طبق وعده اداره کل امور بانوان و خانواده استانداری کرمان قرار بود در این نشست طی روز شنبه از بانوان صبر و استقامت استان تجلیل شود که دختر شهید قطبی نژاد در مقطعی از زمان جلسه، برنامه را در دست گرفت و غصه ها، دردها و ناگفته های در دل ماندهاش را با حرارت، آرام و شمرده شمرده، فریاد کرد.
حرف هایی زد که از واقعیتی در جامعه می گفت، واقعیتی که تلخ است؛ نوع نگاه های عده ای نسبت به خانواده شهدایی که پدر یا دیگر اعضای خانواده هایشان را در راه این سرزمین از دست داده اند، یعنی بزرگترین و همه هستی خود را برای دیگران گذاشتهاند و ما، برخی از ما هیچگاه نخواسته ایم از این زاویه به موضوع بنگریم و خودمان را جای خانواده های شهدا بگذاریم.
بگذریم که برخی افراد حتی ممکن است ذیل خانواده شهدا کاری کنند که سببساز برخی نگاه های دیگران به همه خانواده شهدا شود، اما مگر این موارد چیزی از اصل موضوع و اهمیت شهدا میکاهد؟ چطور در دیگر جوامع قداست خانواده شهدایشان که جانشان را در مسیر سرزمینشان گذاشته اند هیچگاه کم نمی شود و کسی هم حرفی ندارد، چرا به موضوع شهید در این سرزمین که می رسیم، موضوع متفاوت می شود؟
اینها بخشی از برآیند صحبت ها و درددل هایی بود که در این نشست ردوبدل شد؛ دختر شهیدی که در فراق پدر هم سختی های زیادی را سپری کرده و هم به گفته خودش زخم زبان هایی می شنود؛ اکنون با دیدن دختران زیادی از جنس خودش و البته استانداری که خود رزمنده بوده، لب به دردل گشود و سفره دلش را باز کرد.
حکیمه، دختر شهید غلامعلی قطبی نژاد از شهدای دفاع مقدس که درجات علمی زیادی را طی کرده و جزو نخبگان استانی نیز به شمار می رود، از زخم زبان های برخی شهروندان در جامعه گلایه کرد. وی وقتی داشت به استاندار کرمان پیشنهاد می کرد دستور بدهد، پایه های صندلی مدیران را رنگ قرمز بزنند، رنگ خون گفت: باشد که یادآوری کنیم، یادشان نرود و یادمان نرود وقتی آمار شهدای هشت سال جنگ تحمیلی بر سه هزار پست مدیریتی در کشور ۷۳ به دست می آید، یعنی برای هر صندلی مدیریتی یک کربلا پشت سر گذاشته ایم.
حکیمه قطبینژاد که در ادامه مراسم تجلیل از بانوان صبر و استقامت استان کرمان خطاب به استاندار کرمان اظهارداشت: شما خودتان از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و زخم خورده هستید، امروز می توانم ساده تر و راحت تر در کنار شما حرف بزنم.
«آری پایه های صندلی مدیران را رنگ قرمز بزنیم تا یادمان نرود امروز با آرامش اینجا نشسته ایم و دختران با امنیت در مدرسه و خیابان راه می روند و صدای آژیر خطر و جیغ نمی شنویم؛ اینکه زنده ایم و نفس می کشیم به خاطر این است که روزی زنان، مردان و حاج قاسم هایی از جانشان یا تکه ای از وجودشان گذشتند و با خونشان به من و شما زندگی بخشیدند».
وی ادامه داد: می خواستم از عارفانه های جنگ و بعد از جنگ سخن بگویم تا اشک بریزیم و شاید دل سبک کنیم اما اکنون تلخی کلام مرا ببخشید زیرا که دنیا آن طور نشد که باید می شد. وی در ادامه پرسید: آیا دختر پدر ندیده در جمع ما نیست؟
این فرزند شهید تاکید کرد: اینجا جمع زخم خوردگان است، زخم خوردگانی که اسوه های صبر، مقاومت و پایداری هستند.
وی در کنایه به برخی افراد که مدعی هستند همه افراد خانواده شهدا از سهمیه استفاده می کنند، ادامه داد: زینب، سمیه، یاسر و ناصر همه با سهمیه حق دیگران را خورده اند؛ اینجا لیلا دردهایش را به آب سپرد تا دشمن شاد نشود. اینجا کسی نگفت چرا زینب عزیز، پاره تن پدر، با ۱۶ سال سن دق کرد و مُرد! اینجا جمع نشان گرفته هاست، من تا نخبه شدم بارها نشان بیلیافتی و بیسوادی گرفتم؛ من نشان ایثار هم گرفته ام اما گوشه طاقچه خاک می خورد!
فرزند شهید قطبی نژاد گفت: من و خواهرم از گوشه چادر مادرم، از گوشه چادر مادرم و از گوشه چادر مادرم دنیا را نگاه می کردیم؛ در صف طولانی نان و نفت و گپسول گاز! محکم به چادرش می چسبیدیم، می ترسیدیم او را گم کنیم. از خودم می پرسیدم مادر من تا چند سال دیگر با ماست؟ اگر بمیرد چه بر سر ما می آید اگر شوهر کند چه می شود؟ آخر می دانید چرا؟؛ همکلاسی ام طیبه بعد از ازدواج مادرش، خانه خراب شد و همه بار زندگی روی دوشش افتاد تا آنکه شنیدم خواهرش طاهره خودکشی کرد و خودش با سهمیه وارد دانشگاه و همان ترم اول مشروط و اخراج شد.
