۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۹:۵۹
کد خبر: 83137162
T T
۰ نفر

آموزش و دوزبانگي در ايران - مهدي حميدي شفيق*

۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۹:۵۹
کد خبر: 83137162
آموزش و دوزبانگي در ايران - مهدي حميدي شفيق*

تهران- ايرناپلاس- در جهان امروزي پديده دوزبانگي يا چندزبانگي نه امري استثنايي، بلكه يك قاعده جهان‌شمول است، اما برخي ملاحظات سياسي و فرهنگي به‌خصوص در دوران شكل‌گيري دولت-ملت مدرن باعث شده تنها يك زبان كه معمولاً زبان قوم مسلط است، به‌عنوان زبان رسمي و آموزشي كشور مورد استفاده قرار گيرد.

ايران از جمله كشور‌هاي برخوردار از تنوع زباني و قومي است. طبق آمار سال 1355 در ايران، 11 گروه يا جامعه زباني مشخص شده است. شايان ذكر است ايران در مقايسه با 200 كشور فعلي جهان به طور نسبي از بيشترين تنوع قومي برخوردار است، چنانكه در مقوله تنوع زباني و قومي در جهان با 24 درصد همانندي در رتبه 16 قرار دارد و كره شمالي و كره جنوبي با 100 درصد همانندي در رتبه نخست قرار گرفته و تانزانيا با هفت درصد همانندي در پايين‌ترين مكان اين ليست قرار دارد. در اين ميان با توجه به آمار و ارقام ارائه شده در مورد جمعيت افراد دوزبانه و چندزبانه در جهان كنوني، دوزبانگي يكي از مباحث بسيار مهم در سياست‌هاي آموزشي است.

**آموزش دوزبانه

طبق تعريف اندرسون و بوير، آموزش دوزبانه آموزشي است كه در آن تأكيد بر آموزش از طريق دو زبان است. البته در اينجا بايد به يك نكته مهم توجه كرد؛ آن هم تفاوت «آموزش به زبان مادري» و «آموزشِ زبان مادري» است. منظور از «آموزش زبان مادري» اين است كه زبان مادري به‌عنوان يك واحد درسي در كنار مواد درسي ديگر در مدرسه مورد تدريس قرار بگيرد، اما «آموزش به زبان مادري» معنايي متفاوت دارد، با اين توضيحات بايد گفت: آموزش دوزبانه متكي بر «آموزش به زبان مادري» است. در حقيقت بايد گفت آموزش دوزبانه يادگيري از طريق كاربرد دو زبان است، به‌طوري كه هر دو زبان براي يادگيري ماده درسي خاصي استفاده گردد. طبق اين تعريف اگر فردي زبان ديگري غير از زبان مادري خود را در مدرسه آموزش ببيند، به‌هيچ‌وجه شامل آموزش دوزبانه نمي‌شود. همچنين يادگيري زبان دوم به‌عنوان يك ماده درسي در كنار دروس ديگر نظير رياضيات يا علوم نيز نمي‌تواند كل مفهوم آموزش دوزبانه را برساند.

