اینکه یک جامعه تا کجا و به چه میزان بتواند سهمی از انرژی و منابع خود را صرف امور بنیادی و معطوف به خیر جمعی کند بسیار مهم است. این سنتها محصول نوآوری های اجتماعی هستند تا امور کلیدی و مهم جامعه از طریق مشارکتهای جمعی و فراگیر سازماندهی شده و در جامعه نهادینه شوند.
در جامعه ما یکی از این سنتهای حسنه اجتماعی، امور خیریه و پدیده وقف است. وقف شیوهای نهادمند و نوآورانه برای تنظیم و تسهیل امور کلیدی و حیاتی جامعه است. الگوهای بسیار متنوعی که از وقف وجود دارد، نشاندهنده آن است که جامعه مسالههای کلیدی و نیازهای اصلی جمعی خودش را میشناسد و نوآوریهایی برای حل آنها ارائه کرده است. به طور سنتی مساله آب، مدرسه، حمام، بازر، قنات و... مصداقهایی از موضوعات وقف در جامعه ایرانی هستند. در این میان، مساله آموزش و سرمایهگذاری برای آن جایگاه بسیار خاصی دارد. پیشتر بزرگان بخشی از سرمایه خودشان را برای تاسیس مدرسههای سنتی وقف میکردند. لذا در جهان سنت، مدرسهسازی یک سنت خاص و نخبگانی بود. اما در دوره ایران مدرن این مساله تحولی بسیار کلیدی پیدا کرد. پس از شکست های ایران در جنگ با روسیه و شروع نظام جدید توسط عباس میرزا، آموزش به عنوان راهحل اصلی نجات جامعه ایرانی و اقتدار آن تعریف شد.
مساله آموزش از دورههای کهن تا امروز، یکی از ارزشهای فرهنگی کلیدی ایرانیان بوده است و از زمان مواجهه ایرانیان با دنیای جدید و تجربه تجدد ایرانی مساله آموزش به کلیدیترین مساله فرهنگ ایرانی تبدیل شد. متفکران ایرانی به این باور رسیدند که آموزش اصلیترین راه برای توسعه جامعه ایرانی و حل چالشهای فرهنگی است. گویی سعادت جامعه ایرانی در گرو نهاد آموزش است که هم علم و عقلانیت جدید را وارد زندگی و مدیریت جامعه کند و هم اینکه راهی برای ارتقای کیفیت زندگی مردم باشد. از دل این باورهای فرهنگی بود که مساله آموزش عمومی و رایگان سربرآورد و حکومت موظف به تامین آموزش عمومی رایگان شد و مردم نیز بخشی از سرمایه و دارایی خودشان را همیشه وقف نهاد آموزش کردند.
مساله آموزش، نوعی سرمایهگذاری و سیاستگذاری برای آینده و آتیه جامعه است. به همین دلیل توجه به آن به یک امر بدیهی برای همه بدل شده است. اما نکته اصلی آن است که بخشهای زیادی از جامعه، این تعهد را برای خودشان قائل هستند که در این مسیر گام بردارند و سنت حسنه مدرسهسازی را صرفا به اراده دولت واگذار نکنند، بلکه گاه بیشتر و پیشتر از دولتها برای آتیه جامعه سرمایهگذاری کنند. خیرین مدرسهساز، تجلی این سنت حسنه مدرسهسازی هستند، جایی جامعه برای ساختن آینده خودش اقدام میکند.
تنها امید جامعه ایرانی برای جبران نابرابری آموزشی و توسعه عدالت آموزشی، سنت حسنه مدرسهسازی است؛ خیرین مدرسهساز به مثابه یک نهاد مدنی سالهاست در جامعه ایرانی، این وظیفه را برعهده دارند.
این جنبش مدنی مدرسهسازی، بیانگر جریانی فرهنگی و اجتماعی است که اعضای جامعه در حد توان، بخشی از دارایی خود را وقف تربیت نسلهای آینده میکنند. همانطور که اشاره شد، این مساله یک نوآوری اجتماعی است، راهی برای حل مسالههای کلیدی جامعه از طریق خود جامعه.
نکته کلیدی در این موضوع، رواج این مساله در تمام سطوح اجتماعی، از کلان شهرها گرفته تا شهر و بخش و روستا. در همه این سطوح ما شاهد یک شبکه از فعالیت مدرسهساز هستیم که حول این موضوع توانسته از نوعی شبکهسازی کنند. جشنوارهها و گردهماییهای آنها راهی است برای تقویت همبستگی این مردمان نیک اندیش و تشویق و تقویت بیشتر این نوع فعالیتها.
گردهماییهایی از این دست، بیانگر یکی از عرصههای موفقیت مشارکت مدنی و نهادمند مردمی در کنار نهادهای رسمی برای مدیریت نیاز جامعه به مدرسهسازی است. به همین دلیل میتوان آن را یکی از مصادیق موفق نهادهای مدنی دانست.
مجامع خیرین مدرسهساز در شهرهای کوچک بیانگر این نکته است که چقدر همبستگیهای اجتماعی در راستای برابری و عدالت آموزشی میتواند پیامدهایی برای حال خوب جامعه ایرانی داشته باشد. هرچند این مجامع مانند صدها مجمع دیگر در ایران در شهرهای کوچک فعالیت میکنند، اما بیانگر بنیانهای مستحکم جامعه ایرانی برای دفاع از خودش است، از این رو هرچه بیشتر باید به سمت تشویق و توسعه این نوع نهادهای مدنی حرکت کنیم، زیرا زیرساختهای حیاتی جامعه از طریق این نوع فعالیتهای مدنی و محوریت امر خیر امکانپذیر خواهد بود. مجمع خیرین مدرسهساز، یکی از نشانههای حیات پویای جامعه ایرانی است.
عضو هیات علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی
نظر شما