۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۳:۲۲
کد خبر: 81991995
T T
۰ نفر

سودای سعودی برای ائتلاف سازی سیاسی- نظامی

۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۳:۲۲
کد خبر: 81991995
سودای سعودی برای ائتلاف سازی سیاسی- نظامی

تهران- ایرنا- تصمیم شورای همكاری خلیج فارس و اتحادیه عرب برای قرار دادن نام «حزب الله لبنان» در فهرست گروه های تروریستی، نشان از سیاست تهاجمی عربستان سعودی در خاورمیانه عربی دارد و در قالب تلاش های این كشور برای ائتلاف سازی های سیاسی- نظامی منطقه ای قابل تحلیل است؛ رویكردی كه بر بحران های منطقه و جهان عرب دامن می زند.

شورای وزیران كشورهای عضو اتحادیه عرب در بیانیه پایانی سی و سومین نشست این اتحادیه كه روز پنجشنبه (سیزدهم اسفند 1394 خورشیدی) در تونس برگزار شد، حزب الله لبنان را گروهی دهشت افكن (تروریستی) دانست و مبارزه این گروه با رژیم صهیونیستی را خطرناك توصیف و آن را محكوم كرد.
یك روز پیش از نشست شورای وزیران اتحادیه عرب، شورای همكاری خلیج فارس نیز حزب الله لبنان را سازمانی تروریستی خواند و اعلام كرد كه در زمینه مقابله با این گروه تصمیم هایی می گیرد.
پیش از این، 2 اقدام سازمان یافته دیگر در قالب شورای همكاری خلیج فارس و اتحادیه عرب علیه حزب الله لبنان صورت گرفته بود. عربستان سعودی یكم اسفند ماه اعلام كرد، هدیه سه میلیارد دلاری كه قرار بود برای خرید تجهیزات نظامی در اختیار ارتش لبنان قرار دهد و همچنین یك میلیارد دلار سپرده ای را كه در بانك های لبنانی دارد به حالت تعلیق در می آورد.
در ادامه این روند و با فاصله چند روز پس از تعلیق كمك های مالی به لبنان، عربستان سعودی به همراه برخی از كشورهای عضو شورای همكاری خلیج فارس از مردم خود خواستند از سفرهای غیرضروری به لبنان خودداری كنند كه این اقدام به معنای تنبیه اقتصادی و سیاسی دولت لبنان بود. این تصمیم ها در ادامه سیاست های تهاجمی عربستان در سوریه و لبنان قابل تحلیل و نشان دهنده تلاش سعودی ها برای گسترش بی ثباتی و بحران در جهان عرب است.
عربستان سعودی كه از آغاز پادشاهی «ملك سلمان» سیاست خارجی تهاجمی را در پیش گرفته است، تلاش دارد با گسترش بحران های منطقه ای، اهداف خود را در خاورمیانه عربی پیش برد. مقدمه رویكرد تازه عربستان نیز حمله نظامی به یمن بود كه نزدیك به یك سال از شروع آن می گذرد. اگر بخواهیم نگاهی به رویكرد تهاجمی دستگاه سیاست خارجی سعودی در عهد ملك سلمان داشته باشیم باید بگوییم، وی و پسرش «محمد بن سلمان» كه جانشین ولیعهد نیز هست، از آغازِ در دست گرفتن زمام حكومت در عربستان، روی خط رویكرد یادشده تلاش دارند از 2 مسیر نظامی و سیاسی اهداف منطقه ای خود را پیگیری كنند.
در توضیح، پیش از هر چیز باید به این مساله اشاره كرد كه با توجه به محدودیت در منابع قدرت، كشورها به اندازه قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی، حوزه های راهبردی خاصی را برای خود تعریف می كنند. حوزه اصلی راهبردی عربستان را در بهترین حالت می توان حوزه شبه جزیره عربستان و شورای همكاری خلیج فارس تعریف كرد. این مساله نیز ناشی از محدودیت قدرت عربستان و ناتوانی این كشور در اعمال قدرت فراتر از حوزه نزدیك جغرافیایی خود است.
