۲۴ اسفند ۱۳۸۶، ۰:۰۱
کد خبر: 9719581
T T
۰ نفر
دومین نامه آیت الله سبحانی به سروش منتشر شد قسمت چهارم وپایانی ................................................................
قم ، خبرگزاری جمهوری اسلامی 24/12/1386 داخلی. فرهنگی. دینی ومذهبی. وحی.
6) ناسازگاری ظواهر قرآن با علم بشری از موضوعاتی که در مصاحبه خود مطرح کرده اید در کتاب تجربه نبوی نیز در این باره گفت وگو نموده اید مساله ناسازگاری ظواهر قرآن با علم بشری است.
بسیار خوشوقتیم که تعبیر ظواهر قرآن را به کار برده اید ،نه خود قرآن، وبهتر بود که می گفتید ناسازگاری برداشتهای بشری ما از قرآن با علم بشری.
اصولا بین علم ووحی خطاناپذیر کوچکترین تعارضی نمی تواند وجود داشته باشد اگرتعارضی به چشم بخورد یکی از دو علت زیر را دارد.
1) دانش بشری دانش تکامل پذیر و متحول و روبه رشدی بوده وهیچگاه ثابت و صددرصد صحیح نیست بنابراین آنچه ما امروزان را علم می انگاریم ممکن است فردا تکامل یابد ویا تغییر کند وتعارض از بین برود.
2) برداشت ما از وحی برداشتی ناقص بوده ونادرستی فهم ما مایه توهم تعارض شده باشد از این دو جهت نمی توان بین این دو ناسازگاری اندیشید.
مثلا روزگاری داروینیسم وتکامل انواع" مطرح گردید ولرزه بر اندام گروهی از افراد افکند که با خود فکر می کردند که نظریه تکامل انواع چگونه با خلقت مستقل آدم سازگار است ؟ زیر طبق این اصل ریشه همه موجودات زنده به یک موجود تک سلولی بر می گردد که بر اثر تکامل، به صورت انواعی درآمدند ولی چیزی نگذشت که "داروینیسم" به "نئو داروینیسم" وآنگه به نظریه سومی به نام "جهش" یا" موتاسیون" تبدیل شد و تازه همگی فرضیه ای پیش نبوده و از نظر علمی ثابت نشدند ،باش تا صبح دولتش بدمد.
اکنون برمی گردیم به مواردی که شما آنها را ناسازگاری قلمداد کردید وشاید قبل از شما دیگران نیز چنین فکری کردند.
الف ) مساله هفت آسمان : درباره هفت آسمان وبه تعبیر قرآن "سبع سماوات" مفسران سخنانی گفته اند ولی باید توجه نودکه قران درحالی که از هفت ثآسمان سخن میگوید ولی هرآنچه رادرچشم انداز بشر قرار گرفته آسمان دنیا می داند و در این صورت آن شش آسمان در قلمرو رویت بشر امروز نیست چنانکه می فرماید" انا زینا السماء الدنیا بمصابیح" ما آسمان را نزدیکتر را با چراغهایی آراستیم و آنها از رخنه شیاطین حفظ کردیم.
بنابراین، از نظر قرآن آسمانهای دیگر از چشم ما پنهان است وبه امیداینکه دانش بشر پیش رود و از آنها هم چیزی را در اختیار بگذارداین حقیقت در صورتی روشن می شود که قرآن عالم ماده وباالاخص عالم بالا را پیوسته درحال گسترش می داند یعنی پیوسته بر عرض و طول جهان افزوده می شود وهرچند برای ما ملموس نباشد چنانکه می فرماید:" والسماء بنیانهابآید وانالموسعون" (ذاریات/ 47)"ماآسمان را به قدرت بنا کردیم وهمواره آن را وسعت بخشیدیم".
با توجه به این دو آیه شناخته نشدن بیش از یک آسمان به وسیله علم امروز گواهی بر نفی آسمانهای دیگر نیست.
ب )مس شیطان یکی از نقاط ناسازگاری ظواهر قرآن با علم امروزاین است که دیوانگی معلول را مس شیطان می داند وشما در این مورد آورده اید: آیت الله طالقانی پا را فراترمی نهد ودر پرتوی از قران ، در تفسیر آیه "کالذی یتخبطه الشیطان من المس" آشکارا می گوید، دیوانگی را ناشی از تماس وتصرف جن وشیطان دانستن از عقاید اعراب جاهلی بوده و قرآن به زبان قوم سخن گفته است و این رایی است که پاره ای از مفسران جدید عرب هم اظهار داشته اند.
