۱ شهریور ۱۳۹۰، ۰:۰۱
کد خبر: 9244125
T T
۰ نفر

سی روز، سی گفتار

۱ شهریور ۱۳۹۰، ۰:۰۱
کد خبر: 9244125
سی روز، سی گفتار بیست و دوم: فضائل امیرمومنان ..................................................
خبرگزاری جمهوری اسلامی 90/06/01 سیاسی.رهبری.سی روز.سی گفتار تهران- پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای فرازهایی از گفتار و توصیه های اخلاقی رهبر معظم انقلاب اسلامی را با عنوان فضائل امیرمومنان در بیست ودومین روز ماه مبارک رمضان برگزیده است.
به گزارش روز سه شنبه ایرنا، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در ایام ماه مبارک رمضان، روزانه گفتار و توصیه هایی اخلاقی از رهبر معظم انقلاب را تحت عنوان سی روز، سی گفتار منتشر می کند.
برگزیده ای از فرازهای فرمایشات 10 دی ماه 1378 رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نماز جمعه تهران از این قرار است: امیرالمومنین علیه السلام جزو چهره های جذاب تاریخ است. انسان شاید کمتر شخصیت تاریخی را بتواند پیدا کند که به قدر امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام در میان همه آحاد بشر - نه فقط ملت اسلام - دلباخته داشته باشد. چه بسیار غیر مسلمانانی که اسلام و حتی پیامبر اسلام (ص ) را قبول ندارند اما به علی علیه السلام عشق می ورزند؟ به او احترام می کنند و او را ستایش می کنند. مسلمانان و به خصوص شیعیان هم که نسبت به آن بزرگوار، چه تکریم و تعظیمی در دل و جان و ذهن خودشان قائلند! در بین ما شیعیان و آحاد مسلمین، کسانی هستند که عامل به احکام اسلامی هم نیستند اما امیرالمومنین را بزرگ می شمارند. این برای چیست ؟ این به خاطر آن است که مجموعه خصوصیات والای انسانی در این بزرگوار به قدری زیاد بوده است که هرکس که از علی علیه السلام چیزی شنیده است، در مقابل این خصوصیات خاضع است. فقط یک دسته استثناء هستند که آن ها علی را می شناسند اما با او دشمنند. آن ها کسانی هستند که با مبانی ای که این انسان بزرگ برای آن جهاد کرده و همه عمر را صرف کرده است، به شدت دشمنند؟ طبعا با سرباز اولش هم دشمنند. یا در آن دوره های اول، کسانی که زخم خورده از آن شمشیر بی انعطاف و آن انسان آشتی ناپذیر با بدی و زشتی بودند ، با او دشمن بودند؟ والا آدم های باانصاف و انسان های فطری، همه محب و مشتاق این شخصیت عظیمند. البته این در صورتی است که از او چیزی شنیده باشند؟ آن هایی که نشنیدند و نمی دانند، طبعا خارجند.
** دنیا گلستان می شد اگر...
در این جا یک نکته وجود دارد و آن این است که ما معمولا وقتی شخصیت ها یا خصوصیات را به صورت جمع بندی شده از دور می نگریم، آن ها را ستایش می کنیم اما وقتی نزدیک می شویم و پای عمل و پای پیروی به میان می آید، دچار مشکل می شویم. عیب کار آحاد بشر این است. اگر همان قدری که مردم دنیا به عدالت و به انصاف و به شجاعت امیرالمومنین، به طرفداری از مظلوم که در او بود، به طرفداری از حقیقت که در او بود، به ظلم ستیزی که در او بود، علاقه و محبت دارند، چنانچه در مقام عمل، خود را به این خصوصیات نزدیک می کردند -ولو یک قدم- دنیا گلستان می شد؟ اما ما آدم ها -یعنی همین ما، همین امثال بنده ؟ آدم هایی که این طور از دور امیرالمومنین را ستایش می کنیم- در جایی در زندگی و در قضاوت معمولی خودمان به یکی از همین کارهایی که از امیرالمومنین ستایش می کنیم یا از کسی که می خواهد راه امیرالمومنین را برود برخورد کنیم، معلوم نیست که دیگر آن قدر ستایش کنیم ؟ در دل برمی آشوبیم و با او به مقابله برمی خیزیم. اگر خدای نکرده شقاوت بر ما غلبه داشته باشد، به روی او شمشیر هم می کشیم ! عیب کار این جاست.