بر پایه منطق قدرت، بی توجهی به این محدودیت ها به معنای پذیرش هزینه های سنگین برای عربستان خواهد بود. این در حالی است كه ریاض به دلیل ضعف بنیه های قدرت از توانایی لازم برای اعمال كامل تسلط در حوزه نزدیك خود نیز برخوردار نیست. با این حال رویكرد سیاست خارجی ملك سلمان نشان داده است كه هدایت كنندگان رفتار خارجی ریاض به محدودیت های قدرت و منطق حوزه های راهبردی حیاتی اهمیتی نمی دهد و تلاش دارد پا از این حوزه فراتر گذارد و خود را در كسوت بزرگترین قدرت منطقه ای معرفی كند؛ قدرتی كه خواهان سلطه منطقه ای از خلیج فارس تا شمال و شرق آفریقا است.
پیگیری سیاست خارجی در حوزه ای به بزرگی خاورمیانه عربی، كاری نیست كه در توان سیاسی، نظامی و اقتصادی كشوری مانند عربستان سعودی باشد. به همین دلیل، این كشور ائتلاف سازی ها را در 2 حوزه نظامی و سیاسی در دستور كار خود قرار داده است. تكیه بر ائتلاف های نظامی برای مداخله مستقیم در برخی كشورها از جمله یمن، سیاست عربستان برای كاستن از بار هزینه های نظامی و انسانی است. عربستان همچنین از ائتلاف سازی سیاسی برای مشروع جلوه دادن سیاست های تهاجمی این كشور بهره می برد.
عربستان اما در پیگیری سیاست های منطقه ای خود با چالش هایی نیز مواجه است. حوزه اصلی سیاست خارجی عربستان در شبه جزیره عربستان و شورای همكاری خلیج فارس تعریف می شود. به همین دلیل هرگونه ائتلاف سازی نظامی و سیاسی نخست باید در این حوزه اعمال و اجرا شود. عربستان اما به دلیل محدودیت های ویژه ای كه در همراه كردن كشورهای عضو شورای همكاری خلیج فارس با آن روبرو است، فقط بر ائتلاف سازی محدود سیاسی در این حوزه متمركز است و ائتلاف سازی نظامی را در دیگر حوزه ها از جمله شرق آفریقا پیگیری می كند.
اگر به این مساله توجه داشته باشیم كه نقطه قوت دیپلماسی عربستان تكیه بر عنصر «پترودلار» (دلارهای نفتی) و ارایه كمك های مالی و نظامی سخاوتمندانه به همپیمانان است، می توان چرایی گرایش نیافتن كشورهای عضو شورای همكاری خلیج فارس (به استثنای بحرین و امارات عربی متحده) به ائتلاف نظامی با عربستان و مایل بودن آنها به ائتلاف سازی سیاسی با این كشور را بهتر درك كرد.
در این چارچوب باید گفت، عربستان به این دلیل در ائتلاف و همراهی سازی نظامی شورای همكاری خلیج فارس با خود با چالش مواجه است كه كشورهای عضو این شورا نه تنها نیازی به كمك های مالی و نظامی عربستان سعودی ندارند، بلكه همواره ترسی ویژه از سیاست های سلطه جویانه عربستان در منطقه خلیج فارس داشته و دارند. این كشورها از یك طرف خواهان فاصله گرفتن از سیاست های نظامی عربستان و گریز از تحمل هزینه های نظامیگری این كشور در جهان عرب هستند و از طرف دیگر، با همراهی سیاسی و پشتیبانی دیپلماتیك از سیاست های منطقه ای عربستان از هزینه های واگرایی از ریاض دوری می گزینند. به عبارتی، كشورهای عضو شورای همكاری همانگونه كه همیاری با سیاست های نظامی عربستان و هزینه های آن را برنمی تابند، می دانند همراهی نكردن سیاسی با این كشور نیز می تواند هزینه هایی را هم از جانب عربستان و هم از جانب دیگر رقیبان منطقه ای برای شان به دنبال داشته باشد.
