خُرده گلایه‌های اقتصادی حسین‌آقا و احسان خاندوزی/ وزیر اقتصاد و آنچه شنید و گفت

تهران-ایرنا- بورس و بانک و ارز یا هر مفهوم کلان اقتصادی، زمانی کارگشاست که درد حسین‌آقا و خانوم نانوایش را دوا کند، دردی که شاید در کلان‌های اقتصاد، خُرد به نظر برسد اما در زندگی آنها بسیار کلان است و برای همین احسان خاندوزی وزیر اقتصاد، پای خُرده گلایه‌های‌شان نشست و برای رفع آنها هرچه توانست انجام داد.

به گزارش خبرنگار حوزه دولت ایرنا، یک روز پرکار خبری برای یک خبرنگار سیاسی به اندازه کافی، استرس‌آفرین است و تصور کنید این روز کاری با آن میزان استرس با یک خبر تلخ هم آغاز شود و زلزله‌ای ۷/۸ ریشتری همسایه شمال‌غربی ایران را هم بلرزاند و هم‌زبانان آن سوی مرزها را در هاتای و دیاربکر و قهرمان‌مرش و آدانا بی‌خبر از تمام جهان، ساعت ۴ صبح به کام زهرآلود مرگ روان کند. تصاویر به قول کانال‌های خبری «آخرالزمانی» هستند و چندان دشوار نیست حدس عمق فاجعه که تا لحظه نوشتن این گزارش به ۵ هزار نفر هم رسیده است جانباختگانش و این به قول سایه، یعنی «شبیخون بلا». شبیخونی که همین هفته قبل به خویِ ایران زد و چشمان نجیب و غیور مردمانش را اشک‌آلود و مادرم می‌گوید: «الله اوزدرینه باخدی»! یعنی خدا هوایشان را داشت که جان‌های عزیز کمتری رفتند، هرچند هر یک تن جان رفته، اندازه همه جان‌های زنده عزیز است.

مرکز ارتباطات مردمی ریاست جمهوری، پس از چهارده نشست و جلسه و رفت و آمد، دیگر آشناست و به دو دلیل عزیز. اول آنکه درد مردم را شنیده و مسئول درمان آن را پای کار آورده و دوم در این شنیدن و آوردن، هدفی جز بازگرداندن امید به مردم ندارد و «به کجاها بَرَد این امید مارا....»

مهمان نشست پانزدهم در روز آفتابی و بادی ۱۷ بهمن‌ماه، «سید احسان خاندوزی» وزیر اقتصاد است. حدس و گمان درباره اینکه مردم چه خواهند پرسید چندان سخت نیست، سخت‌تر آن است که با وجود دغدغه‌های غیرقابل انکار معیشتی مردم، وزیر چه پاسخی خواهد داد.

انتظار برای آغاز جلسه بسیار طولانی‌تر از همیشه شده و معاونان وزیر یکی‌یکی توضیح می‌دهند که جلسه قبلی خاندوزی به درازا کشیده است. این انتظار، فرصت گفت‌وگو با همکاران دیگر رسانه‌هاست که از همه چیز بگوییم، از سیاست و اقتصاد تا مدیران‌مان در رسانه‌ها! همزمان خبرهای ترکیه و سوریه را پیگیرم، آمار جانباختگان ثانیه‌ای صعود می‌کند، وزرا و مسئولان ترک در مقابل دوربین‌ها به صف شده‌اند و برای من روایت این فاجعه در رسانه‌های ترکیه، آموزنده است.

وقت آمدن وزیر است که معاونانش با عجله اتاق را ترک می‌کنند، خاندوزی لبخند به لب وارد اتاق می‌شود و حجت‌الاسلام «احمد صالحی» رئیس مرکز ارتباطات مردمی به استقبال او می‌رود. وزیر اقتصاد پشت میز می‌نشیند و صمیمانه از تأخیر پیش آمده که نقشی در آن نداشته، عذرخواهی می‌کند. کت و شلوار قهوه‌ای روشن پوشیده و به قول جوان‌ها «تیپیکال» یک مدیر دولتی و استاد دانشگاه است.

حجت‌الاسلام صالحی رئیس مرکز ارتباطات، ما خبرنگاران را راوی صادق رویدادهای این نشست‌ها می‌داند و می‌خواند، پس سعی می‌کنم روایتی ارائه دهم که نزدیک‌ترین نسبت را با صداقت داشته باشد تا روای صادقی باشم.