لذا جا دارد که ما همان قدری که از جمع بندی شده خصال امیرالمومنین سخن می گوییم، از ریز خصوصیات آن بزرگوار هم مطلع شویم. این امیرالمومنین که عادل بود، عدل او چگونه بود؟ این عدلی که این قدر تعریف دارد، در مقام عمل چگونه بود؟ در قدم بعد سعی کنیم که در مقام عمل، خودمان را به او نزدیک کنیم. این درست است ؟ این مایه تکامل است. شما شنیده اید که در بعضی از روایات آمده است کسانی به ائمه علیهم السلام عرض می کردند ما شیعیان شما هستیم -کما این که طبق روایتی، کسانی آمدند و به خود امیرالمومنین هم این را گفتند- اما ائمه بنابر این روایات، در جواب این ها استنکار می کردند: کجای شما به دوستان و پیروان ما شبیه است ؟ شما این خصلت و این خصوصیت و این رفتار و این گفتار را دارید. به عبارت دیگر، این ها از ما مطالبه عمل می کنند؟ عمل هم تابع اعتقاد است. انسان باید به چیزی معتقد باشد.
البته امروز ملت ایران باید خدا را خیلی شکر کند که زمینه پیروی از امیرالمومنین و از اسلام در این کشور فراهم است. غالب جمعیت این کشور، دل به سمت حقیقت دارند. اکثریت عظیم نزدیک به اتفاقی در این کشور این طورند.
ولو حالا در میان آن ها کسانی هم عامل به بعضی از فروع نباشند؟ اما دل ها ، روح ها، اعتقادها و ایمان ها به همان سمتی گرایش دارد که انگشت اشاره امیرالمومنین به آن سمت مردم را هدایت می کرد.
** سرمشق فکر و عمل من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم ؟ این روایت در ارشاد مفید است.
البته من متن حدیث را از کتاب چهل حدیث امام بزرگوارمان -که کتاب بسیار خوبی است- نقل می کنم ؟ لیکن با ارشاد هم تطبیق کرده ام. روایت را شیخ مفید نقل می کند. راوی می گوید که ما در خدمت امام صادق علیه الصلاهوالسلام بودیم، صحبت امیرالمومنین شد.
و مدحه بما هو اهله ؟ امام صادق زبان به ستایش امیرالمومنین گشود و آن چنان که مناسب او بود، امیرالمومنین را مدح کرد. از جمله چیزهایی که گفت -که این راوی یادش مانده و مثلا در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است- این هاست. من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقره هایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریبا به یک بعد از زندگی امیرالمومنین اشاره می کند...
طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمومنین حرف می زند.
اولین جمله ای که فرمود، این بود: و الله ما اکل علی بن ابی طالب علیه السلام من الدنیا حراما قط حتی مضی لسبیله ؟ امیرالمومنین تا آخر عمر، یک لقمه حرام در دهان نگذاشت ؟ یعنی اجتناب از حرام، اجتناب از مال حرام، اجتناب از دستاورد حرام. البته مراد، حرام واقعی است ؟ نه آن حرامی که برای آن بزرگوار حکمش هم منجز شده باشد؟ یعنی مشتبه را هم به خود نزدیک نکرد. ببینید؟ این ها را به عنوان دستورالعمل و سرمشق در عمل -و بالاتر از آن در فکر- برای ما بیان کرده اند. امام صادق و امام باقر و امام سجاد هم اعتراف می کنند که ما نمی توانیم این طوری زندگی کنیم ! حالا نوبت به امثال بنده که می رسد، دیگر واویلاست ! بحث سر این نیست که من یا شما بخواهیم این طور زندگی کنیم ؟ نه، آن زندگی، زندگی این قله است ؟ این قله را نشان می دهد. معنای نشان دادن قله این است که همه باید به این سمت حرکت کنند. البته چه کسی هست که به آن بالا برسد؟! و ما عرض له امران قط هما لله رضی الا اخذ باشدهما علیه فی دینه ؟ یعنی هر وقت دو کار و دو انتخاب در مقابل امیرالمومنین قرار می گرفت که هر دو مورد رضای خدا بود -نه این که یکی حرام، یکی حلال باشد؟ نه. هر دو حلال باشد؟ مثلا هر دو عبادت باشد- علی آن یکی را که برای بدن او سخت تر بود، آن را انتخاب می کرد؟ اگر دو غذای حلال بود، آن پست تر را انتخاب می کرد؟ اگر دو لباس جایز بود، آن پست تر را انتخاب می کرد؟ اگر دو کار جایز بود، آن سخت تر را برمی گزید. ببینید؟ این صحبت یک گوینده معمولی نیست که حرف بزند. طبق این حدیث، این امام صادق است که می گوید؟ یعنی دقیق است.
