درست مانند بسیاری از کتابهای تاریخی و مستند، کتاب اصفهان، شهر کودکان لهستانی با ارائه تاریخچهای از پیدایش اصفهان لهستانی شروع میشود. البته این نکته را در نظر داشته باشیم که، این کتاب بخشی از یک کتاب کامل و جامع با عنوان مشابه اصفهان:شهر کودکان لهستانی است که دربرگیرندۀ ماجرای تاریخی ورود لهستانیها به ایران در سال ۱۹۴۲ است؛ اما از آنجا که بخشی از این کتاب، به عنوان کتابی مستقل به زبان فارسی ترجمه شده است، در این یادداشت، ویژگیهای این قسمت به علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی تقدیم میشود.
بخش اول کتاب، شامل اطلاعات آماری و مدارک و اسناد موجود در رابطه با نقل و انتقال لهستانیها به ایران است. کتاب از لحاظ نگارشی کاملاً تاریخی و مستند است. بخش آغازین کتاب شامل جزییات آماری در خصوصِ پیش از ورود لهستانیها به ایران، دوران اقامت آنها در ایران و به ویژه در اصفهان و در نهایت پایان حیات اصفهانِ لهستانی و عزیمت به سمت آفریقا، فلسطین، لبنان، هند و نیوزلند است.
اسامی زیادی در متن آورده و به افراد بسیاری اشاره شده که ممکن است برای خواننده حوصله سربر باشد؛ اما اهمیت گنجاندن این افراد به سبب تأکید بر مستند بودن رویدادهاست و در واقع بیانگر این امر است که افراد بسیاری در سرنوشت بیجا شدگانِ لهستانی (به تعبیر علیرضا دولتشاهی، لهستانشناس، در مستندِ موج سرنوشت) در اصفهان تأثیرگذار بودهاند.
با وجود اینکه قسمت اول کتاب، تاریخی است و امکان دارد هر خوانندهای آن را جذاب نیابد، اما بخشی بعدی کتاب که شامل خاطرات لهستانیها در اصفهان است، در حین سادگی و دور از تکلف در نثر، کتاب را برای خوانندگان، به ویژه خوانندگان ایرانی، جذاب و گیرا میکند. با شروع بخش خاطرات اصفهان و قدم گذاشتن به دنیای دور و دستنیافتنی اصفهانِ دورانِ قدیم، کتاب بیشتر شبیه به مجموعه داستانهای کوتاه می شود. در اینجا اکثرِ ماجراها از زبان اول شخص بیان شده و برای همین خواننده، تجربیات کودکان و سرپرستان آنها را به طور مستقیم و بی واسطه لمس می کند.
علاوه برای این، شرح خاطراتِ زندگی در اصفهان و بودن در دنیای شرق، نوعی اگزوتیسم دوگانه ایجاد میکند؛ به این ترتیب که لهستانیها توصیفاتی رازگونه از سرزمین شرقی ارائه میدهند، طوری که یادآور دیگریِ عجیب در کتاب شرق شناسی ادوارد سعید است؛ از طرف دیگر این توصیفات آنقدر جذاب و شیرین و گیراست و در عین حال دور از دسترس به نظر میرسد که محیط زندگی و حال و هوای اصفهان و مردمِ سال ۱۳۲۱ را برای خواننده ایرانی در سال ۱۴۰۱، اگزوتیک و عجیب میکند.
شرح زندگی در باغ و بیابان، سکونت در عمارتهای قدیمی، اتاقهای بزرگ و تو در تو، کاشیهای رنگارنگ و پرنقش و نگار، اتاقهای تابستانی و زمستانی، عبور کاروانهای شتر و ... همگی با زندگی شهرنشینی معاصر فاصله بسیاری دارند. تمام این موارد در کنار خاطرات شیرین و گاهی ناراحتکننده، خواننده را مشتاق کرده و او را در طلب بیشتر دانستن و بیشتر خواندن فرومیبرد. ولی همانطور که قبلاً اشاره شد، این خاطرات مانند داستانهای کوتاه هستند و هرکدام فقط برشِ مختصری از یک زندگی و لحظاتی ارزشمند از بودن در اصفهان را ارائه میدهند.
در آخر، ویژگی خاصی که در این خاطرات دیده میشود، وجود نظم و انضباط در مؤسسات و ادارات لهستانی در اصفهان است. همچنین به نظر می رسد که میهنپرستی، مذهبگرایی و برگزاری آیینهای مذهبی نقش بسیار پررنگی در برقراری ساختاری نظاممند و ایجاد دولتی کوچک و مستقل (برگرفته از کتاب اصفهان، شهر کودکان لهستانی) در اصفهان داشتهاند.
در واقع اگر بخواهیم از دیدگاه گفتمانی و نظریات ارنستو لاکلائو و شانتال موف در تحلیل گفتمان بررسی مختصری بر متن و بهویژه خاطرات داشته باشیم، میتوان گفت که مذهب و میهنپرستی دو گفتمان اصلی و دال مرکزی (لاکلائو و موف، ص ۱۲۹) موجود در جامعه کوچکِ لهستانی در اصفهان بودند که مفاهیمی چون اهمیت به جشنها و سالگردهای لهستانی، نیایشهای روزانه، آیین مذهبی، آرمانی چون بازگشت به وطن، تحصیل علم و غیره را حول محور اصلی تعریف کرده و با برجستهسازی آنها، جایگاه مذهب و میهنپرستی را مستحکم کرده و جامعهای قانونمند ساختند.
بررسی دقیقتر متن از این منظر جای دیگر و فضای بیشتری میطلبد و می تواند موضوع بسیار جالبی برای تحقیق و مطالعه در زمینه علوم اجتماعی و ادبیات باشد.
نظر شما