به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، ظهور چین به عنوان یک رقیب نیرومند اقتصادی و ژئوپولتیک برای آمریکا به دغدغه اصلی بسیاری از رهبران و نخبگان سیاسی این کشور تبدیل شده است. گمانهزنیها درباره آینده معادلات قدرت در سطح جهان و نقش چین در حفظ یا تغییر سلسله مراتبِ پس از جنگ سرد به موضوعی قابل بحث در روابط بینالملل و تقابل دو قدرت مهم جهانی تبدیل شده است.
منافع اقتصادی و امنیتی ایالات متحده در قرن گذشته و جاری به تحولات مناطق مختلف جهان گره خورده است. از جمله این مناطق می توان به حوزه آسیا پاسیفیک اشاره کرد که بر اساس راهبرد «ثقل آسیایی» که اوایل دهه جاری و در زمان ریاست جمهوری «باراک اوباما» تدوین و اعلام شد، کانون توجهات سیاسی و نظامی آمریکاییها قرار گرفته است.
«دونالد ترامپ» در راهبرد امنیت ملی ۲۰۱۷، چین را به عنوان تهدید و یک قدرت تجدیدنظرطلب عنوان کرده است. در این چارچوب، ایالات متحده جدیترین و فوریترین تهدید خود را متوجه چین دانست. پس از آن بود که جنگ تعرفهای و تجاری واشنگتن و پکن به عنوان مهمترین نمود تقابل دو طرف بر شدت اصصکاک دو قدرت بین المللی افزود. در حال حاضر بسیاری از ناظران اعتراضات هنگ کنگ را به عنوان یکی دیگر از نقاط این اصطکاک مورد توجه قرار داده اند.
پژوهشگر ایرنا در این زمینه، با «محسن شریعتی نیا» کارشناس مسایل بین الملل در مورد حوزه نفوذ آمریکا در شرق آسیا به گفت و گو پرداخت.
چرخش اولویتهای آمریکا از خاورمیانه به شرق آسیا
شریعتی نیا در ابتدای این مصاحبه در مورد تغییر سیاست ها و حوزه نفوذ آمریکا از خاورمیانه به شرق آسیا بیان داشت: موضوع تغییر سیاستهای آمریکا از خاورمیانه به شرق آسیا به ۲۰ سال پیش بر میگردد. در سال ۲۰۰۰ در مراکز فکری آمریکا این بحث مطرح شد که رقیب آینده آمریکا از کدام منطقه خواهد بود و بعد از بررسی های کلی این نتیجه اعلام شد که چین تنها کشوری است که می تواند به طور بالقوه قدرتی معادل قدرت آمریکا تولید کند و از همان زمان این کشور مورد توجه قرار گرفت.
با توجه به اهمیت چین به عنوان یک قدرت نوظهور، آمریکا حوزه تمرکز خود را شرق آسیا قرار دهد. دولت «باراک اوباما» حدود یک دهه پیش راهبرد چرخش به سمت آسیا را مطرح کرد و این راهبرد چند پایه داشت؛ پایه نظامی راهبرد این بود که ۶۰درصد کل توان نیروی دریایی آمریکا درسال ۲۰۲۰ در اطراف چین متمرکز شود و پایه سیاسی هم حمایت از قدرتهای رقیب چین از جمله هند و اندونزی از طریق تقویت توان اقتصادی بود. با روی کار آمدن دولت ترامپ، حالت فرموله شدن این استراتژی قدری زایل شده و تحت تاثیر آشفتگی کلی سیاست خارجی ایالات متحده قرار گرفته است.
دولت فعلی آمریکا سیاست خارجی خیلی روشنی در شرق آسیا ندارد، زیرا وزرای دفاع ترامپ به سرعت عوض میشوند و آشفتگی در سیاست خارجی این کشور وجود دارد و قدری انزواگرایانه عمل می کند. در وضعیت فعلی نمیتوان گفت سیاست خارجی آمریکا در تداوم سیاست اوباما است یا استراتژی منسجمی را برای تمرکز در شرق آسیا دنبال می کند، اما تا جایی که دولت ترامپ اعلام کرده است حوزه تازه کنشگری معطوف به پاسیفیک است که پهنه وسیعی از اقیانوس آرام و هند را در برمیگیرد. در این پهنه، متوازن کردن نفوذ هند و یاری گرفتن از کشورهای رقیب چین و تضعیف این کشور در اولویت قرار دارد. در حوزه پاسیفیک، استرالیا، هند و ژاپن شرکای اصلی آمریکا به شمار میآیند، اما راهبرد ترامپ برخلاف راهبرد اوباما خیلی تئوریزه نشده و در عرصه عمل ابزار و شیوه های پیشبرد آن خیلی روشن نیست. در تازه ترین تحول، آمریکا تلاش میکند فعالیت های خود را در این منطقه مستمر کند و موازنه سازی را پیش ببرد. نمی توان گفت برای تغییر مقصد سیاست خارجی آمریکا از خاورمیانه به شرق آسیا با یک برنامه منسجم فکر شده در آمریکا مواجهیم، زیرا سیاست خارجی ترامپ پیچیده و با دقت طراحی نمی شود.
چرایی حمایت آمریکا از اعتراضات هنگ کنگ
شریعتی نیا با اشاره به اعتراضات هنگ کنگ اظهار داشت: به وضوح نمی توان گفت که دو کشور آمریکا و چین با هم در حال رقابت شدیدند و برای تضعیف همدیگر تلاش میکنند. الگوی پیچیده از همکاری و رقابت بین این دو کشور وجود دارد. دو کشور در حوزههای مهمی نیز با هم همکاری میکنند. مکانیسم همکاری میان دو کشور تعریف شده و این دو شرکای تجاری مهم همدیگرند و چندین هزار شرکت آمریکایی در چین فعال هستند.
الگوی همکاری دو کشور خیلی پیچیده تر از رقابت است و شکل جدیدی به خود گرفته اما رقابت فی مابین در حال تشدید شدن است. آمریکا از فاکتورهای مهمی از جمله از شورشهایی که در داخل چین صورت میگیرد استفاده می کند، اما مساله هنگ کنگ صرفا مساله داخلی چین است و ناشی از پیچیدگی ویژگیهای توسعه اقتصادی و سیاسی در این کشور است. اگر بخواهیم نقطه آغاز اعتراضات مردمی در هنگ کنگ را به آمریکا نسبت دهیم من چنین تصوری نداریم اما آمریکاییها میتوانند نقشآفرین باشند و مساله اصلی بین بخشی از جمعیت هنگ کنگ و حکومت محلی اتفاق افتاده است .
مثلث ایران، چین و روسیه
این کارشناس شرق آسیا با اشاره به همکاریهای سه جانبه در تقابل با سیاست های آمریکا بیان داشت: شکل گیری این مثلث در تقابل با سیاست آمریکا مهم است. دربحران سوریه ایران و روسیه نقش کلیدی در تقابل با سیاست آمریکا داشتند و چین اولین بار در تاریخ سیاست خارجی خود هفت قطعنامه شورای امنیت را در حمایت از نظام سیاسی سوریه و سیاست های ایران و روسیه وتو کرد.
در بحث تحریم ایران و خروج آمریکا از برجام، چین و روسیه از متحدان ایران بودند و حمایت خود را نشان دادند اما در بخشهای مهمی منافع این کشورها متفاوت است. چین و روسیه دو قدرت بزرگ بین المللی محسوب می شوند و ایران یک قدرت منطقهای است و در مقاطع و حوزههایی این کشورها نسبت به هم تفاوت دیدگاههایی دارند. در این همکاری سهجانبه شکل گرفته نباید نگاه رمانتیک داشت. به عنوان مثال و به رغم اینکه ایران تلاش میکند به عضویت سازمان همکاری شانگهای درآید، اما بازیگران اصلی این سازمان چین و روسیه آنچنان که باید در این زمینه همیاری نکردهاند یا در مساله افغانستان هر کدام سیاست های خاص خود را دنبال میکنند و این نشان میدهد که ما با یک ائتلاف روبهرو نیستیم بلکه سه کشور در سطحی از همکاری با هم فعالیت دارند.
نظر شما