ببینید این سخت گیری بر خود در زندگی دنیا و در تمتعات دنیوی، چه قدر مهم است ! و ما نزلت برسول الله صلی الله علیه و آله نازله قط الا دعاه فقدمه ثقه به ؟ هر وقت مساله مهمی برای پیامبر پیش می آمد، پیامبر او را صدا می کرد و جلو می انداخت ؟ به خاطر این که به او اعتماد داشت و می دانست که اولا خوب عمل می کند؟ ثانیا از کار سخت سرپیچی ندارد؟ ثالثا آماده مجاهدت در راه خداست. مثلا در لیله المبیت -آن شبی که پیامبر مخفیانه از مکه به مدینه آمد- یک نفر باید آن جا در آن رختخواب می خوابید. پیامبر علی را جلو انداخت. در جنگ ها، امیرالمومنین را جلو می فرستاد. در کارهای مهم -هر مساله اساسی و مهمی که پیش می آمد- علی را جلو می انداخت: ثقه به ؟ چون اطمینان داشت و می دانست که او برنمی گردد؟ نمی لرزد و خوب عمل خواهد کرد ببینید؟ صحبت این نیست که امثال بنده -آدم های حقیر و ضعیف- ادعا کنیم که می خواهیم این طوری عمل کنیم ؟ نه. صحبت این است که ما باید در این جهت حرکت کنیم. انسان مسلمان پیرو علی، خطش باید این خط باشد و هرچه بتواند، جلو برود. بعد فرمود: و ما اطاق احد عمل رسول الله صلی الله علیه وآله من هذه الامه غیره ؟ هیچ کس از این امت طاقت این را نداشت که مثل پیامبر عمل کند، مگر او. او بود که مثل پیامبر در همه جا می رفت. هیچ کس دیگر نمی توانست به دنبال پیامبر و پا جای پای آن حضرت حرکت کند.
** بدهکار خدا و ان کان لیعمل عمل رجل کان وجهه بین الجنه و النار؟ با همه این کارهای بزرگ و خداپسند و مومنانه، رفتار او، رفتار یک انسان بین خوف و رجا بود؟ از خدا ترسناک بود، کانه او را بین بهشت و جهنم قرار داده اند؟ در یک طرف بهشت را می بیند، در یک طرف جهنم را می بیند. یرجو ثواب هذه و یخاف عقاب هذه. خلاصه این جمله این است که به این همه مجاهدت، به این همه انفاق، به این همه عبادت، مغرور نمی شد. ما حالا دو رکعت نافله و چند جمله دعا که بخوانیم -و اگر دو قطره اشک بریزیم- فورا مغرور می شویم که بله دیگر: این منم طاووس علیین شده ! اما امیرالمومنین با این انبوه عمل صالح، مغرور نمی شد.
البته این که چرا شخصی مثل امیرالمومنین، شخصی مثل پیامبر، شخصی مثل امام سجاد -که خدا اصلا بهشت را برای خاطر این طور انسان ها آفریده- باز از آتش جهنم می ترسند و به خدا پناه می برند، این خودش بحث جداگانه ای دارد.
ما کوچکیم ؟ دید ما قاصر است ؟ ما نزدیک بین هستیم ؟ ما عظمت الهی را نمی فهمیم ؟ ما مثل بچه کوچک و غیرممیزی هستیم که در مقابل یک شخص عظیم علمی، بازی می کند؟ می آید و می رود و اصلا عین خیالش هم نیست ؟ چون نمی شناسد که این شخص کیست ؟ اما شما که پدر او هستید و عقلتان صدبرابر اوست، در مقابل آن شخصیت خضوع می کنید. ما در مقابل خدای متعال وضعیتمان این است. ما مثل بچه ها، مثل آدم های غافل، مثل آدم های پست، عظمت الهی را نمی فهمیم اما آن کسانی که از مرحله علم، به مرحله ایمان رسیده اند؟ از مرحله ایمان ، به مرحله شهود رسیده اند؟ از مرحله شهود، به مرحله فناء لله رسیده اند؟ آن ها هستند که عظمت الهی در چشم هایشان آن چنان جلوه می کند که هر عمل صالحی از آن ها سر بزند، به نظرشان نمی آید؟ اصلا می گویند ما کاری نکرده ایم. همیشه بدهکار ذات مقدس احدیتند.
** تولید و انفاق ولقد اعتق من ماله الف مملوک ؟ به تدریج، هزار غلام و کنیز را که از مال شخصی خود خریده بود، آزاد کرد؟ فی طلب وجه الله و النجاه من النار؟ برای شماره 007 ساعت 09:05 تمام
۰ نفر