۲۷ بهمن ۱۴۰۱، ۸:۳۰
کد خبرنگار: 1343
کد خبر: 85031140
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

معنای بندگی از منظر هفتمین امام

۲۷ بهمن ۱۴۰۱، ۸:۳۰
کد خبر: 85031140
حجت‌الاسلام دکتر حامد منتظری مقدم*
معنای بندگی از منظر هفتمین امام

تهران- ایرنا- ولادت امام کاظم (ع) سال ۱۲۸ و شهادتشان سال ۱۸۳ است. ایشان ۵۵ سال عمر کردند و از ۲۰ سالگی به امامت رسیدند، یعنی مدت امامت حضرت ۳۵ سال بود. امامت ایشان مصادف با خلافت چهار خلیفه عباسی؛ یعنی منصور (حدود ده سال)، مهدی (حدود ده سال)، هادی (حدود دو سال) و هارون (حدود سیزده سال) بود.

گویا بخش عمده‌ای از دوران امامت حضرت که پیش از هارون بود، نسبتا با آرامش بود؛ البته هم مهدی و هم هادی هر کدام یک بار جسارت و حضرت را حبس کردند اما اینها کوتاه بود و حضرت را سریعاً آزاد کردند. ظاهراً در همین دوران است که امام، صله‌ها و احسان‌های فراوانی داشت و این صله و احسان حضرت و کیسه‌های پولی که حضرت به فقرا می‌داد، معروف شده بود. نقل شده که حضرت هزار بنده را آزاد کرد و شب‌ها همچون جدشان امیرمومنان زنبیل‌های پر از خرما را بر دوش می‌گذاشت و به طور ناشناس به فقرا می‌رساند.

اما در دوران هارون که قدرتمندترین خلیفه عباسی بود، اوضاع بر حضرت خیلی سخت شد؛ به طوری که نهایتاً به زندانی شدن امام کاظم (ع) و شهادت حضرت انجامید؛ البته ظاهراً حضرت را در یک دوره چهار ساله (۱۷۹-۱۸۳) زندانی کردند و گویا این زندانی شدن در چند نوبت بود.

اما چرا امام را زندانی کردند؟ دلیل اصلی، نگرانی دستگاه خلافت از نفوذ و اقتدار امام بود؛ البته امام کاملاً تقیه می‌کردند؛ لذا یک بار هارون از امام پرسید: تو پنهانی مردم را به امامت خودت دعوت می‌کنی؟ حضرت فرمودند: انا امام القلوب و انت امام الجسوم: من امام قلب‌های مردم هستم و تو امام جسم‌های ایشان هستی (ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ص۲۰۴).

نقل شده که حضرت هزار بنده را آزاد کرد و شب‌ها همچون جدشان امیرمومنان زنبیل‌های پر از خرما را بر دوش می‌گذاشت و به طور ناشناس به فقرا می‌رساند

این ماجرا هم معروف است که وقتی هارون خواست فدک را به اهل بیت برگرداند، حضرت فرمودند: فدک را با تمام حدود و مرزهایش تحویل می‌گیرم. بعد فرمودند: یک مرزش عدن، مرز دومش سمرقند، مرز سومش آفریقا و مرز چهارمش ارمنستان و دریای خزر است. امام در واقع با این پاسخ خواستند بفرمایند که فدک نمادی از کل قلمرو حکومت اسلامی است. هارون با شنیدن این مرزها گفت: به این ترتیب چیزی برای ما باقی نمی‌ماند. حضرت فرمودند: می‌دانستم نخواهی پذیرفت.

ماجرای دیگر: در مدینه در مسجدالنبی، هارون رو به مرقد رسول خدا گفت: السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا ابن عم! سلام بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای پسرعمو! امام کاظم(ع) که در مجلس حضور داشتند، جلو آمدند و با صدای بلند این گونه سلام کردند: السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا ابة! سلام بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای پدر! نقل شده همین ماجرای به ظاهر ساده هارون را بسیار عصبانی کرد و از همانجا بود که هارون تصمیم گرفت که امام کاظم(ع) را زندانی کند.

