۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۷:۳۱
کد خبر: 81698790
T T
۰ نفر

خام و خشن

۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۷:۳۱
کد خبر: 81698790
خام و خشن

روزنامه افسانه چاپ شيراز سه شنبه قتل يك پزشك در اردبيل را دستمايه يك يادداشت قرارداده و به ريشه يابي اين حادثه پرداخته است.

در اين يادداشت به قلم حميد مقدس فرد آمده است: كشته شدن يك پزشك متخصص با چاقو دراردبيل يك بارديگر خشونت خام و بدوي را يادآور شد كه درساختارهاي اجتماعي ورواني لانه كرده و گه گاه بيرون مي زند.

انگيزه قاتل جوان را گرايش او به ابتدايي ترين شكل خشونت تقويت كرده است. دراين باره او تنها نيست و كسان ديگري هم هستند كه آماده پذيرش تكانه ها ومحرك هاي خشونتند.

كساني كه خشونت، رفتار تجويزي آنان در روابطشان با ديگران است و توحش را درقالب يك نهاد درسطح روانشناختي جمعي درآورده است.

همان كه جوان تحريك پذير را به كاربرد چاقو وامي دارد و اورادريك زمان به قاتل – قرباني تبديل مي كند. ولي او پيش ازآنكه قاتل باشد قرباني ترويج و آموزش خشونت است.

نوع تربيتي كه رگه هاي ناديدني فراواني در همه زواياي فرهنگ عمومي و روابط جمعي دوانده و در نمونه هاي كمرنگ و متداول آن، مانند تنبيه بدني كودكان يا دانش آموزان، درخشونت هاي لفظي و ناسزاگويي و زد و خوردهاي خانگي و خياباني، دررفتارهاي تهاجمي ترافيكي و.... پذيرش همگاني يافته و عادي شمرده شده است.

نوع تربيت عامي كه درجامعه ما به ويژه پسر بچه ها را با آن بزرگ مي كنند خشن است و آنها را كم و بيش تهاجمي بار مي آورد.

درموردهاي حاد و پيچيده، اين تربيت، انگارسازمان يافته تراست و جوانان پسر را در خرده فرهنگ هايي كه فقرسيستمي و خشونت، دروني و نهادي شده اند، آماده اعمال خشونت با شديدترين شكل ممكن مي كند كه چاقو زدن يا اسيد پاشي يا تجاوز ساده ترين شكل هاي آنند.

براي اينان مانند كساني كه دست به كشتن ديگران با هرعنوان مثل قتل ناموسي يا دفاع ازحيثيت يا منافع شخصي دراختلافات مالي مي زنند، گذشته از فتيش ( بت واره ) شدن ابزار خشونت، خود خشونت هم به يك آيين و رسم تبديل شده و يك راه حل دانسته مي شود.

در شكل هاي بسيار شديدتر درباندهاي تبهكار، در ترورها به هرشكل و يا كشتارها خشونت، تئوريزه شده و براي آن دليل و برهان تراشيده مي شود و آن را با نماد پردازي ، به سطح ايدئولوژي هاي غريزي مي رسانند كه بقا در آنها رمز توجيه خشونت است.

در فرم همگاني خشونت پرستي كه با افكار عمومي سروكار دارد رسانه ها نقشي فراگير و بي همانند دارند. تصويرهاي خشونت، صحنه هاي جنگ ها، بمب گذاري ها و سركوب تظاهرات و تيراندازي دربرنامه هاي خبري تلويزيون ها درهمه كشورها هريك از شهروندان را در ميانه بوراني از نمايش پردازي خشونت گرفتارساخته است.

پديده اي كه از فرط تكرار چنان عادي شده كه قطع و يا كاهش آن، غيرعادي تلقي مي شود.

تلويزيون ايران درسريال ها، صحنه اي را كه در آن پدربزرگ نوه اش را كه دختري خردسال است درآغوش مي كشد و مي بوسد (كاري كه عرفي است و ازهيچ نظر ناپسنديده نيست) سانسور مي كند ولي صحنه هاي تيراندازي و كشته شدن را در فيلم هاي جنگي و پليسي با گشاده دستي تمام نشان مي دهد.

سهم غالب فيلمهاي آكشن درسينما و تلويزيون كه براي جوانان، جاذبه هاي مقاومت ناپذيري دارد، همچنين بازي هاي كامپيوتري خشن كه نقش رقيب رسانه ها را در عادي سازي خشونت، بازي مي كنند رگه هاي پنهان آموزش خشونت را آشكارمي كنند. آزاد بودن هردو گروه فيلم ها و بازي ها و سير صعودي تقاضا براي آنها و عرضه بي وقفه آنها به هيچ رو بي دليل و بي معني نيست.

دليلش را مي شود در ماندگاري آن ساختارهايي جست كه منافع واقعي يا تصوريشان درنوع تربيتي است كه خشونت درآن اصل و حرف اول و آخر است.

جامعه و فرد در برابر اين دروني شده ترين گونه خشونت بي دفاع است و حتي به درستي نمي داند با چه چيز رودرروست و چرا؟ اين ندانستن معمايي آسيب پذيري در برابر خشونت را افزايش و ايمني همگاني را در برابر آن كاهش داده است. ندانستني كه ازخود خشونت خام تراست و به منزله يك مساله اجتماعي، اين دو در يك دايره معيوب، بي وقفه يكديگر را تقويت و بازسازي مي كنند.ك/1

2027/ 5054