**آموزش تك‌زبانه؛ عواقب و پيامد‌ها

كودكاني كه آموزش آن‌ها به زباني غير از زبان مادري صورت مي‌پذيرد، هميشه با مشكلاتي در مدرسه مواجه مي‌شوند كه بخش عمده آن ناشي از عدم ارتباط با زبان رسمي و آموزشي است كه اشتاين آن را «فقر فرهنگي» مي‌نامد. براساس اين نظريه، دانش‌آموزانِ با فقر فرهنگي، دانش‌آموزاني هستند كه داراي زمينه‌هاي فرهنگي غيرهمسان با گروه حاكم هستند و معمولاً اين گونه دانش‌آموزان در مدرسه با مشكلات آموزشي مواجه مي‌شوند.
امروزه اين قانون كه تك‌زبانگي و آموزش به زبان رسمي يك متد آموزشي موفق در جهان است، به زير سؤال رفته، چرا كه اين متد آموزشي نه‌تنها موجب كاهش عملكرد تحصيلي و افت تحصيلي در ميان دانش‌آموزان دوزبانه مي‌شود، بلكه پيامد‌هاي عاطفي و شناختي ناگوار را هم براي آن‌ها در پي دارد. اگر واقعاً هر دو زبان با يكديگر متفاوت باشند، ارتباط بين معلم و شاگرد قطع خواهد شد و قطع ارتباط منجر به عدم درك مطلب و افت تحصيلي مي‌شود. به اعتقاد بلانك و هامر، كودكي كه زبان مادري را در يك فرآيند تدريجي و در ارتباط مستقيم با محيط اطراف خود فراگرفته است، در ابتدا زبان براي او كاركرد عاطفي و ارتباطي دارد و سپس از آن براي توسعه شناختي بهره مي‌گيرد. به نظر وي، وقتي كودك با داشتن يك دانش ناقص از زبان دوم، وارد مدرسه مي‌شود و به‌جاي استفاده از كاركرد‌هاي عاطفي و اجتماعي زبان، از كاركرد‌هاي شناختي آن استفاده مي‌كند، در نتيجه در توسعه زباني كودك خدشه وارد مي‌شود.
كودكاني كه مدرسه را با محروميت‌هاي زباني شروع مي‌كنند، نه تنها در بيان مطالب و مفاهيم، مهارت‌هاي زبان، املا و انشا مشكل دارند، بلكه به‌طور كلي ارائه تفكر ذهني پيشرفته براي آن‌ها با اشكال مواجه است. وقتي آموزش به زباني غير از زبان مادري كودك انجام شود و زبان آموزشگاه با زبان پيرامون كودك متفاوت باشد، آموخته‌هاي آموزشگاهي در محيط بيرون از آن به گونه‌اي شايسته تكرار و تمرين نمي‌شوند، اين خود موجب مي‌شود كه اين كودكان هرگز نتوانند خواندن و نوشتن مناسب را به زبان خود كسب كنند و عواطف خود را نيز با زبان دوم نمي‌توانند به خوبي ابراز كنند. دوگانگي زبان خانه و آموزشگاه پديده‌اي جهاني است. كودكانِ اقليت زباني وقتي به زباني غير از زبان مادري خود آموزش مي‌بيند، در مقابل از دست دادن موقعيت و عزت‌نفس آسيب‌پذير مي‌شوند. زبان و فرهنگ خانه در مدرسه بي‌اعتبار تلقي شود. نظام مدرسه و معلمان ممكن است، پنهاني يا آشكار، زبان مادري كودك را طرد بكنند و اين بر انگيزه و علاقه كودك در تكاليف مدرسه و در نتيجه بر عملكرد آن‌ها تأثير منفي بگذارد.

**آموزش دوزبانه، پيامد‌ها

مطالعات انجام شده در كشور‌هايي كه سياست‌هاي دوزباني مناسبي اعمال نموده‌اند، نشان‌دهنده نتايج و پيامد‌هاي مثبت اين سياست‌هاي آموزشي است. برخي مطالعات علمي دوزبانگي را عاملي براي انعطاف‌پذيري ذهن و خلاقيت فكري و برتري در تفكر واگرا قلمداد مي‌كنند. وقتي زبان خانه در مدرسه مورد استفاده قرار مي‌گيرد، اين احتمال وجود دارد كه درك كودك از هويت، عزت‌نفس و خودپنداره خود ارتقا يابد. آموزش دوزبانه به رشد روابط بين گروه‌هاي اقليت و اكثريت از طريق ارتقاي درك و فهم و احترام بين‌فرهنگي كمك شاياني مي‌كند. در كل آموزش دوزبانه، به ايجاد غرور و خودپنداره مثبت در دانش‌آموزان اقليت زباني، ادغام بهتر كودك با محيط مدرسه و جامعه، تساهل و تسامح بيشتر نسبت به پذيرش افراد و فرهنگ‌هاي ديگر، رشد شناختي، عاطفي، هيجاني و اجتماعي بيشتر و بهتر، يادگيري آسان زبان جديد، تقويت ارتباط قوي بين خانه و مدرسه و پاسخگويي به نياز‌هاي ارتباطي و افزايش سرمايه اجتماعي و فرهنگي افراد، منجر مي‌شود.

**آموزش دوزبانه، تجربه‌هاي جهاني موفق

اگرچه بسياري از مخالفان سياست‌هاي آموزش دوزبانه، اين مدل آموزشي را عامل تضعيف انسجام اجتماعي و ملي و از لحاظ اقتصادي هزينه‌بر مي‌دانند، اما نتايج تحقيقات و مطالعات انجام شده در كشور‌هايي كه سياست‌هاي آموزشي دوزباني مناسبي را اعمال كرده‌اند، نشان‌دهنده نتايج و پيامد‌هاي مثبت اين سياست‌هاي آموزشي است. در سوئد سه نوع برنامه آموزشي براي كودكان اقليت زباني اجرا مي‌شود: الف) اين كودكان مي‌توانند وارد مدارس عادي آموزش عمومي شوند. مواد آموزشي اين مدارس براي كودكان سوئدي فراهم شده است. ب) كودكان اقليت زباني مي‌توانند از كلاس‌هايي با آموزگاران و دانش‌آموزان سوئدي استفاده كنند و در كنار آن از كلاس‌هايي با آموزگاران و دانش‌آموزان هم‌زبان خود بهره ببرند. پس از پايان دبستان، فقط زبان سوئدي در آموزش به كار مي‌رود. ج) آموزش به زبان مادريشان انجام بگيرد و زبان سوئدي را به‌عنوان زبان دوم بياموزند.
يك تحقيق معتبر نشان مي‌دهد در فيليپين سياست دوزبانه موجب پيشرفت تحصيلي بيشتر دانش‌آموزان شده است. نتايج تحقيقات مختلف در مورد آمريكا هم حاكي از آن است كه تعليم و تربيت دوزبانه در آمريكا، دوزبانگي مربوط به كودكانِ اقليت‌زبان را به طور اثربخش ارتقا مي‌بخشد و نسبت به برنامه‌هاي انگليسي يك زبانه بهتر است. در كانادا چندفرهنگ‌گرايي به رسميت شناخته مي‌شود و دولت تلاش‌هاي زيادي را در راستاي حمايت و پاسداري از زبان و فرهنگ اقوام مختلف به عمل مي‌آورد كه آموزش به زبان مادري يكي از مهم‌ترين آن‌هاست. شايد اين وضعيت در نگاه اول، از نظر ما باعث تضعيف هويت كانادايي و افزايش جنبش‌هاي واگرايانه‌ قومي شود، اما كانادا يكي از باثبات‌ترين كشور‌هاي جهان است كه با تكيه بر چندفرهنگ‌گرايي توانسته به مطالبات فرهنگي مردمان فرانسه زبان در كِبك پاسخي مناسب دهد.

