۸ خرداد ۱۳۹۶، ۱۹:۱۰
کد خبر: 82548802
T T
۰ نفر

پدران زنداني / سايه ايي پشت ميله هاي خط خطي

۸ خرداد ۱۳۹۶، ۱۹:۱۰
کد خبر: 82548802
پدران زنداني / سايه ايي پشت ميله هاي خط خطي

ايلام - ايرنا - صداي درب آهني كه در حال باز شدن بود بد جوري تو ذوق مي زد و بعد ميله هاي بلندي كه كم كم سايه اي اون ورش افتاد دلم را هري ريخت پايين، سايه باباي من بود پشت ميله هاي زندان، سايه اي كه اين روزها برايم كابوس شده بود و همچون بختكي شوم تمام زندگيم را سياه كرده بود.

به گزارش ايرنا، بعضي سايه ها مثل درخت بلوط آنقدر گسترده ،خنك و دلپذيرند كه دوست داري ساعت ها زير سايه اش بنشيني و با ابرهاي آسمان خيال بافي كني، مثل سايه بابا و دلتنگي آغوش گرمش و دستان مردانه اش كه انگار به كوه تكيه داده اي اما برخي سايه ها دلگيرند مثل سايه پدرهاي زنداني.
معلم براي ناتواني كه در تمركز سر كلاس داشتم چند بار دعوايم كرد و اين بار محكم گفت؛ فردا بايد با پدرت به مدرسه بيايي.
نام پدر كه آمد دنيا پيش چشمم تيره و تار شد، هميشه در دلم حسرت محبت ها و ترحم ديگران، به هم كلاسي ام حسن كه بابايش چند وقت پيش در تصادف جان داده بود و ديگران به او محبت مي كردند و يتيم نوازانه دست محبت بر سرش مي كشيدند، داشتم، كاش باباي من هم تصادف كرده بود و بابا نداشتم، آرزوي هر شبم بود.
سرم را پايين انداختم و گفتم؛ بابا..بابا..صداي يكي ديگر از همكلاسي هايم از پشت سر آمد كه گفت: آقا اجازه باباش يه نفر زده تو زندانه.
بغض گلويم را مي فشرد، انگار كلاس اصلا هوا نداشت و من نمي توانستم دم و بازدم كنم، اشك توي چشمام حلقه بسته بود و صدايم در نمي آمد، سرم پايين بود و نداشتن بابا خوشحال ترم مي كرد چون اون وقت مثل حسن معلم بيشتر تحويلم مي گرفت تا اكنون كه به جرم داشتن پدري زنداني من هم در نگاه ديگران مجرم بودم.
مادرم هر بار كه براي خريد پيش مغازه دار سر كوچه مي رفت و نسيه مي خريد هزار و يه سركوفت مي شنيد، انگار همه ما به نوعي شريك جرم بابا بوديم و حالا بايد در هر بار نگاه و حرف و طعنه ديگران مجازات مي شديم.
صبح روزهاي دوشنبه، از كارزان تا ايلام، انگار براي مجازات مي رويم، دست در دست مادر با چادر رنگ و رو رفته اش، دمپايي هاي كوچك خواهرم كه يك طرفش پاره است هر بار از پايش بيرون مي آيد و گريه كنان بدنبال مادر مي دود و لنگه دمپايي را در دست مي گيرد، تا جا نماند.
با همه وجود دوست داشتم خودم پرت كنم تو آغوش بابا وقتي در باز مي شد و مي ديدمش، اما سايه سياهش روي سرم سنگيني مي كرد و تنفرم بيشتر مي شد و حسرت بغل كردن پدر مثل پتكي بر سرم مي خورد و همه وجودم را فرو مي ريخت.
از ملاقات كه مي خواستم برگرديم مادرم راه استانداري ايلام را در پيش مي گرفت تا شايد درخواستي به كسي مي داد و براي آزادي پدرم كاري مي كرد.
وقتي بعضي از كارمندها از مشكلات ما مطلع مي شدند، كمك مي كردند و همين كمك هاي ناچيز باعث شد تا ما هر ماه يكبار به استانداري سر بزنيم.
يكي لباس مي داد، يكي پول و ديگري مايحتاج ضروري زندگي و برخي هم با حقارت نگاه مان مي كردند و اين كار ما بود كه ماهي يكبار حتما به اونجا سر مي زديم.
از درس و مشق علي كه مي پرسم، سر بالا جواب مي دهد و دوست ندارد زياد حرف بزند اما خواهر كوچكش با نگاه معصومانه و رنگ و روي زرد به زور خودش را روي صندلي جا مي كند تا تكيه بزند، مي گويد علي درس نمي خونه همش مامان را اذيت مي كنه اما من برم مدرسه همه مشقام تند تند مي نويسم تا مامانم خوشحال بشه.
از سرگذشت شوهر زن مي پرسم، چادرش را مرتب مي كند و مي گويد سه سال پيش شوهرم با يه نفر از اهالي روستا درگير شد و با چاقو بهش زد اكنون 45 ميليون ديه برايمان آمده و خانواده شاكي جز به گرفتن پول رضايت نمي دهند.
خيلي اين در و اون در زدم اما نتونستم پول جور كنم يا رضايت شاكي رو بگيرم بيسوادم و كاري ندارم، باز حداقل اگر تو شهر بوديم مي رفتم خونه اين و اون را تميز مي كردم حالا دستم به هيچ جا بند نيست.
هر جا برا كار مي رم جوابم مي كنند، من و اين دوتا بچه نمي دونيم بايد چطوري زندگي مان را سر كنيم چه شب هايي كه بچه هام گرسنه مي خوابند برا سير كردن شكم شان تو مزرعه ديگران كار مي كنم اما دستمزد كمي مي گيرم.
وقتي شوهرم بود، چون كار مي كرد وضع زندگي مان بهتر بود حالا سه سال كه همه جور حقارت و نداري و بيچارگي را تحمل مي كنم، خودم به جهنم اما براي بچه هام خيلي نگرانم.
سرنوشت اين زن و بچه هايش برايم درد آور بود مثل چند وقت پيش كه يه زن مسن با بچه كوچكي همراش به استانداري آمد و از من خواست برايش درخواست كمك بنويسم، مشكلش را جويا شدم كه در جواب گفت، پسرم معلم بود ولي اصرار داشت با يكي ديگر از پسرانم كارخانه بزنه و شغل ايجاد كنه، وام زيادي گرفت و نتوانست پول ها رو پس بده زنش در تصادف فوت شد و دو بچه اش ماندن رو دست من پيرزن، الان پسرم به خاطر بدهي در زندان است و اين بچه ها بي مادر و پدر پيش من زندگي مي كنند.
دخترش امسال كلاس دوم، پسرش هم كه چهار سالشه و مرتب سراغ مامان و باباش را مي گيره، ديگه خسته شدم از اين وضعيت و آرزوي مرگ خودم و اين بچه ها رو دارم چون تحمل تنهايي و پژمردگي شان را ندارم.
كاش كسي براي نجات پسرم كاري مي كرد تا حداقل اين بچه ها كمتر نبود مادرشان را حس مي كردند و در كنار وجود پدرشان زندگي بهتري داشتند.
درخواست زن رو براي ستاد ديه ارسال كردم و مديركل سرمايه گذاري استانداري كلي از رئيس ستاد ديه خواهش كرد كه از هر طريقي مي توانند به خاطر اين بچه هاي كوچك و بي مادر كاري كند تا پدرشان آزاد شود.
نمي دانم كه سرنوشت چند هزار كودك ديگر در شهر و كشورمان با درد پدر زنداني و تحمل حقارت و نگاه سنگين ديگران چگونه است اما خوب مي دانم كه مي توانيم با يك فرهنگ سازي مناسب و تغيير نوع نگاه مان كمي از بار اين غصه هاي سنگين را از دل هاي كوچك شان برداريم.
مي توانيم به جاي اضافه كردن صفرهاي حساب پس انداز بانكي مان، خريد خانه هاي متعدد و ماشين هاي آنچناني، رفتن به سفرهاي غير ضروري يك زنداني غير عمد را از بند زندان رهايي بخشيم و گرماي وجود پدر به كانون خانواده را براي شادي دل بچه هاي كوچك و زن هاي بي پناه باز گردانيم.
كاش در اين ماه ميهماني خدا هر آنچه از دستمان بر مي آيد با كمترين كمي براي نجات اين خانواده ها انجام دهيم و ياري رساندن به هم نوع را فراموش نكنيم.
يادمان باشد كه بي توجهي به اين مسايل دامن زدن به آسيب هاي اجتماعي و گسترش افسردگي و فقر و ساير آسيب ها در بين خانواده هاي زندانيان است.
خودمان را در قبال ديگران مسئول بدانيم كه بني آدم اعضاي يكديگراند كه در آفرينش ز يك گوهراند، چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار.
مدير عامل ستاد رسيدگي به امور ديه و كمك به زندانيان جرائم مالي غير عمد ايلام گفت: هم اكنون 147 نفر زنداني جرائم غير عمد در زندان هاي اين استان براي آزادي چشم انتظار كمك ها و همراهي خيرين و نيكوكاران هستند.
علي حسنوند اظهار كرد: از اين تعداد 129 نفر محكومان مالي، 15 نفر زندانيان نفقه و مهريه و سه نفر هم زنداني ديه هستند.
وي افزود: سال گذشته 75 زنداني جرائم غيرعمد شامل چهار زن و 71 مرد در اين استان آزاد شدند كه كل بدهي اين تعداد زنداني بيش از 50 ميليارد ريال بود كه هفت ميليارد ريال از طريق صندوق تامين خسارت هاي بدني و بيمه، 17 ميليارد از طريق اعتبارهاي كشوري، يك ميليارد و 500 ميليون ريال توسط كمك خيرين تامين و پرداخت و حدود 22 ميليارد ريال نيز توسط شاكيان پرونده بخشيده شد.
مدير عامل ستاد ديه ايلام از برگزاري جشن گلريزان ويژه آزادي زندانيان جرايم مالي غيرعمد در اين استان در ماه مبارك رمضان خبر داد و يادآور شد: جذب كمك خيرين و نيكوكاران استان از اولويت هاي ستاد ديه در برگزاري اين جشن ها است كه اميدواريم امسال با برنامه ريزي دقيق، جذب بسيار خوب و حداكثري داشته باشيم.
حسنوند تاكيد كرد: شماره حساب ستاد ديه براي دريافت كمك هاي مردمي و آزادي زندانيان نيازمند و آبرومند جرائم غيرعمد 0207424920001 بانك ملي شعبه شهدا به نام ستاد ديه استان ايلام است.
وي از مردم متعهد و خيرين استان خواست تا كمك به اين ستاد و زندانيان جرايم غيرعمد را در اولويت و فهرست برنامه هاي خيرخواهانه خود قرار دهند و در جشن هاي گلريزان حضور پررنگي داشته باشند.
به گزارش ايرنا، سال گذشته 75 زنداني جرائم غيرعمد شامل چهار زن و 71 مرد با بدهي بيش از 50 ميليارد ريال در استان ايلام از زندان آزاد شدند.
خبرنگار: ناهيد ابراهيمي ** انتشار دهنده: مجيد سليماني
7177/9102