مقصد نه كربلا رفتن كه كربلايي شدن بود. (با بغض ادامه مي‌دهد) خيلي از بچه‌هايي كه شوق زيارت كربلا را داشتند، شهيد شدند و حسرت به دل ماندند. البته ما فكر مي‌كرديم حسرت به دل هستند، در صورتي كه آن‌ها به واقع كربلايي شدند و ما جا مانديم.

در مراسم پياده‌روي امسال به طور اتفاقي با 2 رزمنده دفاع مقدس آشنا شدم كه رفاقت‌شان به دوران جنگ بازمي‌گشت. آن‌ها كه در دوران نوجواني و جواني، با عراق بعثي جنگيده بودند و در حسرت زيارت كربلا مي‌سوختند، حالا آمده بودند تا در صلح و آرامش عتبات عاليات را زيارت كنند. شهريار اهل يكي از روستا‌هاي اطراف كرمانشاه بود و رضا هم همان طور كه لهجه‌اش لو مي‌داد، اصفهاني بود.

روزنامه «جمهوري اسلامي» در گزارشي با عنوان «شهيد حميد باكري قائم مقام لشگر 31 عاشورا» به روايت شهيد حاج احمد كاظمي آورد: «ديگر نه نيرويي مي‌توانست برسد، نه آتش مقابله داشتيم، نه راهي براي رسيدن مهمات به خط. تصميم گرفتم بمانم. احساس مي‌كردم راه برگشتي هم نيست كه خمپاره شصتي آمد خورد كنارمان و حميد افتاد و تركشي آمد خورد به گلويش و خون از سرش جوشيد روي خاك.

اين روزنامه با درج عنوان «دو رفيق واقعي دو اسطوره شجاعت و دلاوري» نوشت: شهيد بهمن نجفي از افتخارات لشگر 27 و لشگر 10 و از نيروهاي قديمي گردان 2 و گردان 6 پادگان حضرت وليعصر (عج) سپاه تهران كمتر از 2 ماه بعد از شهادت همرزم و رفيق باصفايش شهيد حاج حسين اسكندرلو در فكه او نيز در آوردگاه عمليات كربلاي يك به مقام والاي شهادت رسيد و‌ جمعشان در بهشت جمع شد.

روزنامه «جمهوري اسلامي» با انعكاس عنوان «به ياد شهداي دانش‌آموز بسيجي دلسوخته و عارف شهيد حجت مقدم» آورد: دانش‌آموز شهيد دبيرستان سپاه تهران، اعزامي از گردان عمار، لشگر 27 حضرت محمّد رسول‌الله (ص)، در بخشي از وصيتنامه شهيد آورده است: اي عزيزان دانش‌آموز، درس بخوانيد تا بتوانيد آينده اسلام را بيمه كنيد كه اگر شما نتوانيد، زالوصفتان جامعه گوي دانش را از شما خواهند ربود و بر شما مسلط خواهند شد شما چرخانندگان آينده مملكت و اسلام هستيد اي جوانان از سرمايه جواني، به خوبي استفاده كنيد و قدر خود و دوستانتان را بدانيد چرا كه از لحظات بعد خود خبر نداريد. جوانان نكند در رختخواب ذلّت بميريد كه حسين(ع) در ميدان نبرد شهيد شد وظيفه ما انجام تكليف است.

روزنامه «كيهان» در گزارشي با عنوان «جانبازي كه زيرزمين خانه‌اش موزه است» نوشت: جانباز 70 درصد شيميايي غلام‌‌‌‌‌‌عباس جعفري از دزفول، قهرماني از خيل جانبازان غيور و سرافراز كشورمان است كه با وجود صدمات ناشي از جراحات شيميايي براي ماندگاري ايثار، فداكاري و حفظ كيان ميهن اسلامي‌مان موزه‌اي خانگي و جذاب با خاطراتي به وسعت هشت سال دفاع جانانه و مقدس ايران در خانه خويش برپا كرده است. موزه‌اي كه ثمره‌ عشق بازي با خاطرات يكي از رزمنده‌هاي ديروز و جانباز سرافراز اما پردرد امروز اين مرز و بوم است.

اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «از درگيري با افسر آمريكايي تا حضور داوطلبانه در جبهه» در گفت وگو با سيف‌الله مولايي رزمنده داوطلب، آورد: من سيف‌الله مولايي متولد 1332 تهران هستم و 1350 وارد ارتش شدم. در 1354 با فداييان اسلام آشنا و با نيروهاي انقلابي وارد تعامل شدم. ساواك نيروي زميني ارتش متوجه ارتباط من با اين نيروها شد، به همين دليل هم بارها بازداشت شدم. درحالي كه بايد درجه ستوان دوم را دريافت مي‌كردم اما به خاطر ارتباطم با نيروهاي انقلابي، من را خلع درجه كردند. حتي يك بار با يكي از افسران آمريكايي درگير شدم. عرصه بر بنده به قدري تنگ شد كه 10 دي 1355 از ارتش فرار كردم.