اولا، مرحوم طالقانی در تفسیر این آیه سه احتمال نقل کرده است الف ) دیو زدگی ودچار بیماری صرع واختلات روانی ناشی از آن شدن ب )میکروبی که در مراکز عصبی نفوذ کرده است ج ) منشاء وسوسه وانگیزنده اوهام و تمنیات از این سه احتمال آنچه بر حسب ظاهر کلام ، مورد قبول مرحوم طالقانی است ، همان احتمال سوم است ، به گواه عبارت هایی که قبل از احتمال یاد شده، آورده است، اینک عبارت های وی:"چون رباخوری ، انحراف از مسیر انسانی و طبیعی است و رباخوار دچار خبط زدگی در اندیشه و آشفتکی می شود وخوی کینه توزی وبداندیشی نسبت به مردم نیز در او راسخ می شود" در هر حال، پیوتسه در نگرانی و آشفتگی به سر می برد و به خود می پیجد ، این حالات در کردار وگفتار وحرکات چشم ودست وپایش نمایان است ..."(پرتوی قرآن،ج2 ص253) بنابراین عبارت "منشاء وسوسه وانگیزنده اوهام وتمنیات" ، اشاره به همین مطالب است.ظاهراین عبارت دلالت بر این دارد که وی همین احتمال را برگزیده است. بنابراین ،این که مرحوم طالقانی آیه را مظابق فرهنگ اعراب جاهلی معنا کرده است ، نسبت درستی نیست.
ثانیا: فرض مدخلیت شیطان وجن دربیماری صرع واختلات عصبی وروانی،با استناد آن به اسباب طبیعی منافات ندارد،زیرا تاثیر اسباب غیرطبیعی درحوادث طبیعی در طول اسباب وعلل طبیعی است، نه درعرض آنها، چنانکه تاثیراراده الهی در پیدایش حوادث طبیعی که قابل انکار نیست ، به همین شیوه است.
حضرتعالی شاگرد مرحوم مطهری هستید ، طبعا این اصل برای شما مسلم است که علم بشری یعنی علم مستند به لابراتور وتجربه، حق اثبات دارد ، نه حق نفی.
علم می تواند بگوید : فلان عامل مادی در جنون ماثر است ، اما حق ندارد بگوید: عامل دیگری در جنون موثر نیست ، وهیچ بعید نیست که در برخی از جنونها عامل غیبی نیز موثر باشد، وبه قول مرحوم علامه طباطبایی "آنچه آیه بر آن دلالت دارد بیش از این نیست که دست کم بعضی از انواع دیوانگی مستند به مس جن است واستناد جنون به عللی چون شیطان، موجب ابطال علل طبیعی نیست ، بلکه علل غیر طبیعی در طول علل طبیعی هستند نه در عرض آنها".
از همه اینها بگذریم ، مجموع آیه چندان معنی روشنی ندارد که آن را با علم ناسازگار بدانیم ویا بگوییم که وحی الهی با منطق مردم آن روز مردم ،سخن گفته است.
3)رجم شیطان با شهاب: گفته اید : "استاد شما علامه سید محمد حسین طباطبایی در تفسیر "المیزان" با صراحت و صداقت علمی تمام در تفسیر استراق سمع شیاطین ورانده شدنشان با شهاب های آسمانی (سوره صافات/ 1-10) می گوید: تفاسیر همه مفسران پیشین که مبتنی بر علم هیات قدیم و ظواهر آیات و روایات بوده، باطل است .امروزه بطلان آنها عینی ویقینی شده است".
شگفتا دراین گفتار علامه طباطبایی چه مشکلی است ، جر اینکه برداشت مفسران از آیه ناصواب باشد ، زیرا هیچگاه نمی توان فهم بشری را درتمام مواردصحیح واستوار خواند.
افزون بر این، یادآور شدیم ، علم حق اثبات دارد نه نفی. این مسائل غیبی که شیاطین بوسیله شهابها ازنفوذ درآسمان ها بازداشته می شوند، مساله غیبی است بالاخص درآنجا کلمه "الملا الاعلی" آمده است: "لا یسمعون الی الملا الاعلی" .
