با آغاز غائله کردستان، شهید محمد بروجردی، خدمت به مردم محروم این استان را بر عافیت نشینی ترجیح داد. او به سرعت راهی کوه های سرد و سر به فلک کشیده کردستان شد و در جاده های پر پیچ و خم و در کمرکش کوه های آن، به قدری تلاش و مبارزه کرد و به قدری از جان مایه گذاشت که به بالاترین مقام دست یافت.
این مقام، نه فرماندهی سپاه غرب و نه جانشینی قرارگاه حمزه سیدالشهدا و نه پایه گذاری تیپ شهدا بود؛ بلکه والاترین مقام را مردم مظلوم و زجر کشیده دیار کردستان به او دادند و آن، لقب «مسیح کردستان» برای شهید بروجردی بود.
فیلم سینمایی «غریب» یازدهمین ساخته محمدحسین لطیفی که پیشتر از او فیلم درخشان «روز سوم» را دیده بودیم بخش هایی از زندگی و مبارزات بروجردی را در کردستان به تصویر کشیده. فیلمنامه حامد عنقا بر پایه کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» اثر نصرتاله محمودزاده نوشته است که خود کتاب مذکور روایتی مستند از زندگی محمد بروجردی است.
نکته ای که البته در همین ابتدا در مواجهه ساختار و فیلمنامه غریب باید گفت حکایت ظرف و مظروف است. به نظر می رسد که ظرف فیلمنامه «غریب» بسیار بیشتر از ساختار آن بوده و چنین فیلمنامه ای در ظرف یک فیلم دو ساعته نمی گنجد و حداقل می شد از دل آن یک مینی سریال بیرون آورد از همین رو بسیاری از روایات و خرده پیرنگهای فیلمنامه عنقا بسیار سریع و گذرا نوشته شده و در ساختار نیز همین سرعت و گذری بودن دیده می شود.
نکته ای که در عین جذابیت های ساختاری و محتوایی فیلم سبب شده تا روایتی ناتمام را از مسیح کردستان بر پرده سینما مشاهده کنیم. داستانک ها و کاراکترهای زیادی در فیلم وجود دارند که پر رنگ تر و برجسته تر شدن هر یک از آنها در ارتباط با بروجردی سبب می شد تا با روایت های جامع تری مواجه شویم و ابعاد مختلف زندگی و رفتاری و اخلاقی بروجردی را مشاهده کنیم و به دیدگاهی کاملتر راجع به قائله پیچیده کردستان دست یابیم. این مساله ای است که نباید به سادگی از کنارش عبور می شد چرا که نسل جوان و امروز ما به آگاهی یافتن از آنچه که در تاریخ معاصر بر کشور و مردم ما رفته نیاز دارد و چه ابزار اطلاع رسانی ای بهتر از سینما؟
همین عبور سریع و گذری باعث می شود که رویارویی بروجردی و کاک شوان مانند یک جامپ کات عجیب و ناقص به نظر برسد و آن همه زمینه سازی که از ابتدا در فیلمنامه و ساختار برای مقابل هم قرار دادن دو جبهه خیر و شر انجام شده بود دود بشود و به هوا برود. و از لحظه مواجهه کاک شوان و بروجردی تا پایان فیلم چنان فیلمنامه و ساختار سرعت می گیرد که بسیاری از سئوالات مخاطبی که راجع به زندگی بروجردی نمی داند و مطالعه ای نکرده و از ماجرای کردستان در زمان حضور بروجردی مطلع نیست بی پاسخ می ماند. و اینجاست که تاکید میکنم ظرف و مظروف فیلمنامه و ساختار هم اندازه نبوده اند و روایت غریب درباره بروجردی روایتی ناتمام است.
ساختار با همه این احوالات ساختار خوب و مناسبی است احاطه لطیفی بر موضوع و اینکه چه کاری می خواهد انجام دهد و سابقه اش در ساخت فیلم روز سوم اینجا در غریب هم به یاری اش آمده و سبب شده تا حاصل کارش یکی دیگر از آثار ماندگار در عرصه تاریخ معاصر انقلاب باشد. طراحی صحنه چشم نواز و هوشمندانه، هدایت درست صحنه های پر بازیگر و درگیری ها، تدوین خوب، بازی های مناسب بازیگران به ویژه بابک حمیدیان و مهران احمدی و فرهاد قائمیان و جعفر دهقان و پردیس پور عابدینی و دیگران، همگی نشان از کارگردانی پخته لطیفی می دهد.
در مجموع «غریب» را باید یکی از فیلم های خوب جشنواره ۴۱ دانست. که جزو ۵ فیلم برتر جشنواره قرار دارد و ادای دینی است به یکی از شخصیت های ارزشمند تاریخ معاصر. شخصیتی که محمد لرستان بود و مسیح کردستان.
نظر شما