جلسه با سلام و صلوات و با وصل شدن نخستین تماس آغاز می‌شود؛ دلار و بانک و بورس محورهای مهم تماس‌هاست؛ جوانی از اصفهان برای کنترل سرکشی‌های دلار پیشنهاداتی را آماده کرده و با وزیر در میان می‌گذارد، اقتصاد خوانده و معتقد است همه داستان قیمت ارز اقتصادی نیست. خرید ارز به هر میزان از سوی مردم به صورت مستقیم از بانک مرکزی پیشنهاد جوان بود که خاندوزی گفت بانک مرکزی این طرح را در دست اجرا دارد، جوان تکمیلش کرد و گفت که این ارز را در یک حساب ارزی در اختیار مردم قرار دهند نه به صورت فیزیکی، تا نقدینگی کنترل شود و تقاضاهای کاذب مدیریت شوند.

از پرسش‌های خاندوزی مشخص است که پیشنهاد جوان را جدی گرفته: آیا این ارائه ارز به هر میزان آب شوری نیست که بیشتر مردم را تشنه خرید دلار می‌کند؟ آیا چنین تجربه‌ای در کشورهای دیگر وجود داشته؟ و پرسش‌های جزئی دیگر. در نهایت از جوان اصفهانی می‌خواهد که پیشنهادات خود را به صورت مستند برایش ایمیل کند تا در بانک مرکزی آن را ارزیابی کند.

اردوغان قرار است به مرکز زمین‌لرزه سفر کند. مرکز زمین‌لرزه هم گویا «قهرمان ماراش» است، شهری در جنوب شرق ترکیه. نمی‌دانم معنای ماراش چه می‌تواند باشد؟ گوینده ترک با هیجان از زنده پیدا شدن دو کودک خبر می‌دهد که صدای تلفن و تماس بعدی مجبورم می‌کند که ویدیو را قطع کنم.

از رباط کریم است و سال‌ها در یکی از سازمان‌های بانکی ناظر حسن اجرای کارها بوده و مراقب فسادها اما مدتی دقیقا به دلیل همین نظارت و مراقبت از کار بیکار شده است. خاندوزی روی صندلی جابه‌جا می‌شود، مشخص است که جدی‌تر از چند دقیقه پیش است، می‌گوید چه خوب که تماس گرفته و خودش شخصاً پیگیر کار او خواهد بود. بعد تأکید می‌کند در دولت آیت‌الله رئیسی بناست که همه در مسیر مبارزه با فساد باشند و اگر مسیر غلطی با سند افشا شود، بایدافشاکننده تشویق شود و اخراج. وزیر اقتصاد و داریی تصریح می‌کند که همه مردم باید در مسیر مبارزه با فساد قرار گیرند و دولت از این موضوع حمایت کامل می‌کند.

پس از این تماس حجت‌الاسلام صالحی از تلاش‌ها و ابتکارات مرکز برای برپایی میزهای پاسخگویی در روز ۲۲ بهمن سخن می‌گوید و توضیح می‌دهد تا صدای زنگ تماس بعدی بیاید و آه از تماس بعدی. حسین نامی (مستعار) از چهارمحال و بختیاری پشت خط آمد، لهجه لری‌اش آنقدر معصومانه بود که همه لبخند زدیم اما لبخند همه روی لبها خشکید وقتی با همان معصومیت از سختی‌های زندگی‌اش گفت. تصور کنید چندماه صبح قبل از طلوع خورشید از خواب بیدار شوی کنار همسرت نان بپزی و به دست مشتری برسانی و تومان به تومان پول جمع کنی که برسانی به ۵۰ میلیون! ۵۰ میلیون، فقط ۵۰ میلیون، چقدر این عدد مایه ناراحتی شد به یکباره! شاید چون می‌دانم هزینه یک شب بساط خاص برخی نااهلان در جایی از همین تهران، چند برابر این مبلغ است! حسین آقای با صدای معصومانه‌ای می‌گوید: «حاجی اجازه بدین خانومم برای شما بیشتر توضیح بده»! خانومش، شیرزنی است برای خود، محکم اما مؤدب می‌گوید که نان پخته، پول جمع کرده، برده گذاشته بانک که وام بگیرد ولی بانکی که چهارماه پیش پولش را به حساب خوابانده، الان وام را گردن نمی‌گیرد و مدعی است سایت بسته شده است! سایتِ بسته شده می‌فهمد که حسین و خانومش دوتا بچه مدرسه‌ای دارند؟! که معطل یک جفت کفش هستند؟! به خدا اگر بداند! خانوم حسین بارها تأکید می‌کند که «پول مفت» از کسی نمی‌خواهد و در دل به این غرورش افتخار می‌کنم که «روله» شما اگر پول مفت می‌خوردید که برای ۵۰ میلیون شبانه‌روز کار نمی‌کردید!