در دورانی که حضرت زندانی بودند، قاعدتاً شاگردان و نمایندگان امام که علمای دین بودند و در مناطق مختلف حضور داشتند پاسخگوی شیعیان بودند.

یکی از شاگردان بسیار برجسته امام کاظم(ع)، هشام بن حکم است که از پیشگامان مباحث عمیق کلامی است. در کتاب تحف العقول، وصایایی از زبان امام کاظم(ع) خطاب به هشام بن حکم دارد که مجموعه معارفی بسیار ارزشمند است.

امام(ع) می‌فرماید: أما إن أبدانکم لیس لها ثمنٌ إلا الجنة فلا تبیعوها بغیرها.

می‌فرماید: یا هشام قال الله عز و جل: و عزتی و جلالی و عظمتی و قدرتی و بهائی و علوی فی مکانی لا یُؤثِر عبدٌ هوایَ علی هواه إلا جعلتُ الغنی فی نفسه و همَّه فی آخرته و کففتُ علیه [فی] ضیعته. و ضمنتُ السماواتِ و الأرضَ رزقَه و کنت له من وراء تجارة کل تاجر. خداوند سوگند می‌خورد که اگر عبدی خواسته منِ خدا را بر خواست و تمایلات خودش مقدم کند، من به او عزت نفس می‌دهم و کاری می‌کنم که آخرت، همّ و غمّ او بشود و در دنیا شغل و روزی‌اش را عهده‌دار می‌شوم.

می‌فرماید: یا هشام من کفَّ نفسَه عن أعراض الناس أقاله الله عثرتَه یوم القیامة: کسی که متعرض آبروی مردم نشود، در قیامت خداوند نمی‌گذارد که آبرویش بریزد.

و من کف غضبه عن الناس کف الله عنه غضبه یوم القیامة: کسی که به مردم خشم نکند، خداوند در قیامت خشمش را از او بازمی‌دارد.

لقب کاظم از القاب مشهور امام موسی بن جعفر(ع) است. کاظم یعنی کسی که کظم غیظ می‌کند و خشم خود را فرو می‌خورد.

اساساً ائمه دو نوع لقب داشتند: یک القاب مشترک و یک القاب اختصاصی.

یکی از القاب مشترک حضرات معصومین حجت است. در دعای توسل می‌خوانیم یا حجة‌الله علی خلقه.

حجت یعنی آنچه که به آن احتجاج و استدلال می‌شود. گاهی انسان در پیشگاه خداوند به چیزی احتجاج می‌کند و گاهی خداوند در برابر انسان به چیزی استدلال می‌کند.

فردی آمد خدمت امام کاظم(ع) و عرض کرد: جعلت فداک إنی أحتجّ علیک بین یدیِ الله، فدُلَّنی علی ما تجب علیّ معرفتُه.

لقب کاظم از القاب مشهور امام موسی بن جعفر(ع) است. کاظم یعنی کسی که کظم غیظ می‌کند و خشم خود را فرو می‌خورد. لقب دیگر عبدصالح است که ظاهرا اصحاب به جهت تقیه این لقب را برای حضرت به کار می‌بردند

حجت بودن امام دو جهت دارد:

اولاً: امام از طرف خدا حجت است بر بندگان که مسیر سعادت را برای انسان‌ها روشن می‌کند و خودش در آن مسیر حرکت می‌کند و الگویی می‌شود برای انسان‌ها. البته متأسفانه یک آسیب بسیار بزرگ این است که ما برای بی‌عملی و تنبلی خودمان می‌گوییم معصوم دست‌نیافتنی است؛ البته فاصله ما با معصوم بسیار زیاد است؛ ما هرگز نمی‌توانیم مانند معصوم بشویم اما فلسفه وجود معصومان –یکی از مهمترین فلسفه‌ها- همین است که ما به آنها اقتدا کنیم. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‌ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة.

ثانیاً: امام از طرف بندگان هم در درگاه خدا حجت است: بنده می‌تواند بگوید چون امام معصوم این طور فرمود من این را انجام دادم.

یکی از القاب امام کاظم(ع)، عبدصالح است که ظاهراً اصحاب حضرت به جهت تقیه این لقب را برای حضرت به کار می‌بردند. لذا در سند بسیاری از روایات در کنار نام امام موسی بن جعفر(ع) همین لقب العبد الصالح آمده است. در این لقب هم بر عبد بودن و هم بر التزام به اعمال صالح تأکید شده است. در قرآن کریم هر جا خواسته رستگار شدن را بگوید، فرموده: آمنوا و عملوا الصالحات. نقطه شروع هر پیشرفت معنوی و هر کمال انسانی این است که انسان خودش را عبد خدا و فقیر الی الله بداند. دقیقا در مقابل فرهنگ غرب که با شعار اومانیسم انسان را به «خود محور» دعوت می‌کند.

افتخار حضرات معصومین به بندگی خداست:

مناجات علی(ع): إِلهِی کَفی بِی عِزَّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً، وَکَفی بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبَّاً، أَنْتَ کَما أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَما تُحِبُّ. خدایا برای من این عزت کافی است که بنده تو باشم و این افتخار بس است که تو پروردگار منی.

عن أبی عبد الله: لعن الله المغیرة بن سعید أنه کان یکذب علی أبی فأذاقه الله حر الحدید، لعن الله من قال فینا مالا نقوله فی أنفسنا ولعن الله من أزالنا عن العبودیة لله الذی خلقنا والیه مآبنا ومعادنا وبیده نواصینا. مغیرۀبنسعید از رهبران غُلات بود که درباره امام معصوم غلوّ کرد، امام صادق(ع) او را لعنت می‌کند چون مقام «عبودیت» خدا را از ایشان برداشت...

امام کاظم(ع) درباره برادرشان عبدالله افطح که مدعی امامت شد. فرمودند: یُرِیدُ عَبْدُ اللَّه أَنْ لَا یُعْبَدَ اللَّه. یعنی عبدالله افطح میخواهد خداوند عبادت نشود.

حضرات معصومین پیوسته از شیعیانشان خواسته‌اند که اطاعت و بندگی خدا را بکنند و عمل صالح انجام بدهند.

سه حدیث از امام باقر(ع) :

حضرت امام کاظم (ع) را در حالی دستگیر کردند که در کنار مرقد رسول خدا در حال خواندن نماز بودند، نماز آقا را قطع و آقا را دستگیر کردند، آقا با چشمان گریان روی به مرقد حضرت رسول شروع کردند به استغاثه و شکوه. این استغاثه به رسول خدا رسم بود در میان اهل بیت

حدیث اول: عن جابر، عن أبی جعفر قال: قال لی: یا جابر أیکتفی من ینتحل التشیع أن یقول بحبنا أهل البیت، فوالله ما شیعتنا إلا من اتقی الله و أطاعه وما کانوا یعرفون یا جابر إلا بالتواضع و التخشّع والأمانة و کثرة ذکر الله و الصوم و الصلاة و البر بالوالدین و التعاهد للجیران من الفقراء و أهل المسکنة و الغارمین و الأیتام و صدق الحدیث و تلاوة القرآن و کَفّ الألسن عن الناس إلا مِن خیر، و کانوا امناء عشائرهم فی الأشیاء. قال جابر: فقلت: یا ابن رسول الله ما نعرف الیوم أحدا بهذه الصفة، فقال : یا جابر لا تذهبن بک المذاهب حسب الرجل أن یقول: أحب علیا وأتولاه ثم لا یکون مع ذلک فعالا؟ فلو قال: إنی أحب رسول الله فرسول الله خیر من علی ثم لا یتبع سیرته ولا یعمل بسنته ما نفعه حبه إیاه شیئا، فاتقوا الله واعملوا لما عند الله، لیس بین الله وبین أحد قرابة، أحب العباد إلی الله عز وجل [وأکرمهم علیه] أتقاهم وأعملهم بطاعته، یا جابر والله ما یتقرب إلی الله تبارک وتعالی إلا بالطاعة وما معنا براءة من النار ولا علی الله لاحد من حجة، من کان لله مطیعا فهو لنا ولی ومن کان لله عاصیا فهو لنا عدو وما تنال ولایتنا إلا بالعمل والورع (کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۴).

حدیث دوم: عن أبی عبد الله قال: مررت أنا وأبو جعفر علی الشیعة وهم ما بین القبر والمنبر، فقلت لأبی جعفر: شیعتک وموالیک جعلنی الله فداک، قال: أین هم؟ فقلت: أراهم ما بین القبر والمنبر، فقال : اذهب بی إلیهم فذهب فسلم علیهم، ثم قال: والله إنی لأحب ریحکم وأرواحکم فأعینوا مع هذا بورع واجتهاد، إنه لا ینال ما عند الله إلا بورع و اجتهاد وإذا ائتممتم بعبد فاقتدوا بهم (کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۴۰). بنابر این حدیث که از امام صادق(ع) است، پدر بزرگوارشان امام باقر(ع) در مسجد النبی وقتی متوجه حضور شیعیان می‌شود، می‌آیند میان جمع ایشان و به آنان می‌فرماید: من شما را دوست دارم و در نهایت، از ایشان می‌خواهد که بندگی خدا را بکنند. قسمت آخر روایت خیلی عجیب است: و إذا ائتممتم بعبد فاقتدوا بهم. می‌فرماید: شما که مرا امام خودتان می‌دانید، من یک عبد خدا هستم. پس شما هم از من پیروی کنید (و خدا را بندگی کنید).

حدیث سوم: عن أبی جعفر محمد بن علی الباقر، عن أبیه علی بن الحسین، عن أبیه الحسین بن علی، عن أبیه أمیر المؤمنین أنه قال: إن الله تبارک وتعالی أخفی أربعة فی أربعة أخفی رضاه فی طاعته فلا تستصغرن شیئا من طاعته، فربما وافق رضاه وأنت لا تعلم، وأخفی سخطه فی معصیته فلا تستصغرن شیئا من معصیته فربما وافق سخطه وأنت لا تعلم، وأخفی إجابته فی دعائه فلا تستصغرن شیئا من دعائه فربما وافق إجابته وأنت لا تعلم، وأخفی ولیه فی عباده فلا تستصغرن عبدا من عباده فربما یکون ولیه وأنت لا تعلم (صدوق، کمال الدین، ص۲۹۷). شاهد قسمت آخر حدیث است که نشان می‌دهد حتی ممکن است ولیّ خدا و امام معصوم با بندگان عادی خدا اشتباه گرفته شود که ما این را در سیره معصومان در همان عصر حضور فراوان داشته‌ایم.

چند جمله ذکر مصیبت در شهادت امام کاظم(ع):

یکی از مصائب بزرگ امت اسلام این است که در بی حرمتی‌هایی که به اهل بیت پیامبر(ص) می‌کردند، در واقع، به شخص رسول خدا بی‌حرمتی می‌کردند. امروز که روز شهادت امام کاظم(ع) است، دو روز با مبعث رسول خدا فاصله دارد. مرحوم حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح پس از ذکر هفتمین دعای روز مبعث می‌نویسد این دعای امام کاظم(ع) است که در ۲۷ رجب آن را خواندند و در همین روز، یعنی روز مبعث پیامبر(ص)، امام کاظم(ع) را روانه بغداد کردند.

بنا بر روایت، حضرت امام کاظم(ع) را در حالی دستگیر کردند که در کنار مرقد رسول خدا در حال خواندن نماز بودند، نماز آقا را قطع و آقا را دستگیر کردند، آقا با چشمان گریان روی به مرقد حضرت رسول شروع کردند به استغاثه و شکوه.

این استغاثه به رسول خدا رسم بود در میان اهل بیت: در کربلا هم زینب وقتی آمد بالای سر برادر و بدن غرقه به خون برادر را دید، با دلی پردرد صدا زد: وامحمداه، صلی علیک ملیک السماء، هذا حسین بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء...

این کشته فتاده به هامون حسین توست/وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

*عضو هیات علمی گروه تاریخ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha