۲۳ آبان ۱۳۹۸، ۲۰:۲۲
کد خبرنگار: 2426
کد خبر: 83555380
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

محسن آرمین: نقد و تحلیل اندیشه بزرگان را زنده نگه می دارد

تهران- ایرنا- یکی از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب گفت: در بزرگداشت مشاهیر هم می‌توان به تجلیل از آنها و هم تحلیل و نقد اندیشه‌های آنان پرداخت اما دومی به صواب نزدیک‌تر است و موجب زنده نگه‌داشتن اندیشه آنها می‌شود.

نشست علامه طباطبایی و مساله آزادی بعداز ظهر پنجشنبه ۲۳ آبان ماه در کانون توحید برگزار شد. در این نشست «محسن آرمین»استاد دانشگاه و فعال سیاسی، حجت الاسلام «محمدجواد حجتی کرمانی» دین پژوه و  حجت الاسلام «محمد سروش محلاتی» پژوهشگر دینی و مدرس حوزه علمیه به بیان دیدگاه های آیت الله «محمدحسین طباطبایی» پرداختند.

موضوع آزادی را باید در منظومه فکر علامه بررسی کنیم 

محسن آرمین با اشاره به اینکه در موضوع آزادی در اندیشه فلسفی علامه، بهتر است جایگاه آزادی را درمنظومه فکری ایشان بررسی کنیم، گفت: سه مفهوم کلیدی منظومه فکری و اندیشه سیاسی علامه شامل استخدام، دین و حکومت است.

وی ادامه داد: درباره استخدام باید گفت علامه انسان را یک موجود منفعت طلب می داند که همه چیز را برای منافع خود به استخدام درمی آورد، چه انسان و چه اشیا. علت تشکیل جامعه نیز همین استخدام دیگران است و انسان ها متقابلا به دنبال استخدام یکدیگر در راستای منافعشان هستند.

وی افزود: شهید مطهری این تعبیر را با واژه «استثمار» بکار می برد، طبیعی است تضاد منافع و تمایل انسان ها به استخدام یکدیگر، موجب ناامنی، هرج و مرج و نابودی جامعه است. لذا انسان سعی می کند این میل به استخدام را کنترل کند و حق دیگران را برای استخدام به رسمیت بشناسد. برای همین حکومت تشکیل می دهد. علامه این نیاز را علت اصلی تشکیل جامعه می داند و معتقد است اگر این نیاز نبود، جامعه شکل نمی گرفت، که می توان این نظر را جزو نظریه قرارداد اجتماعی دانست. مرحوم مطهری، منتقد این نظریه است و مقاله اعتباریات علامه را در مجموعه رئالیسم شرح نمی کند.

آرمین با اشاره به اینکه در نگاه علامه، منشأ قانون همان منشا حکومت است یعنی ضرورت و نیاز انسان برای زندگی جمعی؛ ادامه داد: علامه ماموریت دین را رفع اختلاف در جامعه می داند و البته این رفع اختلاف توسط دین منجر به اختلاف دومی می شود که باید خدا در مورد آن قضاوت کند. تعریف دین از نظر علامه، شیوه، قانون و سنت زندگی است و زیست اجتماعی انسان ها بدون دین (حق و غیرحق) ممکن نیست.

این استاد دانشگاه ادامه داد: علامه واضع قانون را خدا می داند، نه حکومت. او با حکومت استبدادی و فردی مخالف است اما اکثریت مردم را هم معیار نمی داند، چنین دینی که برای اداره شئون دنیای انسان آمده است باید برای همه موضوعات انسان حکم داشته باشد و علامه همه حرکات و سکنات فردی و اجتماعی انسان را موضوع احکام دین می داند.

این پژوهشگر دینی افزود: علامه شیوه حکومت را سنت امامت می داند؛ امامی که در دوران غیبت، مردم او را انتخاب می کنند و موظف است براساس شرع و حق و مصالح جامعه تصمیم گیری کند. البته علامه موضوعاتی نظیر مالیات، جنگ و صلح را جزئیه اجتماعی می داند که امام موظف به اخذ تصمیم براساس نظریه مشورت است، اما مکانیسم مشورت را مشخص نمی کند و از کنار آیات شورا با سکوت می گذرد. باید گفت لازمه نظام امامت، وجود امت است و باید دید حقوق امت و حتی غیرمسلمانان چیست؟

آرمین ادامه داد: علامه در مورد آزادی عقیده، در جاهایی لااکراه فی الدین است و بیان متعالی دارد اما جای دیگری می گوید توحید چون مادر حقایق است نمی تواند عقاید دیگر را به رسمیت بشناسد و آزادی عقیده یعنی آزادی حکومت غیرقانون و این مواضع متناقض است. به نظر می رسد با توجه به طول زمان تالیف المیزان، اندیشه علامه در طول تالیف دچار تغییر شده است و بیشتر نظرات سختگیرانه ایشان در موضوع آزادی، در مجلدات اول المیزان است و بعدها دچار تغییر شده و آزادی انسان در انتخاب پذیرش دین را جزو احکام دین می داند.

