تاریخ فرهنگی جریانی بینارشتهای است که به کمک رویکردها، روشها و ابزارهای تاریخی به مطالعه و بررسی وقایع، حوادث، سنتها، صورتبندیهای فرهنگی، جلوهها و مظاهر عینی و انضمامی و ذهنی و انتزاعی فرهنگ میپردازد. اینکه تاریخ فرهنگی چیست؟ ماهیت آن کدام است؟ پرسشهای بنیادینی است که نیاز به تامل و بازاندیشی دارند. در این راستا و برای پاسخ به این دست پرسشها پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی همایشی ملی با عنوان «تاریخ فرهنگی در ایران؛ مسائل، مفاهیم، روشها و چالشها» را در نخستین روزهای ماه جاری برگزار کرد؛ رویدادی که پذیرای بیش از ۱۵۶ چکیده و دهها مقاله از سوی مورخان، جامعهشناسان و پژوهشگران علاقمند به مطالعات میانرشتهای بود.
مهمترین هدف از برگزاری این همایش ترویجیسازی دانش و رویکرد تاریخ فرهنگی برای خوانش تاریخ پر فراز و نشیب ایران و فراهم آوردن گفتارهای شفاهی و متن مکتوب در این راستا بود. همچنین مساله این بود که چگونه میتوان با بهرهگیری از مطالعات تاریخ فرهنگی در عرصه تاریخنگاری ایران به خلق و نوآوری در مفاهیم، معانی و روشهای دانش تاریخ نائل شد.
در ادامه بخشهای از سخنرانی برخی چهرههای علمی و دانشگاهی درباره موضوع همایش را میخوانید؛
چیستی و ماهیت تاریخ فرهنگی
«تاملی در ماهیت و مبانی تاریخ فرهنگی» عنوان مقالهای بود که دکتر «علیرضا ملائیتوانی» عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ارائه داد.
ملائیتوانی: هنوز در ایران رشته مشخصی که بخواهد در دانشگاه به عنوان تاریخ فرهنگی تدریس شود، وجود ندارد
ملائیتوانی از تاریخ فرهنگی با عنوان دانشی نوظهور یاد کرد و گفت: تاریخ فرهنگی در زمره دانشهای در حال شکل گرفتن و در حال تاسیس و در مرحله پیشابلوغ است. طبیعتا دانشی که به مرحله بلوغ میرسد انبوهی از پرسشها و گفتمانها پیرامون ماهیت و چیستی آن شکل میگیرد. در تاریخ فرهنگی ما هنوز به مرحله بلوغ نرسیدهایم. در حوزه تاریخ فرهنگی ما در مرحله پارادایم و پیش از شکلگیری علم متعارف قرار داریم. هرچند تلاشهای بسیاری در سالهای اخیر صورت گرفته تا تاریخ فرهنگی به عنوان یک رشته در دانشگاههای ایران شناخته شود اما هنوز به این مرحله نرسیدهایم.
این استاد دانشگاه در ادامه به تعریف تاریخ فرهنگی پرداخت و گفت: تاریخ فرهنگی شناخت نسبتهای ذهنی، زبانی و عاطفی انسانها درباره پدیدهها مادی و معنوی و کنشهای مرتبط با آن به مثابه امر فرهنگی است که در ساحت تاریخ رخ میدهد.
ملائیتوانی در ادامه مولفههای تاریخ فرهنگی را برشمرد و اظهار داشت: مفهوم شناخت یکی از مولفههای تاریخ فرهنگی است. دومین مولفه نسبتهای ذهنی است. نسبتهای ذهنی پیوندی است که آدمی از منظر قوای ذهنی و عقلانی خود اعم از تخیل، باور و فهم درباره پدیدههای مادی و معنوی و کارکردهای آن به کار میبرد. سومین مولفه نسبتهای زبانی یعنی هرگونه بیان و ابراز عقیده انسانهای درباره پیوند مادی و معنوی و کاربردهای آن، در قالب گفتار و نوشتار است.
به گفته وی، چهارمین مولفه نسبتهای عاطفی است، یعنی هر نوع پیوند روانشناختی هیجانی و احساسی و حالتهای گوناگون روحی و روانی که انسان در برخورد با پیوندهای مادی و معنوی با آن مواجه میشود مانند خشم، مهربانی، پرستیدن از خود بی خود شدن و ... . از دیگر مولفههای میتوان به ساحت تاریخ اشاره کرد. منظور وضعیت موقعیتمند است یعنی پدیدههایی که مکانمند و زمانمند هستند. به دلیل این که هر یک از این پدیدهها در گذر زمان دستخوش فهمهای متفاونی میشود و تاریخ فرهنگی باید تحول را روایت کند.
چهار مشکل تاریخ فرهنگی
به گفته ملائیتوانی برای تعریف جامعی از تاریخ فرهنگی چهار دسته مشکل وجود دارد. از جمله این مشکلها میتوان به مشکلات روششناختی و معرفتشناختی اشاره کرد و در این حالت نمیتوان به درستی از قلمرو، ماهیت، موضوعات، مفاهیم، مسایل و از منابع تاریخ فرهنگی به صورت صریحی سخن گفت. دومین مشکل که در این حوزه وجود دارد تداخل سه مفهوم گفتمان، دانش و رشته است. این مشکل درباره تاریخ فرهنگی عمیقتر است به این دلیل که هنوز گفتمانهای غالب و نیرومندی درباره تاریخ فرهنگی شکل نگرفته و تلقی که از تاریخ فرهنگی در ذهنیت عمومی ایرانیان وجود دارد و حتی در میان دانشگاهیان با تلقیهای تخصصی از این دانش متفاوت است بنابراین رسیدن به یک ذهنیت عمومی دانش تخصصی در قیاس با دیگر رشتهها دشوار است.
این استاد دانشگاه افزود: هنوز در ایران رشته مشخصی که بخواهد در دانشگاه به عنوان تاریخ فرهنگی تدریس شود، وجود ندارد. سومین مشکل که باز تعریف را دشوار میکند دو رویکرد عمده یعنی تاریخ فرهنگی در مفهوم کهن و تاریخنگاری در مفهوم جدید است. پیدا کردن تمایز و مشخص کردن مرزهای آنها تاکنون کار دشواری بوده است و دو تلقی را دامن زده و معمولا هم موجب کجفهمیها و بدفهمیها و سوءتعبیرها در این باره شده است. بسیاری از افرادی که تلاش می کنند میان تاریخ فرهنگی و تاریخ فرهنگ تمایز قایل بشوند هنوز موفقیت های به دست نیاوردند.
محمدامیر احمدزاده: هماکنون تعداد آثار واقعی در موضوع تاریخ فرهنگی جدید به زبان فارسی از انگشتان دو دست فراتر نمیرود
وی افزود: نکته چهارم که این پیچیدگی را افزایش میدهد بغرنج بودن خود پدیده فرهنگ است. فرهنگ و دامنه گسترده آن باعث شده در میان انبوه میانرشتگیهایی که در پیوند با تاریخ شکل گرفته مانند تاریخ اقتصادی، تاریخ مفهومی، تاریخ فکری واجتماعی دشواریها دوچندان شود و علت آن هم گستردگی قلمرو فرهنگ است که ما را در شناختن موضوعات آن دچار دشواریها فراوان کرده است.
چرا به تاریخ فرهنگی نیاز داریم؟
در ادامه، دبیر علمی همایش «محمدامیر احمدزاده» عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ضمن انتقاد از بیتوجهی نویسندگان به مقوله تاریخ فرهنگی گفت: هماکنون تعداد آثار واقعی در موضوع «تاریخ فرهنگی جدید» به زبان فارسی از انگشتان دو دست فراتر نمیرود. بنا بر این واقعیت، مشخص است که ما در عرصه تاریخ فرهنگی در «عصر تاسیس» قرار داریم، در این دوره مهم و سرنوشتساز، لازم است که مترجمان متخصص به ترجمه مهمترین و برجستهترین آثار این حوزه بپردازند و از سوی دیگر برای ترویج بهتر و بیشتر آن لازم است پیشگامان این عرصه در قالب سخنرانی و نشستهای تخصصی تلاش کنند تا بنیانهای این دانش را به خوبی بنا نهند.
این استاد دانشگاه افزود: تاسیس گروه تاریخ فرهنگی در پژوهشگاه علوم انسانی در سال ۱۳۹۲ به عنوان نقطهای مهم و گامی هدفمند برای نهادینه کردن پژوهش در این حوزه مطالعاتی به شمار میرود که تا تبدیل شدن به درختی تناور و پُربار فاصله زیادی دارد.
