۱۷ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۴
کد خبر: 81532967
T T
۰ نفر

اصلاح برنامه خصوصي ‏سازي

۱۷ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۴
کد خبر: 81532967
اصلاح برنامه خصوصي ‏سازي

تهران- ايرنا- «اصلاح برنامه خصوصي ‏سازي» عنوان سرمقاله روزنامه «دنياي اقتصاد» به قلم «حسن خوشپور» است كه در آن مي خوانيم: سال هايي است كه برنامه خصوصي‏سازي از مسير اصلي، منطقي و حتي پيش‏بيني شده خود منحرف شده است، كه درصورت ادامه اين روند، بدون ترديد پيامدهايي محقق خواهند شد كه نه تنها مغاير با اهداف و آرمان هاي خصوصي‏سازي است،‏ بلكه به‏صورت معضلات، تنگناها و عدم كارآيي هاي وسيع تري در اقتصاد كلان و بازارهاي كسب وكار خواهد بود.

انحراف پديد آمده از آنجا آغاز شد كه برنامه خصوصي‏سازي به عنوان ابزاري براي تحقق اهداف غيراقتصادي مورد استفاده قرار گرفت و در برخي موارد اهدافي عوام‏فريبانه براي آن تعريف و پيگيري شد. براي جبران مشكلات پديد آمده از ملي‏سازي و مصادره فرآيندهاي توليد و بزرگ شدن بيش از حد دولت، ابتدا خصوصي‏سازي با جهت‏گيري ملي‏زدايي و بازگشت بنگاه هاي اقتصادي به بخش خصوصي و فضاي بازار آغاز شد.

در ادامه، اين سياست با هدف اصلاح ساختار سازمان و تشكيلات دولت و تقسيم كار مجدد بين دولت و بخش خصوصي پيگيري شد و بالاخره با ابلاغ سياست هاي كلي اصل 44 قانون اساسي، به عنوان مسير اصلي توسعه كشور براي تحقق اهداف چشم‏انداز بلندمدت كشور تكامل يافت.

در بستر سياست هاي كلي اصل 44 كه امكان تحقق تحولي اساسي در اقتصاد سياسي و نظام توليد كشور قابل انتظار بود، به اشتباه برنامه‏هايي مطرح و پيگيري شد كه حركت و اهداف اصلي خصوصي‏سازي را تحت تاثير نامطلوب قرار داد. در مجموعه سياست هاي كلي اصل 44 برنامه خصوصي سازي يكي از راهكارهاي ايجاد تحول در نظام كلان توليد كشور و بازتعريف نقش دولت در اقتصاد و تعامل و ارتباط و مشاركت و تقسيم كار با بخش خصوصي بود كه به انحراف كشيده شد. تعريف موهوم سهام عدالت، استفاده اشتباه از تعريف قانوني و حقوقي بخش خصوصي براي تسهيل فرآيند انتقال مالكيت و مديريت بسياري از سهام و دارايي هاي بنگاه هاي اقتصادي به بخشي بي‏هويت و بدون اصالت و همچنين اجراي ناقص عمليات تهاتر و انتقال بنگاه هاي اقتصادي دولتي به نهادها و موسسات طلبكار از دولت مهم ترين عوامل ايجاد انحراف در خصوصي‏سازي است. همراه با ايجاد انحراف در خصوصي سازي، عدم پيگيري و ادامه برنامه‏هايي كه زمينه ها و ضرورت هاي تسهيل‏كننده مسير خصوصي‏سازي تلقي ‏مي‏شوند و انجام ندادن طراحي‏هاي تكامل يافته‏تري از سياست ها و برنامه‏هاي اصلاحي، موجب شكل‏گيري همان پيامدهاي نامطلوب در فضاهاي كسب وكار و اقتصاد كلان شده است.

در حال حاضر سهام عدالت معضلي اساسي در مديريت بيش از 60 بنگاه بزرگ اقتصادي است. برنامه توزيع سهام عدالت بالاترين سهم را از ارزش خصوصي‏سازي صورت گرفته طي سال هاي اخير در اختيار دارد. سهام عدالت هيچ گونه اصالت و ارزشي به عنوان يك ورقه بهادار ندارد. صاحبان آن هم همانند ديگر مختصات و ميزان و نحوه نفوذ آن در مديريت و مالكيت شركت ها هنوز ناشناخته و مبهم هستند. سهام عدالت نتوانسته در بازار سهام به عنوان يك ابزار ايفاي نقش كند و به دليل مشخص نبودن ميزان بازدهي و ارزش واقعي مورد معامله واقع نمي شود. اصولا سهام عدالت تكليف مشخصي ندارد و يك بيراهه است. تنها منجر به شكل‏گيري سازمان و تشكيلات عريض و طويلي شده و عملكرد برنامه اداره آن نيز قابل نظارت نيست. در حال حاضر مناسب ترين طبقه‏بندي براي سهام عدالت، دولتي شناختن آن است.