تغییر موضع علامه طباطبایی سخن درستی نیست

حجت الاسلام «محمدجواد حجتی کرمانی» در ادامه نشست و در نقد اظهارات آرمین گفت: اینکه بگوییم علامه طباطبایی در طول تالیف المیزان، تغییر کرده و از سختگیری به آسانگیری رسیده است، سخن درستی نیست.
وی ادامه داد: اجازه دهید یک مقدمه بگویم، این روزها همایش آیت الله طالقانی در حال برگزاری است و در مورد آیت الله طالقانی می توان گفت که او یک مصدقی دوآتشه بود و مصدق را به عنوان یک رهبر سیاسی می دانست، اما همین شخصیت با آیت الله کاشانی ارتباطی نزدیک داشت و تقابل افراطی میان هواداران مصدق و کاشانی، مانع ارتباط این دو فرد نبود، آیت الله طالقانی می گفت که  من به منزل آیت الله کاشانی رفتم، ایشان مشغول خوردن خربزه بود و به من گفت: بی سواد بیا خربزه بخور، من گفتم آقا مواظب باشید زیر پای شما پوست خربزه نیندازند. با نواب صفوی هم نزدیک بود و حتی نواب را بعد از ترور در خانه اش مخفی کرده بود و نواب با مصدق و کاشانی اختلافات زیادی داشت اما همواره به نواب علاقه داشت و حتی بعد از شهادت هم در مورد ایشان متأثر بود.

وی تصریح کرد: بنده در کتابی که در ترجمه و بسط بخشی از تفسیر المیزان با نام روابط اجتماعی در اسلام منتشر کردم و علامه بر آن مقدمه ای نوشت، در فصل چهارم کتاب آمده که علامه بین فرد و جامعه رابطه حقیقی قائل است. در مقابل حقیقیات، اعتباریات است که ذهنی بوده و مصداق عینی و بیرونی است، مانند مالکیت، زوجیت که امری ذهنی است و وجود بیرونی ندارد و بین الاذهانی است.

وی با بیان اینکه اعتباریات، زندگی اجتماعی ما را می گرداند، گفت: اعتباریات روابط انسان ها و ملت ها و جوامع را شکل می دهد، حکومت هم جزو اعتباریات است، فرد قدرت هماوردی با جامعه را ندارد. علامه می گوید از نظر اسلام، اهمیت جامعه بیش از فرد است و اسلام فرد را در خدمت جامعه می خواهد.

 حجتی کرمانی تصریح کرد: علامه جامعه را دارای وجود، فهم، شخصیت، گناه و ثواب، تولد و مرگ می داند و جامعه را متشکل از افراد و دارای ویژگی های انسانی می داند و جامعه و امت را دارای تولد و مرگ می داند.

نظر علامه در موضوعات اجتماعی مانند حکومت با بقیه علما متفاوت است

حجت الاسلام «محمد سروش محلاتی» پژوهشگر حوزه دین با اشاره به تفاوت دیدگاه علامه طباطبایی با دیگر علما گفت: یکی از دلایل این تفاوت، مطالعات گسترده علامه در ادیان و مذاهب است، علامه به این نتیجه می رسد که حاکمیت کلیسا در قرون متمادی، ریشه ها و آثار مثبتی ندارد. اولین اثر حاکمیت کلیسا در آیین مسیحیت است که حاکمان کلیسا، تفسیر خودشان از مسیحیت را اصل قرار داده و سایر قرائت ها و روایت ها از مسیحیت را حذف کردند مانند حذف بیش از یکصد انجیل دیگر که روایت متفاوتی با فهم آنان داشت و اگر کسی در چارچوب فکر کلیسا نبود وی را محاکمه و محکوم می کردند.

وی افزود: دلیل دوم تاثیرات این حاکمیت در زندگی مردم، در علم و دانش و در همه شئون انسانی است، اگر دانشمندی مطابق نظر کلیسا فکر نمی کرد، وی را محکوم می کردند. علت رسیدن کلیسا به این وضعیت، شکل گیری نظریه حلول بود. کلیسا به این قائل شد که روح الهی در کلیسا حلول کرده است، ابتدا به حضرت مریم و بعد به رهبران کلیسا و بعد هم به سایر سطوح با عشای ربانی.

حجت الاسلام محلاتی ادامه داد: وقتی ما فکر کنیم که خدا در کلیسا حلول کرده، آن قدرت مطلق، که مورد سوال قرار نمی گیرد و بری از خطا و اشتباه است، به کلیسا تعمیم بدهیم و به این نتیجه می رسیم که ما معیار و فصل الخطاب هستیم، حتی گناهکاران هم باید بیایند کلیسا، نه اینکه مستقیم بروند نزد خدا و کلیسا قدرت بخشش گناهکاران را دارد.

وی با تاکید بر اینکه اسلام اندیشه حلول را نسبت به پیامبر(ص) ابطال کرد، تصریح کرد: با این وجود اندیشه حلول غیرمستقیم در اسلام نفوذ کرد و کسانی که به حکومت می رسند، خود را نماینده و صاحب قدرت و اختیارات خدا می دانند.

محلاتی ادامه افزود: علامه می گوید جامعه اسلامی دچار مشکلی است که جامعه مسیحیت به آن دچار شده است و حکومت در اسلام به جای خدا نشسته است.
وی یاد آور شد: در جلد سوم المیزان علامه به طور مفصل می گوید بحث  کلامی نیست، بلکه بحثی اجتماعی است که چه عناصری از مسیحیت وارد اسلام شده است و همان عناصری که در مسیحیت آن آثار را داشته است، در اسلام هم وارد شده و طبیعتا همان آثار را دارد.

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

سرخط اخبار سیاست

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha