۲۲ مرداد ۱۳۹۰، ۰:۰۱
کد خبر: 9608950
T T
۰ نفر

ویم وندرس ؟ فیلمسازی با دو نیمه متفاوت

۲۲ مرداد ۱۳۹۰، ۰:۰۱
کد خبر: 9608950
ویم وندرس ؟ فیلمسازی با دو نیمه متفاوت ..................................................
خبرگزاری جمهوری اسلامی 90/05/22 فرهنگی.وندرس.تولد.سینما تهران - سینمای اروپا به عنوان مهمترین قطب سینمای جهان که همواره رو در روی سینمای هالیوود ایستاده، کارگردان های بسیاری را به هنر هفتم معرفی کرده که برخی آنها به شهرتی جهانی دست یافته اند که ویم وندرس را می توان یکی از این کارگردانان برشمرد.
به گزارش روز شنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، این کارگردانی آلمانی الاصل 14 اگوست 1945 میلادی در شهر دوسلدورف به دنیا آمد و پس از تحصیل در رشته فلسفه در دانشگاه دوسلدورف و پزشکی در دانشگاه فرایبورگ آلمان، به پاریس رفته و در رشته نقاشی فعالیت خود را آغاز کرد.
او که علاقه بسیاری به سینما داشت، در همین دوران، گاه روزانه به تماشای پنج فیلم می نشست که بعدها تجربه حاصل از آن، به هنگام کارگردانی، بسیار به کارش آمد.
وندرس در سال 1966 میلادی در آزمون دانشکده ملی فیلم فرانسه شرکت کرد که در آن مردود شد و یک سال بعد به زادگاهش بازگشت و در آکادمی فیلم و تلویزیون مونیخ پذیرفته شد.
در کنار آن نیز با نشریه مشهور اشپیگل به همکاری پرداخت و در همین ایام نیز برای آکادمی یاد شده چندین فیلم کوتاه ساخت.
وندرس سرانجام در سال 1970 میلادی نخستین فیلم سینمایی خود را با عنوان تابستان در شهر را ساخت که راه را برای فیلم های بعدی اش باز کرد.
وندرس فیلم ترس دروازه بان ها از پنالتی را براساس رمانی از پیتر هانکه ساخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
این فیلم درباره دروازه بانی آلمانی به نام بلوخ است که پس از پایان بازی در راه بازگشت با کسی تصادف کرده و وی را می کشد.
بازی آرتور براوس از نقاط قوت فیلم است که مورد توجه منتقدان نیز قرار گرفت.
آلیس در شهر دیگر فیلم مهم دهه هفتادی وندرس است که درباره رابطه میان پدری روزنامه نگار با دخترش به نام آلیس است که به شکل ظریفی بدانها پرداخته و با ریتمی آرام قصه را پیش می برد.
این فیلم نخستین فیلم از سه گانه اوست که با فیلم های حرکت غلط و پادشاه های جاده کامل شد.
رمان مشهور و پرطرفدار آقای ریپلی با استعداد نوشته پاتریشیاهای اسمیت که سروشکلی جنایی و معمایی دارد، دستمایه فیلم دوست آمریکایی وندرس و به کاری جذاب و پرهیجان تبدیل شد.
نکته ای که در فیلم های دهه هشتاد او به ندرت مشاهده شده و به سوی سینمای مخاطب خاص حرکت کرده است.
فیلم درباره نابغه جنایتکاری است که با قتل دوستش خود را به جای او معرفی کرده و زندگی جدیدی را با هویتی تازه آغاز می کند.
فیلم فوق به واسطه ساختار جذاب و روان خود در کنار حرکات دوربین فوق العاده روبی مولر(فیلمبردار ثابت فیلم های وندرس )، مورد توجه عموم هم قرار گرفت و بازی عالی دنیس هاپر توجه همگان را به خود جلب کرد.
در دهه هشتاد وندرس بسیار پرکار شد و فیلم های بسیاری را کارگردانی کرد که از مهمترین آنها می توان به پاریس تگزاس و زیر آسمان برلین اشاره کرد که این دو فیلم پس از گذشت سالها همچنان بهترین آثار وندرس به حساب می آیند.