در دوران انقلاب به شهرهاي مختلف سفر مي‌كردم و هم به مردم آموزش نظامي مي‌دادم و هم مجروح‌ها را درمان مي‌نمودم. 19 بهمن 1357 عضو انتظامات كميته شدم. دو بازوبند به من دادند؛ يكي عكس امام خميني(ره) داشت و يكي هم تصوير قرآن بود كه زيرش نوشته شده بود انتظامات انقلاب اسلامي. تا 22 بهمن همراه ساير مردم، شبانه روز به جنگ با رژيم شاه مشغول بودم. درگيري‌ها از زندان قصر فيروزه شروع شد و در پادگان جي پايان يافت.

روزنامه «كيهان» در گزارشي با عنوان «قافلۀ شوق» نوشت: به موازات جادۀ خرمشهر - اهواز، خط قطار كشيده‌اند. بعثي‌هاي عراقي در يورش اول‌شان كه تا پنج كيلومتري اهواز آمده بودند، بيشتر از 100 كيلومتر از ريل‌هاي اين خط را كندند و تمام ايستگاه‌هاي بين راهي را منفجر كردند. توي زردقناري همه حواسم به بيرون بود تا خطوطي را كه زمان جنگ، در آنجاها مستقر بوديم، بار ديگر ببينم. جبهۀ دُبِّ حَردان، طرّاح، امام‌زاده و ايستگاه «آب تيمور»، بيش‌تر از يك سال خط آفندي و دفاعي ما بودند.

اين روزنامه در گزارشي با عنوان «پاسبان شبانه تهران و شهيد مجنون» نوشت: علي اصغر شرافي تهراني، در تاريخ 2 شهريورماه سال 1332، در يكي از محله‌هاي جنوب شهر تهران ديده به جهان گشود، وي از همان كودكي نسبت به امور فني علاقه زيادي از خود نشان مي‌داد؛ و در نمازهاي جماعت مسجد شركت مي‌كرد؛ و در زمان درگيري‌هاي امت حزب‌ا... با رژيم طاغوت در تمام راهپيمايي‌ها شركت فعال داشت.

وي كارمند مخابرات بود. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، در بسيج مسجد محل با ساير برادران در پيشبرد اهداف انقلاب شركت داشت و شب‌ها در پاس شبانه و شناسايي ضدانقلابيون و سلطنت‌طلب‌ها شركت مي‌كرد. با شروع جنگ تحميلي، مكرراً به جبهه‌ها عزيمت نمود؛ تا سرانجام در 31 فروردين 1363 در منطقه مجنون در عمليات كربلاي 5 به درجه رفيع شهادت نايل آمد.


** مدافعان حرم؛ ياران عاشورايي امام حسين(ع)
هر چند سده ‌ها از حماسه عاشوراي امام حسين(ع) مي‌گذرد اما ياران عاشورايي ثارالله(ع) ثابت كردند كه نهضت عاشورا همچنان استمرا و در تمام تاريخ جريان دارد.

روزنامه «جوان» در گزارشي با عنوان «لحظه لحظه عمر حاج‌عبدالله در خدمت به انقلاب گذشت» نوشت: سردار شهيد عبدالله خسروي معروف به ابوحسام كه همانند زهير گرد پيري بر چهره‌اش نشسته بود، مرد غيوري كه دوشادوش جوانان با شعار «كلنا بفداك يا زينب» راهي سرزمين شام شد. براي ديدار و مصاحبه با همسر شهيد مدافع حرم عبدالله خسروي كيلومتر‌ها مسافت پيموديم تا به منزل شهيد در اراك رسيديم. وقتي وارد منزل شهيد شديم با استقبال گرم بانوي خانه روبه‌رو شديم كه به واقع همسر شهيد بودن لايقشان بود.

وقتي از خاطرات همسرش مي‌گفت: از اشك‌هايش پيدا بود كه از تمام دلدادگي‌هايش به خاطر بانوي مقاومت بريده تا همانند همسر زهير ياري‌گر امام غريبش باشد منزل همسايه‌مان مراسم ختم قرآن بود. به منزل كه برگشتم، برادرشوهرم با خانمش به منزلمان آمدند. تعجب كردم و گفتند: حاجي موقع رفتن با ما خداحافظي نكرد؟ آمديم احوالشان را جويا شويم. كم كم فاميل هر كدام به بهانه‌اي جمع شدند و با همرزمانش تماس گرفتم و متوجه شدم حاجي به آرزويش رسيده است.

