۱۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۹
کد خبر: 82334799
T T
۰ نفر

دانشجو و مسئله معنا

۱۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۹
کد خبر: 82334799
دانشجو و مسئله معنا

تهران - ايرنا- پايگاه خبري خبرآنلاين در يادداشتي نوشت: در مورد توسعه فرهنگي سخن بسياري گفته شده است. شايد فكر كنيم توسعه فرهنگي، چاپ كتاب است و افزايش ميزان مقالات علمي و يا هر توليد مادي ديگري. اما توسعه فرهنگي بيشتر توليد معنا است و آن معناهايي كه بتوانند ميان مردم به صورت مشترك خلق شوند.

اين نوشتار به قلم محمد زينالي اوناري در ادامه مي افزايد: هر گاه معناهايي به صورت مشترك خلق شدند، مي توان گفت در آن جا نهاد تأسيس شده است، نهادي كه به اعمال مشترك و معنادار مردم شكل مي دهد. اما آيا اين امر در ايران ممكن است؟
نهادهاي فعلي جامعه ما، سپهرهايي ويرانگرند. در نهادهاي خشني كه به توليد آسيب مي انجامند و نهادهاي استاندارد و با كنش سالم انساني نداريم. نهاد اقتصادي، منبع توليد مشكلات براي قشرهاي پاييني است كه همين قشر، خروجي آسيبهاي اجتماعي را براي جامعه تضمين كرده است. نهاد خانواده هم در چالش است و در شرف شكلات عديده اي است كه جامعه اين چالش را مي فهمد اما به جاي بازسازي اين نهاد، آن را با روشهاي دارويي و نصيحتگرانه درمان ميكند. همين طور نهادهاي دين داري، اخلاق و حتي تشكل هاي عمومي و بخش خصوصي هم دچار اشكالات متعددي هستند كه ناشي از عدم امكان پرورش سيستم معاني مشترك مطلوب در اين نهاد ها است. وقتي سيستم مينوي جامعه دچار مشكل شود، همه اين نهادها آسيب زا مي شوند و براي استمرار جامعه مشكل ساز مي شوند.
در اين سالها ما نتوانسته ايم حتي افرادي كه منشأ توليد معنا هستند را به طور كامل بپروريم. دانشگاه، جمع عظيمي از مردم را به ميدان خود كشانده و به طريقه اي پرورش داده كه نتوانند اثري از خود در جامعه بگذارند. وقتي تنها بخش كوچكي از فارغ التحصيلان مي توانند اين اثر را بگذارند و فعال شوند، در واقع همان اقتصاد اسيب ساز هم ايجاد مي شود. در نتيجه انسان هايي كه در اثربخشي خود در جامعه ضعيف هستند، قرار است چه خانواده اي تأسيس كنند؟
كنشگر در جامعۀ ايراني دچار ركود يا فقدان معنا است و اين كنشگر، ناتوان از نهادسازي است. دانشگاه گروه بسياري از مردمي كه در گذشته هر يك در روستا يا در محله اي كوچك يا حاشيۀ شهر قرار داشت را در ميدان خود بلعيده و به همه شان مدركهاي 'ارزشمند' خود را اعطا كرده است. اما تعداد زياد فارغ التحصيل بيكار نشان مي دهد كه اين افراد در برابر ساختار موجود جامعه، بي تأثيرند و امكان عامليت و معناي دانش خود را ندارند. در نتيجه فرهنگي از نااميدي و ناتواني در جامعه دانشگاهي ايجاد مي شود و ياد مي گيرد كه انسان هاي شيك اما فاقد اثري بيافريند.
آيا كنشگراني كه داراي معنا نيستند و نمي توانند از عمق كافي بهره مند شوند، مي توانند آن نياز اساسي جامعه براي تأسيس نهادهاي دوستي، تعاون، اخلاق، حوزه عمومي و سازمان هاي مردمي موثر باشند؟ جستن دليل براي افزايش آمار طلاق و خطر فروپاشي خانواده ضرورت ندارد. دانش كم مايه و بي تأثير كه محصول سالها برخورد دانش با صخرۀ جامعه و عادي شدن اين روند است، فقدان معنا و فقدان ارزش معنا را در جامعه به يك جوهر آسيب زا تبديل كرده است. از اين رو به جاي نهاد ساختن، مثل معماران، فقط ماكت نهادها ساخته شده است.
مردم دوست مي شوند، اما وفا ندارند. ازدواج مي كنند، اما پايدار نيست. عاشق مي شوند، اما دوام ندارد، دانش مي آموزند، اما به درد نمي خورد و به اين ترتيب نسل عظيمي از نمادهاي پوچ در جامعه ما توليد شده چرا كه ان كنشگري كه بايد به همۀ نمادهاي جامعه معنا بدهد و معنا بگيرد، خود به اين معاني اعتماد ندارد. جامعه تنها معاني اي از قديم نگه داشته و براي هر معناي جديدي زود آن را پيشكش مي كند. كنشگر دوستي را در اشعار قديمي مي جويد، عشق را در گذشته مي جويد و حتي مهارت را هم در گذشته.
به نظر مي رسد، دانشگاه بايد تكليف خود را در خصوص دانشجويا ن روشن كند كه آن ها تا چه وقت در قبال جامعه و ميدان نمادين آن تنها مي گذارد؟
*منبع: پايگاه خبري خبرآنلاين/16 آذر 95
** اول ** 1337- انتشار دهنده: خداوردي اسدي كوردلو
۰ نفر