قهرا این "ملا اعلی" یک مقام تجرد و برتر از ماده است . طبعا شهابی که برای طردآنان مامور است، مناسب مقام خودخواهد بود، وتفسیر علامه با توجه به این جملات که می گوید: "غرض ازآسمان به قرینه (الملااعلی ) شاید عالم ملکوت باشد که مسکن ملائکه است" درست به نظر می رسد.
چند نصیحت پدرانه: 1)عزیزم شما در این نامه خود ، متجاوز از 40 بیت از مولوی و گاهی از غیر اونقل کرده اید وکوشش نموده اید که مقاصد خود را با مضامین اشعار اوتطبیق دهید،ولی آیا شایسته نبود فارغ التحصیل دبیرستان علوی وشاگردمطهری درباره تحقیق در حقیقت وحی به خود قرآن مراجعه کند و از خود قرآن این مساله را بپرسد وبا استنطاق آیات ، مشکل را حل کند؟ 2) اگر من در نامه خود نوشته ام "عواملی در کار است تا از شما بهره کشی کنند" مقصودم این است که سخنان جنابعالی در زمانی مطرح می شود که غرب و غربیان کمر بر اهانت به پیامبر اکرم (ص ) بسته اند ومصاحبه اول ودوم شما درست در زمانی مطرح می شود که نشریات دانمارکی ، کاریکاتور های موهن بر ضد پیامبر اسلام را منشتر کرده اند، ونماینده ملحد پارلمان هلند نیز می خواهد با نمایش فیلمی، قرآن را در انظار زشت ونا موجه جلوه دهد.
3)در مصاحبه آمده است: من مایلم پس از بازگشت به ایران در صورت امکان از حضرت آیت الله دعوت کنم تا محیطی امن وآرام، گفت وگویی حضوری صورت پذیرد.
من از این پیشنهاد بسیار خوشحالم ، به نشانه آنکه ،آن مذاکره حضوری در خانه جناب آقای فاضل میبدی ، به ابتکار من بوده ،همچنانکه دعوت جنابعالی به دیدار از موسسه امام صادق (ع) به درخواست من صورت پذیرفت، اما من از مناظره به این معنی که خودنمایی نمایم و خویش را مطرح کنم، بدورم ، بلکه آرزوی من این است که در محیطی که شما بپسندید ، بحث وگفت وگوی علمی را تا روشن شدن حقایق ، ادامه دهیم.
4)در پایان نامه خود آورده اید: به حکم وظیفه وجدانی از حضرت آیت الله می طلبم تا در مقابل انحرافات علمی واخلاقی نیز ساکت ننشینند واگر ظلم وجفایی برمظلومی می رود ،آرام نگیرند، وبه پیمان خداوند با عالمان وفادار باشند وبا جفاکاران همسویی نکنند ودراین طریق ، مثال واسوه دیگران باشند.
آیا این جمله ها، بی لطفی وبی حرمتی نسبت به اینجانب نیست ، کی ما با جفاکاران همسو وهم کاسه بوده ایم ؟ !بنده هشاد واندی سال ازعمرم می گذرد، از روزی که خود را شناختم جز با قلم وکتاب ، تدریس و تبلیغ کاری نداشته ام وپیوسته حدیث پیامبر را گوشزد می کردم که"لن تقدس امه لم یوخذ للمظلوم حقه من الظالم غیر متعتع".
ولی توجه داشته باشید که امروز ظلمی که بر رسول خدا و مسلمانان صورت می گیرد ، در تاریخ سابقه نداشته است ودولتهای ظالم وغاصب از یک سو برشخصیت رسول اکرم (ص ) وتعلیمات بشردوستانه او می تازند واز سوی دیگر حقوق و آزادی های پیروان او را آچشکارا زیر پا می گذارند.
اکنون بیایید با هم عهد ببندیم که در این کارزار جانب مظلوم را بگیریم و با ستمگر درافتیم وحق مظلوم را بستانیم وبا کمال افتحار از مظلوم دفاع کنیم.ک/ 4 قم- موسسه امام صادق (ع) جعفر سبحانی پایان 536 شماره 035 ساعت 21:35 تمام
۰ نفر