پاریس تگزاس یکی از شاعرانه ترین فیلم های تاریخ سینمای جهان است که حال و هوایی نزدیک به سینمای وسترن دارد.
فیلم درباره مردی به نام تراویس است که سر به بیابان های تگزاس گذاشته و زن و فرزندش را رها کرده است.
برادر تراویس (والتر) او را پیدا کرده و به سوی خانه می برد در حالیکه تراویس از والتر می خواهد او را به پاریس (محله ای در تگزاس ) ببرد.
این فیلم کم شخصیت و آرام، به قدری تکان دهنده است که تا مدتها ذهن تماشاگران را به خود مشغول کرده و در ذهنش ماندگار می شود.
علاقه وندرس به بیابان های تگزاس که ریشه در سینمای وسترن دارد، در اینجا به شدت به کار آمده و فضای غریبی به فیلم بخشیده است.
همکاری او با فیلمنامه نویس برجسته آمریکایی به نام سام شپارد نیز در این فیلم از نقاط برجسته آن است که سهم به سزایی در کیفیت کار داشته است.
هری دین استانتون نیز بازی فوق العاده ای را در پاریس تگزاس ارائه کرده که همه سرگشتگی شخصیت تراویس را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده است.
زیر آسمان برلین (بال های اشتیاق ) را می توان کامل ترین فیلم سینمایی وندرس به حساب آورد که در آن از تمامی تجربیاتش در زمینه فلسفه بهره گرفته و اثر تاثیرگذاری را ارائه کرده که گذشت زمان نیز ارزش های آن نکاسته است.
فیلم داستان دو فرشته است که از فراز شهر به انسان ها نگریسته و اعمال آنها را نظاره می کنند. در این بین یکی از آنها(دامیل ) به زنی جوان که در سیرک نقش فرشته را بازی می کند، علاقه مند شده و از فرشته به انسان تغییر ماهیت می دهد.
با ورود او به جهان مادی، فیلم رنگ و بوی دیگری گرفته و دامیل جذابیت های جهان مادی را درک می کند.
وندرس در این فیلم از گفت وگوهای شاعرانه و عمیق پیتر هانکه بهره فوق العاده ای گرفته و شعری گیرا در ستایش انسان و انسانیت ساخته که ذهن مخاطبان خود را به تلاطم انداخته و به چالشی عمیق وامی دارد.
فیلم به شدت در جشنواره های بین المللی با موفقیت بی نظیری روبرو شد و وندرس را به جایزه معتبر بهترین کارگردان از جشنواره فیلم کن رساند.
در دهه 90 میلادی، وندرس که به شدت به سینمای یاسوجیرو ازو ژاپنی علاقه مند است رو به سینمایی شخصی آورد و بسیاری از دوستداران سینمای فلسفه گرای خود را از دست داد.
پایان دنیا، چنین دور ،چنین نزدیک، داستان لیسبون از جمله فیلم های وندرس به حساب می آیند که به مرور توجه مدیران جشنواره های جهانی را نیز از دست داده و مخاطبان خود را محدودتر و محدودتر کرد.
در این میان فیلم نیمه مستند کلوپ موسیقی بوئناویستا به واسطه نگاه بازیگوشانه وندرس به سوژه، کیفیت بهتری یافت و جذاب تر از کارهای سینمایی این سالهایش از کار درآمده است.
در سال های اخیر نیز وندرس کم کارتر شده و فیلم هایش دیگر جذابیت پیشین را نداشته و با هزینه های اندک ساخته می شود.
افراط وندرس در رفتن به سوی سینمایی شخصی با نیم نگاهی به سینمای ازو، وی را به فیلمسازی تقریبا فراموش شده برای نسل جدید تبدیل کرده که تنها می توان به فیلم های درخشان دهه هفتاد و هشتاد او دلخوش کرد.
فراهنگ ** م.ج ** 1071 شماره 023 ساعت 11:07 تمام
۰ نفر