پنجمین همایش «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» را انجمن جامعهشناسی ایران در واپسین روزهای خردادماه برگزار کرد.
تارنمای انجمن جامعهشناسی ایران در این زمینه نوشته است: این همایش به موضوع «دگرگونیها و پایداریهای جامعه ایران: امیدها و بیمها» اختصاص یافته است. انتظار نمیرود دگرگونیهای وسیع و ژرف بهیکباره متوقف شوند یا تغییر جهت دهند یا حتی از شدت آنها کاسته شود. دگرگونیها به شدت ادامه دارند و هم میتوانند زمینهسازِ پویشها، جنبشها و نهادمندیهایی باشند که جامعه را به سمت توسعه ظرفیتهای ملی برای آفرینشِ معنی، کاهش بحرانهای اجتماعی، رفع مشکلات، تقویت ظرفیتهای توسعه اقتصادی و اجتماعی و بهبود زندگی مردم سوق دهند، هم میتوانند زمینهساز ناتوانی جامعه از ایجاد و بسط معنی، ارزش و هنجار و موجب وقوع بحرانهایی باشند که همبستگی اجتماعی و ملی و خوشبختی آحاد جامعه را تهدید میکنند.
این انجمن مهمترین هدف همایش را ایجاد امکان گفتوگو و مباحثه اصولیِ جمیع اهالی علوم اجتماعی، صاحبنظران، اندیشمندان و علاقهمندان درباره ایران، آثار دگرگونیهای اجتماعی ایران در سده اخیر و چشماندازهای گوناگونِ اُمیدآفرین یا بیمزای آینده این دگرگونیها معرفی کرده است.
«آرش حیدری» عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ در نشست «کتاب و خواندن در جامعه ایران معاصر» سخنرانی با عنوان «کتاب نخوانی ایرانیان و مساله فرهنگ: جستاری انتقادی پیرامون پژوهش های انجام شده در زمینه کتاب و کتاب خوانی در ایران معاصر» ارائه کرد که شرح آن در ادامه آمده است.
سازوکارهای حکمرانی به شکل بسیار جالبی مسائل اداری و سازمانی خود را به مسائل اجتماعی و پژوهشی محققان تبدیل کرده استجامعه ایران و یک بحران معرفتی عجیب و عمیق
حیدری، مواجههای انتقادی با الگوی طرح مساله «ایرانی کتابنخوان» و زمینهها و نتایج گفتمانی آن را مطرح میکند و میگوید: جامعه ایران امروز دچار یک بحران معرفتی عجیب و عمیق است؛ در حالی که نظامات و ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی ما به طرز عجیبی در حال تغییر هستند و نظامات گفتاری ما در فهم و مفهوم پردازی دچار لکنت هستند و دلیل عمده آن هم رویتناپذیر کردن کلیت حیات اجتماعی است.
عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ میافزاید: این رویتناپذیر کردن به نظر میرسد در مرحله اول در سازوکارهای حکمرانی بروز و ظهور پیدا کرده است. سازوکارهای حکمرانی به شکل بسیار جالبی مسائل اداری و سازمانی خود را به مسائل اجتماعی و پژوهشی محققان تبدیل کرده و از این حیث محقق ذیل پرسش مبتذل راهکار شما چیست؟
همواره خود را مقید کرده به اینکه مسائل را حل کند که حاصل بد کارکردیهای سیستماتیک یک نهاد اداری و یا یک سازمان است. به طور مثال اینکه یک سازمان در حوزه کتاب و کتابخوانی شاید برای اینکه بتواند پُزی بدهد باید عملکردش را در باب میانگین مطالعه ایرانیان به رخ بکشد. به این معنا یک داده و یک یافتهای میخواهد که بتواند براساس آن ادعا کند که میانگین مطالعات را از نقطه A به نقطه B رسانده بیآنکه پرسیده شود چه خوانده میشود و چرا خوانده میشود و به چه دردی میخورد.