**آموزش دوزبانه، چالش‌هاي پيش‌رو

آموزش دوزبانه، در كانون بسياري از منازعات سياسي و ايدئولوژيك قرار دارد. برسك مي‌نويسد: «آموزش دوزبانه با يك پارادوكس مواجه است. هنگامي كه اين نوع آموزش در مدارس خصوصي و براي فرزندان نخبگان سراسر جهان به كار گرفته مي‌شود، به عنوان يك روش آموزشي معتبر پذيرفته مي‌شود، اما هنگامي كه مدارس دولتي آن را براي دانش‌آموزان اقليت‌هاي زباني در طول 50 سال گذشته به اجرا در مي‌آورند، موضوعي بحث‌برانگيز مي‌شود.» با اين اوصاف، اگرچه موضوع دوزبانگي در نگاه نخست صرفاً يك موضوع آموزشي و تربيتي به نظر مي‌رسد، اما در واقع با ايدئولوژي‌هاي سياسي پيوند ديرينه‌اي دارد و تصميم‌گيري در مورد اجرايي‌سازي آن تابع سياست‌هاي كلان كشوري است.
در مورد ايران به‌طور قطع مهم‌ترين مانع پيش‌ رو، مخالفت و ممانعت دولتمردان و سياست‌گذاران كشور است. از نظر اين دولتمردان، پذيرش اين مدل آموزشي، منجر به تضعيف مباني هويت ملي و انسجام اجتماعي خواهد شد و در پايان به شكل‌گيري جنبش‌هاي قومي و جدايي‌طلبانه منجر خواهد شد. در اين زمينه تجربه كشور‌هاي ديگر كه از نقطه‌نظر تنوع فرهنگي و زباني در شرايطي مشابه ايران قرار دارند، مي‌تواند بهترين پاسخ به اين دل‌نگراني باشد.
كودكان متعلق به اقليت‌هاي زباني وقتي در مدرسه با عدم توجه به زبان مادري خود مواجه مي‌شوند و به خاطر فرهنگ و زبان متفاوت خود مورد تحقير و تمسخر قرار مي‌گيرند، بيشتر درمعرض خصومت و تنفر از زبان و هويت تحميلي قرار مي‌گيرند و اين مسئله در تركيب با نارضايتي‌هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي مي‌تواند منجر به شكل‌گيري جنبش‌هاي قومي شود. در اصل، انكار هويت فرهنگي و زباني در ايران در عمل منجر به افزايش عمق شكاف‌هاي اجتماعي مي‌شود.
اما يكي ديگر از چالش‌هاي پيش‌رو براي آموزش دوزبانه در ايران، ابهام قانوني يا فقدان قوانين اجرايي در زمينه تعليم و تربيت دوزباني است. تنها قانون موجود در زمينه تعليم و تربيت دوزباني اصل 15 قانون‌اساسي است، مبتني‌بر اينكه: «.. استفاده از زبان‌هاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه‌هاي گروهي و تدريس ادبيات آن‌ها در مدارس، در كنار زبان فارسي آزاد است.» اگرچه اين اصل مصرح قانون‌اساسي ايران تاكنون به خاطر برخي از ملاحظات سياسي و فرهنگي به مرحله اجرا درنيامده است، اما بايد گفت: اجرايي‌سازي اين اصل، نمي‌تواند ضامن «آموزش به زبان مادري» باشد، بلكه اين اصل بيشتر ناظر بر «آموزش زبان مادري» است. آموزش دوزبانه در ايران مستلزم تهيه و تدوين قوانين لازم‌الاجرا از طرف سياست‌گذاران است و فقط در اين صورت مي‌توان اميدوار بود كه آموزش اقليت‌هاي زباني در ايران از طريق زبان مادري صورت بگيرد.

منابع:
1. باطني، محمدرضا، زبان و تفكر، تهران: فرهنگ معاصر، 1373،
2. حسيني، ميرقادر، زبان‌شناسي (درآمدي بر زبان و جامعه)، ترجمه محمد طباطبايي، تهران: آگه، 1376،
3. براهني، محمدتقي، پيامد‌هاي شناختي دوزبانگي، سمينار ابعاد دوزبانگي، تهران، 1371،
4. ميگوئل، سيگوان و ديگران، آموزش و مسائل دوزبانگي، ترجمه اصغر واقدي و ديگران، تهران، اديب‌پور، 1369،
5. چسون، جين، روانشناسي زبان، ترجمه عبدالخليل حاجتي، بي‌نا، 1373


--------------------------------------------------------------------------
* دانشجوي دانشگاه علوم پزشكي تبريز
نشريه نسيم، دانشگاه علوم پزشكي تبريز (با تلخيص)

**اداره كل اخبار چندرسانه‌اي**ايرناپلاس**