یکی از شکلهای پنهان خشونت علیه زنان که با تخریب محیط زیست پیوند دارد، خشونت اکولوژیک است. خشونت اکولوژیک به گونهای از خشونت اشاره دارد که در نتیجه بحران محیط زیست در جوامع شکل میگیرد. درگیریهای زیست محیطی یا درگیریهای معطوف به مسائل زیست محیطی و اکولوژیک اغلب موجب بروز فرهنگ خشونت و نابرابری میشود و در این میان، گروههای آسیبپذیر از جمله زنان و دختران بیشتر قربانی خواهند شد.
نظر به اهمیت و بایستگیِ واکاوی انواع خشونت علیه زنان و ابعاد گوناگون آن و به ویژه پیگیری زوایای پنهان این پدیده، نگارندگان مقالهای با عنوان «خشونت اکولوژیک علیه زنان؛ تاملی حقوقی بر تاثیر تخریب محیط زیست بر افزایش خشونت علیه زنان» [۱] کوشیدهاند تا از چشماندازی حقوقی، ضمن اشاره به نقش زنان در حفاظت از محیط زیست، پیامدهای تخریب زیست بوم بر افزایش خشونت علیه زنان را بررسی کنند.
پیوند زن با زیستبوم
در فلسفه هند و ایران باستان، زن را نماد طبیعت و زایندگی دانستهاند. ویژگیهای منحصربه فرد زنان و زنانگی ایشان، نقش و توانمندیِ بالقوه متمایزی به آنها در پاسداری از محیط زیست بخشیده است و همین امر رابطهای مستقیم و دوسویهای میان محیط زیست از یک سو و زن از سوی دیگر، ایجاد میکند. بر این پایه، زن از رهگذر جایگاه محوری خود در راهبری امور تربیتی فرزندان و خانواده و در نتیجه جامعه، هم نگاهبان ویژه محیط زیست و منابع طبیعی به شمار میرود و هم زندگی و بودن او با محیط زیست و منابع طبیعی پیوندی بس تنگاتنگ دارد.
تحقیقات نشان میدهد هرگونه آسیب و تخریب محیط زیست و منابع طبیعی به هر شکل و طریقی، چه از رهگذر بلایای طبیعی و چه درنتیجه بلایای انسانی همچون جنگ، جایگاه و موقعیت زن در خانه، خانواده و جامعه را مخدوش میسازد و منزلت و حقوق انسانی او را به گونهای منفی تحتالشعاع قرار میدهد.
پس از آن که دو طوفان گرمسیری در سال ۲۰۱۱ وانواتو (کشوری کوچک و جزیرهای در جنوب اقیانوس آرام) را درنوردید، مرکز مشاوره زنان «تانا» افزایش ۳۰۰ درصدی موارد جدید خشونت خانگی علیه زنان را گزارش کرد
از پیامدهای منفی آسیب و تخریب طبیعی یا انسانی محیط زیست و منابع طبیعی برای زنان، بروز انواع خشونتها علیه آنان است که به طور خلاصه میتوان از آن به خشونت اکولوژیک علیه زنان یاد کرد؛ گونهای از خشونتِ مبتنی بر جنسیت که به واسطه ماهیتِ به نسبت پنهان خود، کمتر توجهات را به خود جلب می کند و همین سرشتِ ناپیداست که بر مخاطرات آن میافزاید.
پیامدهای خشونت اکولوژیک علیه زنان
همچنان که آسیب و تخریب محیط زیست میتواند زمینهساز خشونت علیه زنان شود، خشونت اکولوژیک علیه زنان نیز با از میدان به در بردن و از کار انداختن زنان به عنوان بازوان قدرتمند آفرینش در پاسداری از محیط زیست و منابع طبیعی، زمینههای آسیب و تخریب جدیتر و بیشتر آنها را فراهم آورده و سبب پدید آمدن چرخهای میشود که زن و محیط زیست را هم زمان در ورطهای خطرناک افکنده، آینده جهان را با سیری قهقرایی روبرو میسازد.
نابرابری جنسیتی و تبعیض مبتنی بر جنسیت در ساختار جوامع، همه اجزا و حوزههای گوناگون آنها را درگیر کرده است؛ از جمله در بهرهمندی از محیط زیست و منابع طبیعی نیز این نابرابریها و بیدادگریها قابل مشاهده است.
از آنجایی که خشونت علیه زنان در کل، ناشی از نابرابری میان زنان و مردان است و نظر به اینکه یکی از عوامل مهم بروز خشونت اکولوژیک علیه زنان نیز بیعدالتی زیست محیطی علیه بانوان به شمار میرود که خود ریشه در نابرابری ساختاری علیه زن در جوامع کنونی دارد، بیگمان یکی از راهکارهایِ گریزناپذیر و بیچون وچرایِ چیرگی بر این نوع خشونت را باید رفع و کاهشِ حداکثری این عامل زیربنایی در بروز خشونت علیه زنان دانست. تنها از این رهگذر است که در کنار تلاش همه سویه برای حراست از محیط زیست طبیعی به عنوان بستر زیست و زندگی نوع بشر، میتوان به نقش آفرینیِ جدی زنان و دختران به مثابة پاسداران همیشگی طبیعت امیدوار بود.
تخریب محیط زیست چگونه خشونت علیه زنان را تشدید میکند؟
طبق پژوهشها صورت گرفته تغییرات اقلیمی اگرچه همه جوامع و افراد را از خود متاثر میسازد، در این میان، زنان و دختران به دلیل وابستگی شدید خود به منابع طبیعی به سانِ برآیند نقشهای سنتی خویش، بیشتر از این پدیده زیان میبینند و رنج میبرند.
تغییرات اقلیمی نیز که محیط زیست و منابع طبیعی را از خود متأثر مینماید، از رهگذر ایجاد انقطاع در پیوندِ ژرف زنان و محیط زیست، تضعیف فزاینده جایگاه بانوان در جامعه را رقم زده است و از این طریق، موجب تشدید خشونت علیه زنان و دختران خواهد شد؛ امری بسیار مهم که در سه معاهده اختصاصی راجع به تغییرات اقلیمی، یعنی کنوانسیون چارچوب ملل متحد راجع به تغییرات اقلیمی ۱۹۹۲میلادی، پروتکل کیوتو۱۹۹۷ و موافقتنامه پاریس ۲۰۱۵ به آن توجهی نشده است.
خشونت ناشی از بحران اکولوژی یا درگیریهای زیست محیطی، میتواند منجر به تخریب بیشتر محیط زیست شود و تخریب بیشتر محیط زیست میتواند خشونتها را گسترش دهد که همین چرخه به اصطلاح معیوب، میتواند بر سلامت و رفاه افراد تأثیر بگذارد. در این میان، زنان به نسبت مردان، بیشتر آسیب خواهند دید؛ به عنوان مثال، آلودگی هوا بیشتر با تضعیف وضعیت سلامت باروری زنان مرتبط است و کمبود منابع آب با توجه به نقش متفاوت زنان، بانوان را بیشتر آزار خواهد داد.
جابجایی سرزمینی، استرس و ضربهای که از سوی بازماندگان بلایای طبیعی تجربه میشود، عوامل خطر را تشدید میکند؛ برای نمونه، طبق گزارش دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر پس از آن که دو طوفان گرمسیری در سال ۲۰۱۱ وانواتو (کشوری کوچک و جزیرهای در جنوب اقیانوس آرام) را درنوردید، مرکز مشاوره زنان «تانا» افزایش ۳۰۰ درصدی موارد جدید خشونت خانگی علیه زنان را گزارش کرد.