جامعه توسعه مییابد و بعد کتابخوان میشود
حیدری، محققان حوزه کتاب و کتابخوانی را تدارکاتچی مسائل بوروکراتیک میداند و معتقد است که آنها آمارها و راهکارهایی ارائه دادهاند که کاری کنیم که ایرانیان بیشتر کتاب بخوانند. محقق حوزه کتابپژوه فقط دغدغهاش این است که میانگین مطالعه ایرانیان را بالا ببریم و اگر از او بپرسیم چرا میخواهید میانگین مطالعه ایرانیان را بالا ببرید، شاید پاسخ میدهد اگر ما جامعهای داشته باشیم که مردم در آن مطالعه داشته باشند احتمالاً جامعه توسعه یافتهتر خواهد بود. این یک توهم است.
استاد دانشگاه دانشگاه علم و فرهنگ، رابطه میان توسعه و کتابخوانی را برعکس میداند و عنوان میکند: چون جامعه توسعه مییابد کتابخوان میشود نه اینکه به واسطه کتابخوانی توسعه پیدا کند. رابطه جزء و کل و فهم نسبتهای خرد و کلان در ایران معاصر سمت نوعی عوامزدگی در تحلیل حرکت میکند. وقتی یک نظام مسالهپردازی فرض گرفته است که جامعه تشکیل شده از تک تک افراد است و اگر تک تک افراد تغییر کنند جامعه نیز تغییر پیدا می کند، از آغاز بحث علمی را منحل کرده است. جامعه جمع جبری تک تک افراد نیست بلکه جامعه کلی است بیش از تک تک افراد و تغییر در ماهیت تک تک افراد تغییر در ساختار کل ایجاد نمیکند. امر جزئی که در جزئیت خود تغییر پیدا کند باعث نمیشود کل تغییر پیدا کند. درباره ایده مرکزی که اگر هر فردی از خودش شروع کند جامعه تغییر پیدا میکند، حجم انبوهی پژوهش اجتماعی دارد انجام میشود بی آنکه به هستیشناسی جزء و کل بیاندیشد، هستیشناسی کل و جزء چیز پیچیدهای هم نیست. ایده تغییر شهروندان یک ایده متوهمانه، غیر قابل اجرا و ناکارآمد است.
در ایران نگاه به مساله کتاب و کتابخوانی نگاهی کالایی است
محقق حوزه کتابپژوه فقط دغدغهاش این است که میانگین مطالعه ایرانیان را بالا ببریم و تصور میکند شاید جامعه توسعه یافتهتر خواهد شدحیدری میگوید: پیش از آنکه من بپرسم ایرانیان کتابخوانند یا کتابنخوانند در واقع پرسشهای غلطی مطرح میکنیم و میخواهیم به پرسشهای غلط پاسخ دهیم؛ یعنی همان ایده مبتذل راهکار شما چیست؟ مفهوم راهکار شما چیست فرض گرفته که مساله خود را درست طرح کرده، مساله را میشناسد و باید سراغ کارشناسی برود که مساله را حل کند. مساله کتابنخوانی ایرانیان طرح و جاگیر شده بدون اینکه پرسیده شود آیا این یک مساله است یا ما داریم آن را در قالب یک نامساله مطرح می کنیم. بعد هم هزاران محقق به دنبال این هستند که کاری کنند ایرانیان کتابخوان شوند.
وی ادامه میدهد: چیزی که در ایران خوانده میشود خزعبلات رمانهای ویرانگری است که با تصویری مبتذل از عشق، زندگی روزمره را به گروگان میگیرند و حجم انبوهی از خرافه و ادبیات بیمایه روانشناسی زرد موفقیت است. پس همه اینها قرار است در آمار بیایید که یک سازمان ادعا کند که آمار کتابخوانی را بالا برده است در صورتی که این نگاه به مساله کتاب و کتابخوانی نگاهی کالایی است.
مساله پژوهشهای مرتبط با کتابخوانی این است که آمار چگونه باید بالا برود
عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ عنوان میکند: به جرات میتوان گفت ایده مرکزی بخش اعظمی از پژوهشهایی که در حوزه کتاب و کتابخوانی انجام میشود اساساً مسالهای در باب کتاب و کتابخوانی به معنای اجتماعی ندارد بلکه مساله آن است که این آمار چگونه باید بالا برود چرا که اگر افراد کتاب بخوانند جامعه توسعه پیدا میکند. در صورتی که اساساً مکانیسمهای تغییر سطوح کلان عموماً از خلال روانشناسی فردی نمیگذرد. از این رو، آغاز نقطه تحلیل ساختارهای کلان است نه کنشگر فردی. اگر اینگونه باشد ما در هستیشناسی مفهومی به نام کتابنخوانی دچار یک اختلال معرفتشناسانه می شویم چون نتوانستیم رابطه فرد و جامعه را در حوزه کتاب و کتابخوانی تئوریزه کنیم بلکه فرض گرفتیم که کتابخوانی رفتاری مثبت است که باید در جامعه جاگیر شود.
