مکتبی که خدا به نام اسلام برای بشریت فرستاد، یک نهضت بزرگ بود. دشمنان اسلام، در مقابل آن مکتب صفآرایی کردند تا نگذارند این فکر پیش برود. پیامبر(ص)، با بسیج نیروهای مؤمن، این نهضت را سامان دهی کرد و یک مبارزه بسیار هوشمندانه را در مکه به وجود آورد.
بعد از هجرت رسول خدا (ص) به مدینه، این نهضت تبدیل به یک نظام دینی شد. در ۱۰ سالی که نبیّ اکرم(ص) بعد از هجرت به مدینه حیات داشت، در دوران خلفا و سپس در دوره حاکمیت حضرت علی (ع) و بعد از آن تا ۶ ماهی که امام مجتبی(ع) حکومت کرد، نظام اسلامی ادامه پیدا کرد و اگر به همان شکل پیش میرفت، تمدن نوین اسلامی را در سراسر کره زمین بوجود می آورد.
در دوران پیامبر (ص) یک جریان انحرافی به سرکردگی ابوسفیان در مکه به وجود آمد و از عصر عثمان، تصمیم گرفت که مانع خروج حکومت از دست بنی امیه شود، در زمان امام حسن(ع) این جریان انحرافی با ریاست معاویه به اوج قدرت خود رسید، در مقابل امام مجتبی(ع) ظاهر شد و راه را بر نظام اسلامی بست و مشکلاتی را برای آن به وجود آورد.
امام حسن(ع) در برابر فتنه بنی امیه، چاره ای جز صلح نداشت؛در آن مقطع، امام حسین (ع) نیز در این صلح شریک و جزو مدافعان صلح امام حسن(ع) بود.
در یک مجلس خصوصی، حجر بن عدی به امام مجتبی(ع) اعتراض کرد و گفت: دوست داشتم تو پیش از این مرده بودی و چنین کاری صورت نمی گرفت که ما بر خلاف میل خود و اندوهگین برگشتیم و دشمنان شاد برگشتند! چهره امام حسن (ع) گرفته شد. امام حسین (ع) با گوشه چشم و به خشم، به حجر بن عدی نگاه کرد و او خاموش شد. سپس امام حسن (ع) فرمود: ای حجر! همه مردم، آنچه را که تو دوست می داری، دوست ندارند و عقیده آنان همچون عقیده تو نیست، آنچه که من کردم، برای این بود که تو و امثال تو باقی بمانید!
تصور نکنیم که اگر امام حسین (ع) به جای امام حسن (ع) بود، این صلح انجام نمیگرفت. امام حسین (ع) با امام حسن (ع) بود که این صلح انجام گرفت و اگر امام حسین (ع) تنها هم بود، در آن شرایط، باز با معاویه صلح می کرد.
امام حسن (ع) با ابتکاری هوشمندانه، نگذاشت جریان اسلامی، وارد کانال آلوده ای به نام سلطنت شود. با صلح آن امام، اسلام در شکل نهضت باقی ماند.در این دوره، کار نهضت، مشکل تر از دوره پیامبر (ص) بود؛ زیرا شعارها در دست کسانی بود که لباس مذهب را بر تن کرده بودند. تبدیل این نهضت به حکومت، کار بسیار سختی بود که ائمه (ع) با آن مواجه بودند. خلفای اموی و عباسی، دستگاه مدیریت اسلامی را به دستگاهی تبدیل کردند که انسان ها را با تدابیر گوناگون، اهل دنیا، شهوات، تملق و دوری از معنویات میساخت و رشد میداد.
البته در کنار تلاش دستگاه مدیریتی آنان، اسلام ارزشی هیچ وقت با جریان حاکم و ضد ارزشی کنار نیامد. امامان (ع) و بسیاری از مسلمانانِ همراه آنان، در برابر اسلام انحرافی ایستادند.
نهضت ضد طاغوتی، به برکت امام حسن(ع) به وجود آمد و اسلام را حفظ کرد. اگر امام، صلح را نمی پذیرفت، از اسلام ارزشی، نهضتی باقی نمیماند و از بین میرفت، تمام ارکان خاندان پیامبر(ص) را از بین میبرد و کسی را باقی نمیگذاشت که حافظ نظام ارزشی اسلام باشد و نوبت به نهضت عاشورا هم نمیرسید.
امام خامنه ای فرمودند: اگر بنا بود امام مجتبی(ع)، جنگ با معاویه را ادامه بدهد و به شهادت خاندان پیامبر منتهی بشود، امام حسین(ع) هم باید در همین ماجرا کشته میشد. اصحاب برجسته هم باید کشته میشدند. حجربنعدی ها هم باید کشته میشدند. همه باید از بین میرفتند و کسی که بماند و بتواند از فرصت ها استفاده بکند و اسلام را در شکل ارزشیِ خودش باز هم حفظ کند، دیگر باقی نمیماند. این، حق عظیمی است که امام مجتبی(ع) بر بقای اسلام دارد.
امام حسن(ع) بعد از صلح، یک سازمان دهی بزرگ را به وجود آورد که در کوفه، مدینه، یمن، خراسان و در مناطق دور دست، نشانههای آن پیدا بود.امام، جنگ نظامی را متوقف کرد تا قبل از آن، چهره دشمن افشا و سپس در میدان جنگ سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی با آن مبارزه شود.
اگر امام حسن (ع) صلح نمی کرد، یقینا اسلام ضربه می دید. بعد از شهادت امام حسن (ع)، امام حسین (ع) ۱۰ سال، همان راه را ادامه داد تا وضعیت به جایی رسید که امام در عاشورا بتواند نهضتش را در کربلا به سرانجام برساند و شهادت کربلائیان، منشأ آثار مقاومتآمیز و بزرگی گردد و اسلام را زنده نگه دارد.
وقتی حقیقت نقش امام حسن مجتبی (ع) را بفهمیم، روشن می شود که این نقش با اقدام امیرالمؤمنین (ع)، با اقدام امام حسین (ع)، با اقدامات ونقش همه ائمه (ع) دارای یک مضمون و یک معنا است. همه اولیای الهی برای شکل دهی به تمدن نوین اسلامی مبارزه کردند؛ صلح امام حسن (ع) هم در همان راستا است.
نظر شما