به گزارش ایرنا، «ناظم سعید علی احمد» یا به طور خلاصه آنگونه که رسانهها وی را «ناظم احمد» میدانند، سوم اردیبهشتماه هدف دور تازهای از تحریمهای وزارت خارجه و وزارت خزانهداری آمریکا به بهانه حمایت مالی از حزبالله لبنان قرار گرفت.
وی بیست و نهم فروردین ماه نیز نخستین تحریم انگلیس به اتهام تامین مالی تروریسم را به نام خود ثبت کرده بود.
این نخستین بار بود که انگلیس اعلام کرد از امکانات داخلی خود برای جلوگیری از تامین مالی تروریسم استفاده میکند.
آنگونه که دولت انگلیس اعلام کرده همه داراییها و منابع اقتصادی احمد را در انگلیس مسدود است و همه افراد در این کشور از تجارت با او و شرکتهای تحت مالکیتش منع شدهاند.
جالب اینکه پیش از انگلیس و دور جدید تحریمهای آمریکا، در سال ۲۰۱۹ میلادی دفتر کنترل دارایی های خارجی وزارت خزانه داری آمریکا (اوفک) با اتهام مشابه ناظم احمد را تحریم کرده بود.
با این همه، داستان ما تقریباً به یک دهه پیش از این ماجراها برمیگردد؛ زمانی که ناظم احمد به عنوان یکی از شهروندان مسلمان لندن در تجمعهای ضدجنگ در مرکز انگلیس حاضر میشد و نسبت به اقدامات رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان بویژه مردم غزه اعتراض میکرد.
پس از آنکه از سال ۲۰۰۸ برپایی تجمع های اعتراضی علیه اقدامات این رژیم شدت گرفت و به ویژه آیین گرامیداشت روز جهانی قدس ساماندهی مشخصتری یافت، لابیگران صهیونیستی دست به کار شدند تا عرصه افکار عمومی در انگلیس و همچنین مردم سایر کشورهای غربی را که ممکن بود مخاطب رسانههای جریان اصلی باشند، بیش از این نسبت به اقدامات این رژیم در سرزمین اشغالی حساس نشود.
این امر به ویژه پس از تقویت کارزار منع خرید کالاهای ساخت شهرکهای صهیونیستی در کشورهای گوناگون غربی، برای گروههای صهیونیستی اهمیت دوچندان یافت.
آنان در یکی از نخستین گامها، به طرح شکایتهای هدفمندی از ناظم احمد در دادگاه های مختلفی انگلیس به بهانه اقدامات یهودستیزانه روی آوردند.
** چرا ناظم احمد را هدف گرفتند؟
ناظم احمد از همه نظر، گزینه مناسبی برای خبرسازی به شمار میرود و شرایط مناسبی را برای برجستهسازی اخبار مرتبط با خود داراست.
صفحه ناظم احمد در اینستاگرام ۱۷۲ هزار دنبالکننده دارد.
وی صاحب ۶ شرکت و مجموعه هنری بزرگ مانند آرچوال در انگلیس است و به سبب مالکیت آثاری از هنرمندان بزرگ مانند پابلو پیکاسو، اندی وارهول و آنتونی گورملی شهرت گستردهای دارد.
همچنین ناظم احمد یکی از زیباترین خانههای جهان در بیروت را دارد که تصاویری از آن در مجلات گوناگون منتشر شده است.
پنج سال پیش مقاله ای در نشریه Architectural Digest Middle East درباره او منتشر شد و از مجموعه آثاری که ناظم از افرادی مانند ژان میشل باسکیا، آی وی. وی، توماس هیترویک و مارک کویین در اختیار دارد، جزییاتی نقل شد.
در آن مصاحبه احمد از آغاز فعالیت خود در اوایل دهه ۱۹۹۰ گفت که با خرید اثری روی کاغذ از پیکاسو رقم خورده بود.