حسینعلی نوذری: ریشههای بسیار دیرین و طولانی نشان میدهد تاریخ فرهنگی حاصل جریانهای سریع و زودگذر نبوده و از سده ۱۸ و ۱۹ به این طرف ما شاهد تلاشهایی هستیم که در حوزه تاریخ فرهنگی صورت گرفته است
احمدزاده در پاسخ به این سوال که چرا به تاریخ فرهنگی نیاز داریم؟ بیان داشت: این پرسش میتواند پاسخهای متعددی را به همراه داشته باشد؛ نخست اینکه تاریخ، ادبیات و فرهنگ ایرانی سرشار از ابژههای پژوهش با رویکرد تاریخ فرهنگی است. ما در تاریخ ایران پیوستها و گسستهای مهمی را تجربه کردهایم و این عنصر هویت ایرانی، فرهنگ بوده است. بازنمایی فرهنگ ریشهدار و عمیق ایرانی در متون ادبی به ویژه شعر، فولکلور، ضربالمثل، فرهنگ عامه و نیز در بناها، سکهها و منابع تاریخنگارانه و منابع تاریخی به ما نویدِ پرداختن به حوزههای مطالعاتی جدیدی را با کاربست این رویکرد میدهد. دوم اینکه تاریخ نگاری سنتی ایرانی همچنان که در اروپا رایج بوده بر تاریخنگاری سیاسی استوار بوده است. غلبه این وجه سیاسی تاریخنگاری برای سدههای متمادی مانع از ارائه خوانشهای اجتماعی- فرهنگی و تلقیهای گوناگون شده به گونهای که نقش گروههای سرکوب شده و خاموش اجتماعی را نمیتوان در منابع «تاریخ نگاری رسمی» جست. ضمن اینکه موازی با منابع رسمی و دولتی شاهد شکلگیری ادبیاتِ منظوم و منثور، متون دینی و فرهنگی، سفرنامهها و به تدریج شاهد شکلگیری روزنامهها و خاطرات، تاریخ شفاهی و بسیاری از منابع تاریخ فرهنگی- اجتماعی هستیم که حضور گستردهی «فرهنگ و جامعه» را برجسته کردهاند. این امر ضرورت پرداختن به تاریخ فرهنگی را در مواجهه با تاریخ نگاری سنتی فراهم کرده است.
به گفته این عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تاریخ فرهنگی میتواند یکی از مَحمِلهای بررسی این دگرگونیها باشد به گونهای که از رویکرد تاریخ فرهنگی به عنوان «بهشتِ مطالعات تاریخ معاصر» یاد میشود.
تاریخ فرهنگی حاصل جریانهای سریع و زودگذر نبوده است
«حسینعلی نوذری» پژوهشگر و نظریهپرداز حوزه علوم سیاسی از دیگر سخنرانان این نشست بود. وی به ارائه مقاله خود با عنوان «تاریخ فرهنگی: سنتز بین رشتهای یا ضرورت تکامل دانش تاریخ» پرداخت و بیان داشت: تاریخ اگرچه به طور سنتی و حسب تعریف با گذشته سر و کار دارد اما هیچگاه در آن توقف نمیکند و در جا نمیزند بلکه با ظهور و برآمدن رشتههای فرعی و شاخههای جانبی مانند تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی، تاریخ سیاسی و ... به حوزهها و مسائل و مناسبات و معضلات پیشاروی و حال و آینده نیز توجه دارد.
این استاد دانشگاه در خصوص گذار از تاریخ سیاسی به تاریخ اجتماعی گفت: بسیاری بر این باورند که گذر از تاریخ سیاسی به تاریخ اجتماعی به معنای نوعی کُندی و ناپیوستگی و تا حدودی افول تاریخ سیاسی بود و از سوی دیگر گذار از تاریخ اجتماعی به تاریخ فرهنگی هم نوعا بیانگر شکلی از انحطاط و افول و به اصطلاح زوال تاریخ اجتماعی محسوب میشود. اما من این مفروضها را قبول ندارم. این مفروضها در واقع بر مبنای نوعی عدم تامل در خود تاریخ اجتماعی و در خود تاریخ سیاسی بوده است چون ما میبینیم به رغم گذار از تاریخ سیاسی به اجتماعی تاریخ سیاسی از میان نرفت و حتی به عنوان گفتمان اساسی، امروزه در اکثر محافل علمی و آکادمیک و دپارتمانهای تاریخ همچنان به قوت خود باقی است. بنابراین این دو حوزه و تاریخ فرهنگی کماکان به قوت خود باقی هستند.
به گفته نوذری تاریخ فرهنگی بیانگر یک مسیر پر فراز و نشیبی است. ریشههای بسیار تاریخی دیرین و طولانی آن نشان دهنده این است که تاریخ فرهنگی حاصل جریانهای سریع و زودگذر نبوده است بلکه دست کم از سده ۱۸ و ۱۹ به این طرف ما شاهد تلاشهایی هستیم که در حوزه تاریخ فرهنگی صورت گرفته است.
تاریخ فرهنگی در تکامل تاریخ میکوشد
نوذری بیان داشت: تاریخ فرهنگی جدید بیانگر تحول و تطوری است که در حوزه رویکردها، الگوها، نظریهها و مفاهیم قابل مشاهده است و علیرغم فرودهای که بر سر راه این رشته یا جریان وجود دارد اما این جریان همچنان با قدرت ادامه میدهد.
به گفته این پژوهشگر، تاریخ فرهنگی به عنوان یک مرحله بسیار مهم هم از جهات چهارگانه روششناسی و هم از منظر معرفت شناسی که بحث درباره چیستی و چرایی مطرح است و هم از منظر هستی شناسی تاریخ از هر سه منظر در تکامل تاریخ میکوشد. تاریخ فرهنگی نه تنها وزنی از تاریخ کلان یا تاریخ به مثابه مادر کم نکرده بلکه بر آن افزوده و موجب رشد و تعالی آن شده است.
نظر شما