به گفته حیدری، از این نظر، چنین مطالعاتی درون نوعی روانشناسیزدگی و خلقیات حاد اسیر شده است که جامعه و فرهنگ را نه یک شبکه زمانمند و فضامند میداند بلکه مجموعه ای از نگرشهای فردی و شخصی میفهمد که تغییر در آن به شکل خیالی در نهادهای کلان اجتماعی منتج میشود و با این ایده به این سمت حرکت میکند که جامعه جمع تک تک افراد است. آن وقت چه اتفاقی میافتد؟ بحرانی که در پوزیتیویسم به وجود آمد. پوزیتیویسم جزء را از کل جدا میکند. پس فرد را فارغ از کانتکست خود مورد مطالعه قرار میدهد. نتایج حوزه کتابخوانی فارغ از اینکه چه تحقیقی کردهاند سه و چهار چیز است. رسانهها فرهنگسازی کنند و آموزش بدهیم تا آمار کتابخوانی بالا برود. پس کتابخواندن را نه به عنوان یک کنش انسان آزاد رشد یافته در کانتکست روابط اجتماعی بلکه به عنوان یک رفتار که باید جا بیافتد، دیده میشود.
کتابخوانی بیرون از روابط اجتماعی و اقتصادی فرد موضوعیت پیدا نمیکند
استاد دانشگاه علم و فرهنگ این سوال را مطرح میکند: «انسانی که درگیر مسائل اقتصادی و بحران است چگونه میتوان با وی از کتاب و کتابخوانی به عنوان یک رفتار مجزا صحبت کرد. مگر کتابخوانی بیرون از روابط اجتماعی و اقتصادی فرد موضوعیت پیدا میکند؟
پژوهشگر حوزه کتاب نباید به تبلیغاتچی حوزه بازار تبدیل شود
وی ادامه میدهد: پس فهم مسائل فرهنگی در ایران معاصر دچار یک اختلال معرفتشناسی و هستیشناسی است که این نتیجه منطقی جدایی فلسفه از علم است. جامعهشناسی که بدون توجه به مساله جزء و کل و بدون توجه به مساله فرد و ساختار و مساله ایستایی و پویایی چیزی را مطالعه میکند اساساً با فلسفهزدایی از علم، بحران در طرح مساله بوجود میآورد و گاهی یک مساله را غلط طرح میکند و به نتایج غلط میرسد.
کتاب و کتابخوانی کنش و منطق عمل معناداری است
حیدری عنوان میکند که بهتر است بجای اینکه به این سوال پاسخ داده شود که ایرانی کتابخوان است یا کتاب نخوان؟ به این سوال پاسخ داده شود که طرح مساله کتاب و کتابخوانی در ایران در چه کانتکسی مطرح میشود و چه سازوکاری دارد. با کالایی شدن کتاب نسبتی برقرار میکند؟
عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ در پایان یادآور میشود: محقق حوزه کتاب اگر نتواند در برابر این پرسشها موضعگیری کند در آخر به یک تدارکاتچی تبدیل خواهد شد که برای بالا بردن آمارها دست به تولید مجموعهای متون و تحقیقات میزند. پس کتاب و کتاب خوانیخوانی کنش و منطق عمل معناداری است که جزء در نسبت با طبقه، تاریخمندی، حیات اجتماعی، حیات اقتصادی و صورت بندیهای معنایی این کنشگر قابل طرح نیست. اگر میگوییم کنشگر کتاب بخواند که خوانده شود این منطق بازار است چون میخواهد یک بازار را رام کند. پس پژوهشگر حوزه کتاب نباید به چیزی به عنوان تبلیغاتچی حوزه بازار تبدیل شود.
نظر شما