در کنار همه این ویژگیها، ناظم احمد به عنوان یکی از مدیران یک شرکت بزرگ الماس از سال ۲۰۰۱ زیر ذرهبین قرار داشت. وی به همراه دو لبنانی دیگر قطعات خام الماس را از معادن جمهوری دموکراتیک کنگو میخریدند و برای فرآوری و تراش به کشورهایی مانند سوییس صادر میکردند.
همان زمان فشار لابیگران صهیونیستی علیه احمد به انتشار گزارشی از سازمان ملل در سال ۲۰۰۲ (S/۲۰۰۲/ ۱۱۴۶) انجامید که وی را به مواردی مانند جعل، پولشویی و قاچاق متهم میکرد اما نهادها و سازمانهای مالی و بانکهای لبنانی هرگونه اتهام علیه وی را رد کرده و گفته بودند «ما چنین ادعایی را بخشی از تبلیغ در جنگی میدانیم که توسط دولت یهودی علیه لبنان آغاز شده است».
** پشتپرده اهداف لابیگران صهیونیستی چیست؟
با وجود اینکه ناظم احمد بارها حکم برائت از اتهامهای مطرحشده در گزارش سازمان ملل و همچنین دادگاههای مختلف انگلیس را به دست آورد گروههای فشار صهیونیستی با ترفندهای حقوقی و قضایی هر یک از این روایتها و دادگاهها را طی سالهای متمادی ادامه داده است.
فشار گروههای صهیونیستی علیه ناظم احمد از یک شیوهنامه روشن پیروی می کند. آنها با اتکا به اندوخته مالی فراوان و نفوذ سیاسی خود در ساختار حاکمیتهای گوناگون، مجموعهای از وکلا و گروههای حقوقی را به کار میگیرند تا پروندههایی علیه برخی افراد دارای ویژگیهای برجسته مانند ناظم احمد را در مراجع قضایی مطرح و پیگیری کنند.
بارها تکرار اینگونه ادعاها از طریق نهادهای مختلف در رسانهها بویژه رسانههای جریان اصلی که مالکیت بخش بزرگی از آنها با یهودیان است یا صهیونیستها سهامدار آنها هستند، ضریب میگیرد و با استفاده از پیامهای رسانهای به مخاطبان گسترده در سراسر جهان مخابره میشود.
بنابراین به نظر میرسد این گروهها یکی از اهداف بلندمدت خود را طولانی کردن زمان رسیدگی به اتهامات واهی ناظم احمد و تکرار کردن پیاپی این اتهامها در رسانههای داخلی انگلیس و امپراتوریهای رسانهای جهانی در نظر گرفته بودند تا سرانجام به اهداف راهبردی خاصی برسند.
هدف راهبردی صهیونیسم از پیوند دادن رسانه، وکلا و دادگاهها این است که این تصور واهی را در ذهن افکار عمومی و مخاطبان رسانههای غربی بکارند که فعالیت افراد ضدجنگ و حامی مردم فلسطین به شیوههای گوناگون رصد میشود.
آنان راهبردهای رسانهای مانند برجستهسازی را به کار میگیرند تا با تکرار یک ادعای بیپشتوانه، ذهنها را برای هرگونه برخورد قضایی بعدی آماده کنند.
از پیامدهای دیگر این راهبرد این است که افراد دیگر که اندیشههای مشابه ضدصهیونیستی دارند، در حباب فیلتر گرفتار کنند و این تصور را ایجاد کنند که ابراز نظر علیه جریان حاکم، سبب پیامدهای گوناگون و انزوا خواهد شود.
سرانجام این راهبرد صهیونیستها این است که مخالفان خود را در یک مارپیچ سکوت بیندازند و از ابراز نظر این افراد یا حضورشان در جمعهای ضد جنگ جلوگیری کنند.
البته باید این را نیز در نظر گرفت که شکستن مارپیچ سکوت برای مخاطبان فعال که خود را صاحب اندیشه و قدرت تفکر میدانند و در قبال موضوعهای گوناگون بویژه بحثهای انسانی و ضدجنگ به کنشگری پویا در فضای اجتماعی دست میزنند، کار چندان مشکلی نیست.
نظر شما