این در حالی است كه روابط كشورهای عضو شورای همكاری خلیج فارس بر پایه وضعیتی رقابت آمیز قرار دارد و همه كشورهای عضو این مجموعه ترسی نهفته از یكدیگر دارند. همین امر یكی از مهم ترین مانع های گسترش همكاری های امنیتی و ایجاد یك نظام امنیت دسته جمعی در شورای همكاری خلیج فارس است.
عربستان نیز به این ضعف راهبردی در حوزه نزدیك خود آگاه است و به خوبی می داند كه نمی تواند در عرصه نظامی بر همپیمانان خود در شورای همكاری خلیج فارس تكیه كند. این مساله به ویژه در رقابت های قطر و عربستان برای گسترش نفوذ در جهان عرب بیش از پیش آشكار می شود.
به این ترتیب، عربستان سعودی تلاش می كند در حوزه نظامی تكیه خود را بر كشورهایی قرار دهد كه هم از لحاظ اقتصادی نیازمند كمك های مالی ریاض هستند و هم از لحاظ سیاسی پشتیبانی یك كشور خارجی را طلب می كنند. بهترین گزینه ها در این زمینه كشورهای ورشكسته در شرق آفریقا به ویژه سودان، سومالی و جیبوتی هستند.
برخی كشورهای شرق آفریقا كه به عنوان حوزه دورتر سیاست خارجی عربستان تعریف می شوند، به این دلیل كه پایه های مشروعیتی ضعیفی دارند و درگیر جنگ های شدید داخلی هستند، از هرگونه ماجراجویی خارجی برای تحكیم قدرت داخلی خود استقبال می كنند؛ به ویژه كه این ماجراجویی ها در سایه ارایه كمك های اقتصادی و نظامی از جانب یك كشور بزرگ تر انجام شود.
بر این پایه است كه عربستان با وجود تلاش برای ایجاد ائتلاف به منظور مداخله نظامی در یمن، در شورای همكاری خلیج فارس فقط توانست همراهی عملی بحرین و امارات را كسب كند و از دیگر منطقه ها، تنها كشورهای شرق آفریقا تن به اعزام نیروی نظامی به یمن دادند. این امر نیز افزون بر ضعف قدرت ساختاری عربستان، به شكست تلاش های این كشور در ائتلاف سازی های متوازن سیاسی- نظامی در جهان عرب باز می گردد.
این عرصه وسیع از تعریف حوزه های راهبردی و پراكندگی و جدایی همپیمانی های نظامی و سیاسی از یكدیگر، سیاست عربستان را دچار نوعی سردرگمی راهبردی كرده است و سیاسمتداران سعودی ناتوان از حل معضلات امنیتی خود در پی بحران سازی منطقه ای بر آمده اند.
عربستان سعودی كه پس از روی كار آمدن ملك سلمان سودای سلطه جویی منطقه ای را در سر می پرواند، اكنون با شكست هایی پی در پی در یمن، سوریه، عراق و لبنان روبرو است. سیاست های ائتلاف سازی نظامی و سیاسی این كشور نیز تاكنون نتوانسته گره از مشكل ها و شكست های سیاست خارجی این كشور بگشاید. تشدید بحران های منطقه ای و سرایت آن به دیگر حوزه ها ناشی از تقلای عربستان برای جبران این شكست ها است.
تلاش برای افزایش فشارها بر محور مقاومت با تكیه بر صدور بیانیه های سیاسی علیه اعضای این محور و قرار دادن حزب الله لبنان در فهرست گروه های تروریستی در چنین چارچوبی قابل تحلیل است. این مساله نشان می دهد عربستان همچنان ناتوان از درك معادلات قدرت در خاورمیانه است و هنوز این مساله را درك نكرده است كه دیپلماسی متكی بر دلارهای نفتی نمی تواند ضعف های راهبردی این كشور را پوشش دهد؛ واقعیتی كه «سید حسن نصرالله» دبیر كل حزب الله لبنان نیز در سخنرانی اخیر خود بر آن تاكید كرد.
**گروه پژوهش و تحلیل خبری
پژوهشم**9347**9278**9282** 9279
۰ نفر