روزنامه «جام جم» در گزارشي با عنوان «ما آدم‌آهني نيستيم» در گفت وگو با مسعود مقتدر؛ جوان مدافع حرمي كه دابسمش بهنام باني‌اش دست‌به‌دست مي‌چرخد، آورد: قدر اين 59 ثانيه طلايي را بدانيد؛ ويدئوي معروف اين روزها را مي‌گوييم. دابسمش جوان مراغه‌اي در لباس مدافع حرم با صداي بهنام باني. به ظاهر، ويدئويي معمولي و ساده است اما گفتماني كه اين ويدئو به ترويجش برخاسته، آن‌قدر در سپهر افكار عمومي اين روزهاي ايران مهم و حساس است كه بايد برايش تيتر زد 59 ثانيه طلايي با بهنام باني و جوان مدافع حرم. چهار جوان مدافع حرم نشسته‌اند بيرون چادر در منطقه‌اي نامشخص كه در نگاه اول، منطقه‌اي عملياتي در سوريه به نظر مي‌رسد، آهنگ «اخماتو واكن» بهنام باني را پخش كرده‌اند و با آن لب مي‌زنند و شوخي مي‌كنند.

** انتقال ادبيات دفاع مقدس حافظ آموزه هاي ديني در جامعه
ادبيات دوران دفاع مقدس به دليل هويت ديني و مذهبي ريشه در اعتقادات مردماني دارد كه با خلوص نيت و بي ريا به اداي تكليف خود پرداختند و اينك با انتقال اين ادبيات به نسل جوان مي توان ضامن حفظ و تداوم اخلاقيات ديني در جامعه بود.

روزنامه «رسالت» در گزارشي با عنوان «تلاش براي ثبت خاطرات دفاع مقدسي افغانستاني‌ها» از رونمايي كتاب «از دشت ليلي تا جزيره مجنون» خبر داد و نوشت: محمد سرور رجايي نويسنده افغاني كتاب «از دشت ليلي تا جزيره مجنون» با بيان اينكه براي جمع‌آوري محتواي كتابش، بيش از 10 سال وقت گذاشته است مي گويد اين كتاب علاوه بر مجموعه خاطرات رزمندگان افغانستاني، مجموعه‌اي از مستندات تصويري از حضور افغانستاني‌ها در جبهه‌هاست. اين كتاب سال 94 قرار بود منتشر شود. كتاب «از دشت ليلي تا جزيره مجنون» تازه‌ترين اثر دفتر مطالعات جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي به همت واحد تاريخ شفاهي اين مجموعه و توسط دفتر نشر معارف در ۵۲۸ صفحه منتشر شده و با ارايه مستندات تصويري، خاطرات رزمندگان افغانستاني دفاع مقدس را روايت مي‌كند.

اين روزنامه در گزارشي با عنوان «واژه‌هاي ادبيات دفاع مقدس برگرفته از آموزه‌هاي قرآني است» به نقل از ميثم رشيدي‌مهرآبادي نويسنده دفاع مقدس و خالق اثر «حاجي فيروز» آورد: ادبيات دفاع مقدس تلفيقي از ادبيات جنگ و ادبيات پايداري بوده و به نظرم نمونه كاملي از اين 2 كلمه است. ادبيات دفاع مقدس را با توجه به عناوين جنگ و پايداري كامل‌ترين عنوان براي اين ژانر مي‌دانم.

وي در پاسخ به اين پرسش كه آيا در عرصه معرفي جهاني ادبيات دفاع مقدس پيشرفت‌هايي حاصل شده است؟ گفت: اخيراً اقداماتي در اين عرصه به خصوص در نمايشگاه فرانكفورت انجام شده كه نتايج مثبتي را در پي داشته است و اخبار حاكي از آن است كه بيشترين قراردادها براي ترجمه آثار مربوط به كتب دفاع مقدس بوده است.

روزنامه «جام جم» در گزارشي با عنوان «فرماندهي در 28 سالگي و آزادي سنندج از دست تجزيه‌طلب‌ها» نوشت: آيين رونمايي از كتاب «از سنندج تا خرمشهر» كه به تاريخ شفاهي سردار سيد يحيي صفوي اختصاص دارد و به همت مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس به چاپ رسيده با حضور سردار سرلشكر سيد يحيي (رحيم) صفوي، سردار علي‌اصغر جعفري؛ مديرعامل موزه انقلاب اسلامي و دفاع مقدس، سردار نائيني؛ رئيس مركز اسناد و تحقيقات دفاع‌مقدس...و خانواده شهداي پيشمرگ كرد مسلمان در موزه انقلاب اسلامي و دفاع مقدس برگزار شد.

