۶ اسفند ۱۳۹۵، ۹:۱۹
کد خبر: 82442494
T T
۰ نفر

قربانيان كوچك بي گناه

۶ اسفند ۱۳۹۵، ۹:۱۹
کد خبر: 82442494
قربانيان كوچك بي گناه

هفته نامه آذربايجان بيدار در شماره اين هفته خود مقاله اي درخصوص طلاق به قلم فرزانه اسد زاده منتشر كرده است.

در اين مطلب مي خوانيم: در چند سال اخير پديده طلاق مانند خيلي از پديده هاي شوم نوظهور، زندگي خانواده ها را به بازي گرفته است. در خانواه ها ديگر اثري از تك و توك طلاق هاي پنهاني نيست كه شايد اعضاي خانواده عارشان مي آمد تا با كسي در ميان بگذارد. امروز اين فقط انتخاب همسر و ازدواج نيست كه دور از همه رسم هاي سنتي و حرف و حديثهاي فاميل انجام ميشود؛ حتي طلاقي كه دعوا و تهديد و قشونكشي خانوادگي با خود داشت، حالا با اتفاقي آرام و بيسر و صدا تزيين شده و در قالب طلاق توافقي در جامعه جولان مي دهد!
اين اتفاق ناميمون در استان ما نيز به روالي بدل شده است كه از چهار ازدواج يكي را حتما براي خود قرباني مي گيرد. اما حاشيه هاي اين اتفاق در خيلي از موارد پر رنگ تر از اصل ماجراست. آنجا كه پاي سرنوشت كودكاني به ميان مي آيد كه تازه اول زندگي شان است.

قربانيان كوچك؛ با تلخي هاي بزرگ
آيدين فقط 2 سال و سه ماه دارد؛ پسر بچه كوچكي كه درگير منازعات طلاق و جدايي پدر و مادرش شده است. مادرش 27 ساله است و مطابق با رأي دادگاه، حضانت كودك تا 7 سالگي با اوست؛ اما به دليل فشارهاي اقتصادي و روحي كه خانواده اش بر او وارد آورده اند، تا به حال از اداي حق حضانت فرزندش درمانده است. از سوي ديگر مرد و خانواده اش نيز بنا به دلايل واهي، از پذيرش حضانت كودك سر باز ميي زنند و كودك در اين بين به ابزاري براي انتقام جويي و وارد آوردن فشار به طرفين دعوا بدل شده است. حالا آيدين كوچك، منتظر رأي دادگاه است تا در صورت عدم پذيرش حق حضانت توسط پدر و مادرش، به بهزيستي واگذار شود.
يكي از معضلاتي كه امروزه اغلب جوامع بشري با آن روبه رو هستند، معضل طلاق و مشكلات رواني فرزندان بعد از جدايي پدر و مادر است.
فرزندان؛ همان ها كه زوج ها به هنگام تولدشان سر از پا نمي شناختند امروز در شرايط بحراني زندگي شان يا به مانعي براي تصميم گيري شان تبديل شده يا در كمال خودخواهي طرفين قرباني ميشوند. تصويري كه در مورد كودكان طلاق نشان داده شده ، همواره تصوير پدر و مادري است كه براي بدست آوردن حق حضانت فرزندشان، جنگيده اند. كمتر به تصوير كودكي پرداخته شده است كه پدر، مادر هيچ يك كودك را نمي خواهند و براي زهر چشم گرفتن از يكديگر، هر يك فرزند را به زمين بازي طرف مقابلشان پرتاب مي كنند. بازي كه بازنده نهايي اش، قربانيان كوچكِ بي تقصيرند؛ كودكاني كه تكه تكه هاي شان را هم كه جمع كني، ديگر وصله زندگي نمي شود!