در جنوب صحرای آفریقا، نبود پوشش درختی ناشی از جنگلزدایی مداوم به این معنی است که حتی وقتی باران میآید و در زمینجاری میشود، خاک سطحی حاصلخیز را با خود میبرد؛ درنتیجه زنان و دخترانی که بیش از ۷۰ درصد از جمع آوری آب را به عهده دارند، مجبورند برای به دست آوردن آن بیشتر و بیشتر سفر کنند. این سفر میتواند زمینه خشونت علیه آنان را فراهم کند. سازمان ملل تخمین زده است که زنان در جنوب صحرای آفریقا، روزانه ۲۰۰ میلیون ساعت برای جمعآوری آب به منظور مصارف غذایی و کشاورزی یا ۴۰ میلیارد ساعت در سال صرف میکنند. جابجایی مردمان بومی در نتیجه تغییرات آب و هوایی و بلایای زیست محیطی نیز میتواند پیامدهای خشونت آمیزی برای زنان داشته باشد.
سازمان ملل تخمین زده است که زنان در جنوب صحرای آفریقا، روزانه ۲۰۰ میلیون ساعت برای جمعآوری آب به منظور مصارف غذایی و کشاورزی یا ۴۰ میلیارد ساعت در سال صرف میکنند؛ آماری که تاثیر پدیدهای چون خشکسالی بر زندگی زنان را مینمایاند
بدینترتیب نابرابریهای جنسیتی در به کارگیری و حقوق مرتبط با زمین و منابع طبیعی، از شرایط موجد خشونت مبتنی بر جنسیت به شمار میروند.
هفت نکته و راهکار حقوقی برای نجات زیستبوم و حیات زنان
۱- همچنان که تخریب محیط زیست میتواند زمینهساز خشونت علیه زنان شود، خشونت اکولوژیک علیه زنان نیز میتواند با از میدان به در بردن زنان به عنوان پاسداران محیط زیست و منابع طبیعی، موجب تخریب جدیتر آنها شود.
۲- با وجود شیوع این نوع از خشونت علیه زنان، در اسناد و سازوکارهای مرتبط با محیط زیست و زنان توجه شایستهای به آن نشده است؛ موضوعی که توجه به آن با توجه به بحرانهای اقلیمی و زیستمحیطی اهمیتی انکارناپذیر دارد.
۳- نهادهای رسمی ملل متحد و نیز دولتها باید با وضع و توسعه قواعد متقن و نیز ایجاد سازوکارهای نظارتی جدی و کارآمد، زمینه توجه بازیگران بین المللی را به ابعاد پیدا و پنهان این پدیده فراهم سازند. همچنین پیکار با نابرابری جنسیتی و کاهش آن به عنوان زیربنای بیعدالتی زیست محیطی که از عوامل اصلی خشونت اکولوژیک علیه زنان محسوب می شود، در شمار بایستهها است.
۴- سازمانهای مردم نهادِ مرتبط با حقوق زنان از یک سو و پاسداری از محیط زیست از سوی دیگر نیز، می توانند در این زمینه نقش مهمی ایفا کنند.
۵- به هیچ روی نباید نقش سازمانهای مردم نهادِ مرتبط با حقوق زنان از یک سو و پاسداری از محیط زیست از سوی دیگر را از یاد برد. هم افزاییِ همه سویه هر آن که میتواند در این زمینه نقشی مثبت ایفا کند، در شمار بایستههای حتمی است و ضرورتی بس مبرم دارد.
۶- درگیریها بر سر محیط زیست و منابع طبیعی در بسیاری از موارد منجر به افزایش فضای پرخطر برای زنان خواهد شد. ناتوانی پرسنل امنیتی در حفاظت از منابع و افراد و اشخاص غیرنظامی نیز وضعیت را تشدید میکند.
۷- وضعیتها و ساختارهای نابرابر در بهرهبرداری از طبیعت، سایر وضعیتهای نابرابر را هم تشدید خواهند کرد که باید برای آن به طور جدی چارهاندیشی کرد.
منبع
[۱] . علی مشهدی و موسی کرمی، «خشونت اکولوژیک علیه زنان؛ تاملی حقوقی بر تاثیر تخریب محیط زیست بر افزایش خشونت علیه زنان»، دوفصلنامه علمی فقه و حقوق خانواده، بهار و تابستان ۱۴۰۱، صص ۱۶۹-۱۹۱.
نظر شما