منتظرم پاسخ خاندوزی‌ام و منصفانه اگر بگویم خاندوزی با قاطعیت قول پیگیری تا پیش از عید را می‌دهد و نامه را امضاء می‌کند و وعده می‌دهد موضوع معلولیت همسرش را هم در بهزیستی پیگری خواهد کرد. داستان حسین و خانومش اما اینجا تمام نمی‌شود؛ حجت‌الاسلام صالحی هم بلافاصله پس از قطع تماس به مسئول دفترش سفارش می‌کند که همین الان تماس دوباره‌ای با خانواده گرفته و مقدمات وام مرکز به آنها را ثبت کرده و انجام دهد.

همه حاضران کمی آرامش می‌یابند، می‌پرسم: آقای خاندوزی داستان این بسته بودن سیستم چیست؟ توضیح می‌دهد که وقتی پرداخت‌های بانکی از اعتبارات بانک مرکزی بیشتر از سقف تعیین شده باشد، بانک مرکزی اجازه ثبت وام و تسهیلات را نمی‌دهد.

تماس‌های یکی پس از دیگری برقرار می‌شود، از اصفهان که نیازمند مساعدت برای تولیدی بنر خود است، از یزد که برای ثبت‌نام در سهام عدالتی که از آن جا مانده و در نهایت از قم که خواستار تحریم و حذف دلار و جرم‌انگاری داشتن آن است که این آخری چنان محیرالعقول اما جدی درباره دلار و ریال و تحریم و جرم و لایحه حرف زد که باورم نمی‌شد کسی تا به این اندازه مسائل را ساده و سبک دیده و راه‌حل فضایی ارائه کند! که داشتن دلار هم مانند داشتن تریاک و هروئین جرم اعلام شود و ..... خاندوزی صبورانه یک ربع تمام حرف‌های او را گوش داد، حتی راهنمایی‌اش کرد، حتی گفت کم کردن اثر دلار در معادلات اقتصادی در دستور کار دولت هم است اما طرح‌هایی که او ارائه می‌دهد چندان راه به جایی نخواهد برد. تماس که تمام شد، همه معتقد بودیم چقدر صبوری کرده وزیر!

مالباخته‌ی بورس از اورمیه، معجونی تلخ از خشم و ناراحتی و عصیان در صدایش موج می‌زد، سال ۹۹ در بورس سرمایه‌گذاری کرده بود و سال ۱۴۰۱ مبلغ آن سرمایه‌گذاری به یک دهم کاهش پیدا کرده بود. خودش می‌گفت خانه فروخته و برده در بورس و سهام شرکت‌هایی را خریده که از بزرگترین و معتبرترین‌های ایران هستند. آن بخش همیشه محافظه‌کارم ذهنم سریع قضاوتش کرد که: مرد حسابی! آدم منزل مسکونی خود را می‌فروشد که در بورس سرمایه‌گذاری کند! اما خاندوزی با صبوری تمام انتقادات ناتمامش را گوش می‌کند، در جاهایی که حق می‌گوید و حق با اوست، تأیید و تصریح می‌کند که سیاست‌های بورسی سال ۹۹ بسیاری از مردم را دچار خسارت کرد و دولت سیزدهم با تمام مشکلات موجود اول تلاش کرده است که سرمایه‌های مردم در بورس را بیمه کند و بعد هم پیگیر تمام وعده‌های خود است تا مردم بیشتر از این ضرر نکنند. تا از این پس بی‌سپر و بی‌دفاع وارد بورس نشوند.

نشست تمام می‌شود و در پرسش و پاسخ، وزیر اقتصاد از آغاز مولدسازی در دو وزارتخانه جهاد کشاورزی و آموزش و پرورش خبر می‌دهد و می‌گوید که منابع حاصل از مولدسازی صرف احداث و نوسازی و تعمیر مدارس خواهد شد. چه بهتر از این. همزمان که ضبط و میکروفون را خاموش می‌کنم، به مدارس خراب شده ترکیه و کودکان معصوم سوریه و پاره‌تنمان «خوی» فکر می‌کنم که پس از این بدون مدرسه چه خواهند کرد؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha