در ادامه اين يادداشت به قلم حجتالاسلام محمد تقي فاضل ميبدي، آمده است: نخست حضور كيفي و كمياصناف و اقشار مختلف به ويژه عالمان و فرهيختگان و دانشگاهيان بود كه از قم وغير قم آمده بودند -شكرالله سعيهم- واين شايد تازگي نداشته باشد. اما ويژگي برجستهاي كه در اين حضور هزاران نفري آشكار بود و سوژهاي شد تا به بهانه آن درسي بياموزم وچند سطري بنگارم و ديگران را به آن توجه دهم، وجود شخصيتهاي متضاد ومختلف الفكري بود كه هيچ همخواني فكري باهم نداشتند،اما در اين مراسم شركت جسته و يك مقصد مشتر ك داشتند وآن احترام به شخصيت عالمانه،بزرگوارانه و مخلصانه و اخلاق مدارانه آيتالله موسوي اردبيلي بود. شما در اين مراسم،حضورمنتهي اليه اصلاح طلبان يعني مهندس بهزاد نبوي با عصا و كمر خميده گرفته تا منتهي اليه اصولگريان يعني آيتالله احمد جنتي هم با عصا و كمر خميده مشاهده ميكردي كه بايد از همه آنان سپاسگزار بود. به نظر ميرسد هيچ انگيزه سياسي اين افراد نا همسو را در اين مراسم گرد هم نياورده بود،جز احترام به شخصيتي كه همواره در زندگي سياسي و اجتماعي خود راه اعتدال و اخلاق و عقلانيت را پي گرفته و در تلاش بود تا اين منازعات و مخاصمات سياسي كه رنج مردم را مضاعف ميسازد، از طريقي بكاهد ونشان داد كه اخلاق و مدارايي ميتواند همگان را زير چتر واحد قرار دهد ويك مقصد مشترك براي همگان باشد.
دو جمله از حافظ در صدر سطور آوردم؛ «درخت دوستي »و ديگري«آسايش دو گيتي »بر گرفته از دو بيت معروف است: درخت دوستي بنشان كه كام دل به بار آرد / نهال دشمني بر كن كه رنج بي شمار آرد. و: آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا. الحق ميتوان اخلاق اين عالم خليق را دررابطه با مردم در اين دوبيت حافظ يافت.
بايد به جرات بگويم كه اين مرجع مرحوم كه رحمت و رضوان خداوند بر او باد، در نهادش درخت دوستي با انسانها نشانده و نهال دشمني نسبت به هر كسي بر كنده بود. مروتي كه با دوستان و مدارايي كه با غير دوستان داشت، در كمتر كسي ديده بودم.
به قول سعدي: شنيدم كه مردان راه خداي / دل دشمنان را نكردند تنگ/ ترا كي ميسر شود اين مقام/ كه با دوستانت خلافست و جنگ.
متالهان غير مسلمان يا سياستمداران غير ايراني كه به قم ميآمدند و درخواست ملاقاتش ميكردند به راحتي و گشاده رويي ميپذيرفت. هنگاميكه با او مينشستند و سخناني كه ميشنيدند - نگارنده در برخي از انها حضور داشت –احساس آرامش و معنويت ميكردند. غالب اوقات چهره اش خندان و چشم در چشم مخاطب داشت. در مصاحبت با كسي احساس ملال و خستگي نميكرد. هر گاه با او مينشستم به ياد جمله معروف حكيم اين سينا ميافتادم كه در اشارات در مقام العارفين در مقام رضا آورده است: «العارف هش بش بسام»، عارف هميشه مسرور، بشاش و لبخند بر لب وي نشسته است. (اين جمله بر گرفته از روايت منسوب به علي (ع)است. به جاي العارف،المومن دارد).
الحق، آيتالله موسوي اردبيلي چنين بود. با دولتمردان كه مينشست،تا آخرين ملاقاتهايي كه در پايانه عمر خود داشت، درد و دغدغه اش كاهش درد و رنج مردم بود. همواره ميرنجيد كه چرا وعدههايي كه به نام اسلام داديم نتوانستيم محقق كنيم. در انساندوستي مرزي ميان چپ و راست يا اصولگرا و اصلاح طلب نميشناخت،هر چند جايگاه فكري روشني داشت. هر كسي را در هر جايگاهي نميپسنديد. از اين منازعاتي كه در جامعه سياسي ما رخنه كرده وهمه را فرا گرفته دلخور بود و ميرنجيد.با سعدي همدل بود:
هميتا برآيد به تدبير كار/ مداراي دشمن به از كارزار/ و گر ميبرآيد به نرميو هوش/ به تندي و خشم و درشتي مكوش. همدلي و همنشيني با نام آوراني چون شهيد مطهري و شهيد بهشتي، اوصاف آنان را برجسته ميساخت. شهيد بهشتي را به خاطر همكاري با او و اوصافي كه در وي سراغ داشت،زياد ميستاييد. حلم و برد باري و عفو در مقام قدرت و احترام به حقوق مخالف برايش از اصول حكمراني و اساس انساني بود.
حضورافراد از جناحهاي مختلف در روز تشييع پيكر يا مجالس ترحيم قم و تهران، نشانگر واقعيت انساندوستي او بود. تعليم و تعلم و تفقه و دفاع عقلاني از اسلام وظيفهاي بود كه همواره بر دوشش سنگيني ميكرد. هيچگاه از كتاب خواندن و بحث كردن احساس خستگي نميكرد. در اين اواخر كه درس عمومي خود را به خاطر بيماري و كهولت سن تعطيل كرده بود، هفتهاي چهار جلسه مباحثه علميداشت كه با حضور دوستان انجام ميشد.- در ياداشتي خدمات فرهنگي اين دانشي مرد، از مدرسه تا دانشگاه، سخن گفتهام - بگذرم؛ درس و بحث و كتاب وكلاس و قلم چيزي است كه همه جا يافت ميشود؛اما اخلاق و دل دادن به درد ديگران وحوصله كردن و گوش سپردن به آتش نهفته در سينه مردم كه كمتر يافت ميشود، از صفات بارز او بود.
خانوادههايي كه احيانا، شوهران يا فرزندانشان به خاطر پارهاي مسائل گرفتار و در زندان بودند، در قم به حضورش ميآمدند و غمها و غصههاي خود را با اين پير و سيد صبورو سالخورده باز گو ميكردند و اين مرجع خليق آنان را دلداري ميداد. پارهاي از آن كسان را در تشييع آن بزرگوار ديدم. نكته پاياني اين كه تلاش كرد تا اين ويژگي آيتالله موسوي اردبيلي در ميان عالمان و حوزويان فراگير شود. با حلم و مدارايي و خلق نيكو صداي همگان را بشنويم و اين منازعات سياسي كه جامعه را چند قطبي كرده است، پايان دهيم. اين آيه قرآن را سرمشق كارهاي سياسي و اجتماعي خود بدانيم: «اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه.»
*منبع: روزنامه اطلاعات ، 15 آذر 1395
**گروه اطلاع رساني**9128** 9131** انتشار دهنده: شهربانو جمعه
تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات در يادداشتي، نوشت: نگارنده اين سطور كه سالها در حوزه علميه قم عمر خود را سپري كرده و با عالمان و مراجعي بزرگوار حشر و نشر و سر وسري ورابطه استاد و شاگردي داشته و در مراسم تشييع و ترحيم چندي از عالمان و مراجع شركت داشته است، در اين ميان مراسم ومجالس تشييع و ترحيم آيتالله موسوي اردبيلي از ويژگيهايي برخوردار بود كه كمترآن را ديدهام يا ميتوان گفت اصلا نديده بودم.