مي‏توان ادعا كرد كه بخش جديدي در اقتصاد ايران برخلاف مفاد قانون اساسي و سياست هاي كلي اصل 44 شكل گرفته كه در مديريت، تصميم‏گيري و استفاده از امتيازات جامعه همانند بخش دولتي است و در نظارت و مسووليت خود را خارج از تكاليف قانوني دولتي مي‏داند. اين بخش سهم بالايي در اقتصاد و بخش‏هاي مختلف كسب وكار در اختيار گرفته است و با در اختيار داشتن سهم مسلط در بازارها در حال حذف باقيمانده بي‏رمق بخش خصوصي واقعي از فعاليت هاي اقتصادي است. توسعه اين بخش كه درون‏زا هم نيست در آينده منجر به پيشي گرفتن مقياس آن از اندازه دولت هم خواهد شد. چون صرفا تعريف حقوقي و قانوني، اشخاص فعال در اين بخش را در زمره بخش خصوصي قرار داده است، سهم عمده‏اي از حجم واگذاري هاي صورت گرفته خصوصا طي سال هاي اخير مربوط به فروش مالكيت و واگذاري مديريت بنگاه هاي دولتي به اين گونه اشخاص است. اصولا واگذاري به اين گروه آسان هم بوده و تفسير به راي قانون هم بر سهولت آن افزوده است. از اين بخش نمي توان انتظار نوآوري و كارآفريني كه در ذات و ماهيت بخش خصوصي است، داشت.

تهاتر بدهي هاي دولت به طلبكاران از طريق واگذار كردن سهام بنگاه هاي اقتصادي دولتي،‏ روش شناخته شده‏اي در خصوصي‏سازي نيست، بلكه مي‏تواند به عنوان راه‏حلي براي كاهش بدهي هاي دولت و حل مشكلات مربوط به اصلاح ساختار بنگاه هاي دولتي و ايجاد دوره گذار براي خصوصي سازي آنها انتخاب شود. در سال هاي اوليه اجراي برنامه تهاتر بدهي هاي دولت با سهام بنگاه هاي اقتصادي دولتي، واگذاري سهام و دارايي ها مشروط به انجام تكليف واگذاري آنها طي فرصت سه يا پنج ساله براي نهاد طلبكار دولت مي‏شد كه طي سال هاي اخير اين تكليف حذف شده است.

جهت‏گيري اصلي سياست هاي كلي اصل 44 و فلسفه اجراي سياست خصوصي‏سازي‏، تقسيم كار منطقي بين دولت و بخش خصوصي در اقتصاد هم بوده است. مالكيت و مديريت برخي فعاليت ها و تصدي ها هم اكنون نيز توسط بخش خصوصي به صرفه يا امكان پذير نيست و به رغم آنكه در بهترين حالت بايد دولت نقش سياست گذار و حاكم و بخش خصوصي، مجري و در بخش عمليات در اقتصاد حضور داشته باشند، نه تنها يك قاعده و الگوي همكاري و مشاركت بين بخش دولتي و خصوصي تبيين و طراحي نشده بلكه تقسيم كاربين آنها هم صورت نپذيرفته است. موكدا بايد عنوان كرد كه در شكل تكامل يافته‏تر برنامه خصوصي‏سازي نسبت به اشكال گذشته آن اين وضعيت بايد در سال هاي اخير پيگيري مي‏شد كه به دليل انحراف ايجاد شده با هدف پيگيري اهداف سياسي و عاميانه، اين تكامل در برنامه خصوصي‏سازي پديد نيامد.

ضرورت اصلاح انحرافات ايجاد شده فقط به دليل اجراي اشتباه برنامه خصوصي‏سازي طي سال هاي اخير نيست، بلكه با توجه به شرايط اقتصاد كلان، موقعيت منطقه‏اي و بين‏المللي كشور و تحولات پديد آمده در كم و كيف درآمدهاي مورد انتظار دولت، لزوم بازگشت مجدد به قوانين بازار، توسعه بخش خصوصي و استفاده از قابليت هاي آن مطرح شده است و استقرار مديريت حرفه‏اي بر نظام مديريت و مالكيت بنگاه هاي اقتصادي (اعم از دولتي و خصوصي) براي مواجهه هدفمند با شرايط برون‏زاي اقتصادي – سياسي و نظام تجاري- اقتصادي بين‏الملل كاملا حياتي است. برنامه خصوصي‏سازي بايد اصلاح و آثار اشتباهات و انحرافات گذشته هم به طور كامل حذف و جهت گيري مناسب طراحي شود.

پافشاري براي ادامه مديريت سهام عدالت منطقي نيست. سهام عدالت بايد به عنوان سهام دولتي در بازار سهام عرضه و به فروش برسد و سازمان و تشكيلات ايجاد شده براي آن هم برچيده شود. همچنين بازپس‏گيري سهام و دارايي هايي كه به بخش‏هاي شبه دولتي انتقال يافته‏اند، براي بهبود مستمر نظام كسب وكار و فعاليت هاي توسعه اقتصادي اجتناب ناپذير است. سياست هاي كلي اصل 44 براي توسعه كار‏آفريني و نوآوري در فعاليت هاي مولد در كشور،‏ بخش خصوصي را به مشاركت و حضور در اقتصاد فراخوانده است. لازم است بنگاه هاي انتقال يافته به بخش هاي بلاتكليف و خارج از طبقه بندي قانون اساسي، مجددا به بخش حرفه‏اي و داراي صلاحيت بخش خصوصي منتقل شود.

سياست هاي كلي اصل 44، همچنين بازنگري در بيانيه ماموريت و شرح وظايف دولت در اقتصاد را توصيه كرده است. موارد قابل توجهي از فعاليت ها و بنگاه هايي كه طبق سياست هاي كلي اصل 44 و قانون اجرايي كردن آن بايد به بخش خصوصي واگذار مي‏شد در حال حذف از فهرست در برنامه واگذاري است. پرهيز از بازنگري و حذف اسامي بنگاه هايي كه براي واگذاري انتخاب شده و در فهرست قرار گرفته و به تصويب رسيده اند و توقف تلاش براي تغيير تصميمات قبلي و در راستاي تداوم دولتي بودن فعاليت ها، در حال حاضر ضروري است. اين روند بايد متوقف شود.

منبع: دنياي اقتصاد

اول**1368**
۰ نفر