وی افزود: این متن تلخ است اما چاره چیست، چقدر سکوت، وقتی مریم هنوز بعد از ۴۰ سال سهمیه، شهادت و پرپر زدن پدر مهربانش را در خون فراموش نکرده است پدرش در کوچه جلو چشمان خودش پر کشید؛ او با خون پدر وضو می گیرد به او نمره چند می دهید؟
قطبی نژاد ادامه داد: او هم با سهیمه وارد دانشگاه شد و صحنه شهادت پدر را نقاشی کشید و به همکلاسی هایش هدیه داد.
دختر شهید اظهارداشت: طعم نگاه ابوذر که پدر را ندید و فقط درباره اش شنید، تلخ تلخ تلخ است. پدرش فرمانده و یکهتاز جزیره مجنون بود اما هیچ کدام از دوستان و اقوام پدر نیامدند همبازی کودکانههایش شوند، او زیر بار مسئولیت خانواده خم شد و هنوز از آقازادگیاش همینقدر که تنها مرد نان آور خانواده است، کوه صبر و جوانمردی بدون هیچ پناهندگی به بیگانه.
وی افزود: به زهرا گفتم چرا نمی خواهی که بدانند فرزند شهید و جانبازی؟ با افتخار سرت را بالا بگیر و هر کس اخم یا ابرویی نازک کرد، با صدای بلند بگو درِ باغ سهمیه باز است؛ پدرت، برادرت، فرزندت و همسرت را برای آخرین بار خوب تماشا کن، کفش هایش را جفت کن و راهی سفرش کن. فقط خاطرت باشد از قبل آن تمرین تنهایی کرده باشی و چند کتاب، زبان حال خواهر من را خوانده باشی.
این دختر شهید ادامه داد: شاید مجبور شوی بیقراریات را به سمیه، مینا و روح الله تقسیم کنی؛ این را هم بدان که هرجا بروی و هر کار بکنی هرچقدر هم تلاش کنی که قطعا بیشتر از دیگران تلاش کنی، باز هم سهمیه داشته و نداشته ات را در سرت می کوبند، ولی تو صبور باش مثل مینا، مینا هنوز منتظر است، منتظر یک سر بریده!.
وی گفت: مینا جان تو با سهمیهات چه کرده ای؟ سمیه جان عزیز دلم تو چه کرده ای، تو چه کردی وقتی بعد از ۳۰ سال تکه استخوانی و پلاکی از پدر را در آغوش کشیدی؟
به گزارش خبرنگار ایرنا، حکیمه قطبی نژاد در صحبت هایش را با این جملات پایان داد: دیگر تلخی کافیست، همه ما می دانیم شهدا چه می خواستند و ما چه کردیم!
شهید غلامعلی قطبی نژاد دوم آبان ماه ۱۳۶۲ متولد شد، پس از حضور در جبهه های حق علیه باطل در منطقه مریوان بر اثر اصابت ترکش خمپاره و موج انفجار به فیض رفیع شهادت نائل آمد.
۲ برادر این شهید عزیز نیز به نام های داود و عباس در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیده اند.
شهیدی که آدرس درست را به خانواده داد
مدیرکل بانوان و امور خانواده استانداری کرمان دیگر سخنران این مراسم بود که گفت: دختران شهدا و ایثارگران یادگار پدران ارزشمندی هستند که محبوبترین مرگ یعنی شهادت را برگزیدند.
مریمالسادات طباطبایی با اشاره به خاطره ای به نقل از همسر یکی از شهدا اظهار داشت: همسر شهیدی تعریف می کرد، یک بار در دلم به همسر شهیدم گلایه کردم که تو رفتی و من و بچه ها را با سختی ها تنها گذاشتی.
مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری کرمان به نقل همسر شهید ادامه داد: شب خواب همسرم را دیدم که می گفت "من با شما هستم مگر در مسیر مشهد وقتی راه را اشتباه رفتید، به شما آدرس ندادم تا مسیر را برگردید."
وی افزود: این همسر شهید گفت، همسرم درست می گفت، راهی مشهد بودیم که یک مسیر را به اشتباه جلو رفته بودیم که ناگهان نوری مسیر صحیح را روشن کرد و ما متوجه اشتباهمان شدیم.
طباطبایی ادامه داد: شهدا، حقیقتا زنده هستند و ما باید در مسیری قدم برداریم که حرمت راه شهدا حفظ شود.
باید راه بزرگ پدران شهیدتان را ادامه دهید
استاندار کرمان نیز با اشاره به رابطه زیبای پدر - دختری تصریح کرد: این رابطه قابل بیان کردن نیست لذا باید آن را درک کرد.
محمدمهدی فداکار افزود: شهدا زندگی و تعلقاتشان را رها کردند، رفتند و این کار دشواری است.
وی اظهارداشت: همسران شهدا برای فرزندان نقش پدر و مادر را ایفا می کنند که البته کار دشواری است.
استاندار کرمان در واکنش به صحبت های دختر شهید قطبی نژاد به برخی زخم زبان ها و متلک گفتن های برخی به خانواده شهدا اشاره کرد و گفت: گاهی برخی می گویند شهدای مدافع حرم به سوریه می روند تا پول بگیرند، اما اشکال ندارد باید پای کار بایستیم.
وی تاکید کرد: باید کار بزرگی را که پدران شما آغاز کرده اند ادامه دهیم و پای آن بایستیم.
رونمایی از کتاب "مثل سمیه"
به گزارش ایرنا همچنین در پایان این آیین ضمن تجلیل از برخی فرزندان شهدا و ایثارگران از کتاب و پوستر "مثل سمیه" خاطرات و بخشی از زندگینامه ۴۷ بانوی شهیده دوران دفاع مقدس، امنیت، سلامت، شهدای تشییع پیکر سپهبد شهید سلیمانی، شهدای منا و غیره توسط استاندار کرمان رونمایی شد. این کتاب نوشته رحیمه ملازاده است.
نظر شما