كودكان طلاق؛ بچه هايي با مشكلات هويتي

مطالعه رفتار كودكان طلاق نتيجه مشتركي به ارمغان دارد كه نشات گرفته از سرخوردگي شان در زندگي است. بچه هاي رها شده و بي سرپرست از يك طرف تشنه محبت پدر و مادرند و از سوي ديگر در سنين بالاتر، با هستي و فلسفه زندگي مشكل پيدا خواهند كرد و مدام اين سوال را از خود مي پرسند كه چرا هستي به آنان اجازه حضور در اين جهان را داده است؟ و چرا پدر و مادر آنان بايد چنين افراد بيعاطفه اي باشند؟
سحر در موقع جدايي پدر و مادرش تنها 6 سال داشت و امسال 16 ساله شده است. مرور زندگي سحر پر از فراز و نشيبهايي است كه از او فرد با شخصيتي دوگانه و منزوي شكل داده است.
سحر در مورد زندگي اش گفت: از يك سال بعد جدايي پدر و مادرم پيش پدر و خانواده ي پدري ام زندگي مي كنم. چه شب ها كه نياز به درد و دل داشتم و كسي را پيدا نكردم. الان كه بزرگتر شده ام بيشتر متوجه شرايط زندگي ام مي شوم.
سحر ادامه داد: همه مي دانند كه دوران بلوغ دختر جزو حساس ترين مرحله زندگي اش است و نياز به يك دلسوز مانند مادر براي راهنمايي و محبت دارد اما مگر مي شود با هفته اي يك روز ديدن مادر اين نيازها را برطرف كرد؟
اين نوجوان ادامه داد: از جمع هاي خانوادگي فراري ام چون هيچ وقت معني خانواده را نفهميده ام. در جمع هاي فاميلي هم به دليل سواا هايي كه اطرافيان از نحوه زندگي ام مي پرسند و من تمايلي به پاسخگويي ندارم، هميشه تنهايي را انتخاب مي كنم. گاهي به پدر و مادرم حق مي دهم كه در مورد ادامه زندگي شان اين راه را انتخاب كرده اند. ولي همواره يك علامت سوال در ذهنم است كه چرا من و سرنوشتم بايد به اين شكل رقم بخورد؟ گناه من در اين زندگي چه بوده است؟
محققان معتقدند: دختراني كه طي 5 سال اول زندگي خود، رابطه مثبتي با والدين خود دارند، نسبت به دختراني كه روابط سرد با والدين خود تجربه كرده اند، ديرتر به بلوغ مي رسند. محققان دريافته اند كه كيفيت برخورد و رفتار پدران با دختران، مهم ترين نشانه زمان بندي بلوغ دختران است. پدراني كه دختران شان ديرتر به بلوغ مي رسند؛ معمولاً در رشد و تربيت دختران خود مشاركت بسيار دارند و پشتيبان همسر خود (مادر دختر) بوده اند، اما در سنين رشد دختران، ارتباط پدر با دختر بيش از ارتباط دختر با مادر مي تواند مؤثر باشد. محققان معتقدند دختران، ناآگاهانه زمان بلوغ خود را براساس رفتار پدرشان تنظيم مي كنند.

پسرها با واكنش شديدتر از دخترها
اغلب بچه هاي 6 تا هشت ساله پس از جدايي پدر و مادر، دچار افسردگي شديد مي شوند. واكنش پسرها معمولا از دخترها شديدتر است. پسربچه ها زود به گريه مي افتند و سراغ پدر را مي گيرند. هر چه سن اين بچه ها زيادتر مي شود، احساس غم و افسردگي، جاي خود را به خشم و خشونت مي دهد.
بچه هاي 9 تا 12 ساله مخصوصا پس از جدايي والدين واكنشهاي خشم آلودي از خود نشان ميدهند. براي مادرها به نظم درآوردن آنها كار آساني نيست. پسرها از بازديد و ملاقات با پدر استقبال نمي كنند. از طرفي گاهي مادر حاضر نيست پس از طلاق، فرزند پسر خود را نگهداري كند و حضانت او را بپذيرد؛ با اين تصور غلط كه فرزندش زماني كه بزرگ شد، شبيه به مردي خواهد شد كه او را آزرده خاطر كرده و باعث شكست در زندگي زناشويي شان شده است. در واقع زن با چنين تصوري مي خواهد انتقام اين شكست را از فرزند كوچك خود بگيرد! بي آنكه به اين مسئله توجه داشته باشد كه مادر يك معناست و نه يك جسم صرف يا يك جنسيت زنانه! فرد از رحم مادرش به آغوش خانواده، خانه، جامعه، شهر، كشور و جهان سپرده مي شود. مادر سرآغاز «بودن» و «شدن» در يك فرد است و در اين سير اين مادر است كه مدام وسعت پيدا مي كند.
به عقيده روانشناسان بدترين موقع طلاق براي فرزندان در دوره نوجواني است. يكي از واكنش هاي متداول بچه هاي بزرگتر و نوجوانان، خشم است. عدم حضور پدر، پس از طلاق سبب غمگيني و عصبي بودن در بچهها مي شود كه چنانچه تشديد شود، ممكن است عواقب ترسناكي به بار آورد؛ از آن جمله احساس عدم امنيت است كه به علت نبود كنترل روي بچه به وجود مي آيد. در اين مرحله فرزندان دوران هويتيافتگي خود را سپري ميكنند و زندگي جديد را به سختي ميپذيرند و در اين ميان بازهم پسران معمولا بيشتر مقاومت ميكنند.
منبع: هفته نامه آذربايجان بيدار
7129/2093 ** خبرنگار: توحيد محمودپور** انتشار دهنده: صابر چهرقاني