روزنامه «ايران» در گزارشي با عنوان «دفاعيه‌اي عربي از هويت ملي ايراني» در نشست نقد و بررسي فيلم «ماهورا» آورد: كشورهايي كه جنگ را تجربه كرده‌اند هميشه در تلاش بوده‌اند تا آثاري از آن واقعه تلخ در ابعاد مختلف بسازند و بخش‌هايي از جنگ و اتفاقات اطراف آن را بازگو كنند. جنگ در كشور ما هم آنقدر قصه و حماسه ناشنيده دارد كه تا ساليان سال مي‌توان از دل آنها سوژه‌اي به دست آورد و فيلم ساخت.

فيلم در حال اكران «ماهورا» براساس يك رويداد واقعي در دوران جنگ ايران و عراق ساخته شده كه مي‌تواند ارزش تاريخي داشته باشد. «ماهورا» فيلمي به كارگرداني و نويسندگي حميد زرگرنژاد و تهيه‌كنندگي عليرضا جلالي و مرحوم حميد آخوندي است. فيلمنامه اين اثر طي چهار سال تحقيق بر اساس يك واقعه تاريخي نگاشته شده است. «ماهورا» سال‌هاي جنگ تحميلي ايران و عراق را در نواحي مرزي جنوب غربي كشور روايت مي‌كند. جايي كه قوم عرب ايراني با آداب و رسوم مخصوص خود، در آن سكني گزيده‌اند.

اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «روايت يك فرمانده از روزهاي پرالتهاب انقلاب و دفاع مقدس» نوشت: نخستين چاپ كتاب «روزهاي پرالتهاب» خاطرات خودنگاشت سردار محمد كرمي‌راد، فرمانده سابق اهل كرمانشاه لشكر 11 اميرالمؤمنين(ع)، با بازنويسي جواد كامور بخشايش از سوي مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس راهي بازار نشر شده است.كتاب «روزهاي پرالتهاب» به قلم محمد كرمي‌راد از فرماندهان دفاع مقدس، ضمن بازگويي خاطرات دوران انقلاب و در ادامه دفاع مقدس به بيان فعاليت‌ها در دوران حساس و خاطرات پرفراز و نشيب آن سال‌ها مي‌پردازد.

روزنامه «جوان» در گزارشي با عنوان «رزمندگاني كه به‌جاي اسلحه كوله امداد داشتند» با نگاهي متفاوت به جنگ با مروري به كتاب «امدادگر كجايي»، آورد: با اشغال خرمشهر روز‌هاي سخت حاج‌علي عچرش و ديگر اهالي جنوب هم از راه رسيد. آن‌ها كه مانده بودند و مقاومت مي‌كردند مجبور به مهاجرت شدند. مردم شهر خانه و كاشانه‌شان را از دست داده بودند، ولي همچنان اميد و مقاومت درونشان زنده بود. «در كنار هر رزمنده‌اي كه اسلحه به دست مي‌گيرد و مي‌جنگد يك امدادگر با كوله امداد بايد باشد تا در وقت نياز، زخمش را پانسمان كند، او را به دوش بكشد و از محل درگيري و خطر دور كند...» اين نخستين جملات حاج‌علي عچرش در كتاب «امدادگر كجايي؟» است. او در اين كتاب كه به قلم شيواي معصومه رامهرمزي به نگارش درآمده خاطراتش از زمان كودكي تا دوران حضور در دفاع مقدس به عنوان يك امدادگر را روايت كرده است.

روزنامه «دنياي اقتصاد» با درج عنوان ««شرايط خاص» در مسير پخش از شبكه سه» نوشت: وحيد اميرخاني، كارگردان مجموعه «شرايط خاص» از تدوين نهايي آخرين قسمت‌هاي اين مجموعه كمدي و همچنين آغاز پخش آن پس از ايام صفر خبرداد.

اين سريال نگاهي گذرا به دفاع مقدس دارد و مضامين اجتماعي با زباني شيرين در آن طرح مي‌شود. كامبيز ديرباز، بهرام افشاري، پروانه معصومي، نادر سليماني، سيروس گرجستاني، كاظم سياحي، مريم سعادت و... بازيگران آن را تشكيل مي‌دهند.

پژوهشم1699**2059**9131