۱۹ آذر ۱۳۹۳، ۹:۰۶
کد خبر: 81421081
T T
۰ نفر
انتخابات مجلس شورای ملی در كهگیلویه و بویراحمد در دوره پهلوی دوم

پایگاه خبری عصردنا در سلسله یاداشت هایی به قلم سید ابوالحسن حسینی نیك به موضوع انتخابات مجلس در كهگیلویه و بویراحمد در گذر تاریخ پرداخته است.

عصر دنا- سید ابوالحسن حسینی نیك : یكی از مشكلات مجلس در دوران سلطنت پهلوی دوم به شیوه عملكرد اقلیت و اكثریت آن باز می گشت. تا آنجا كه در مجلس، كمتر منافع و مصالح كشور مد نظر قرار می گرفت.

اعضای مجلس عموما از كسانی انتخاب می شدند كه از نفوذ و اقتدار محلی برخوردار بوده باشند، به همین دلیل اكثرا از دانش سیاسی كافی جهت حل مسائل سیاسی و اجتماعی بهره ای نداشتند؛ همان چیزی كه محمدرضاشاه به دنبال آن بود. به جز تعداد معدودی از نمایندگان كه اعتقادات ایدئولوژیكی محكمی داشتند، اكثر آن ها فرصت طلبانی ثابت قدم بودند كه گفتارشان با كردارشان همخوانی نداشت.



در زمان پهلوی دوم در دوره بیستم، مجلس قانون گذاری با تصویب هئیت وزیران، شهرستان كهگیلویه از شهرستان بهبهان جدا و خود دارای نماینده مستقل در مجلس گردید. همچنین با تصویب هئیت وزیران بعد از تاسیس استان كهگیلویه و بویراحمد، شهرستان بویراحمد (یاسوج) نیز دارای نماینده مستقل شد و از این سه شهر، سه نماینده مجزا به مجلس قانون گذاری را یافت. در این ادوار جمعا از مجموع یازده دوره در این سه حوزه، ده دور انتخابات برگزار گردید و انتخابات در دور هفدهم در این منطقه به علت دخالت دولت در امر انتخابات متوقف ماند. [1]



تا قبل از تفكیك حوزه كهگیلویه از بهبهان، تا دوره بیستم مجلس قانون گذاری از مجموع هفت دوره انتخابات برگزار شده در زمان پهلوی دوم تنها دو نفر به نمایندگی مردم این مناطق در مجلس شورای ملی حضور داشتند. از آن جایی كه سیاسیت های محمدرضاشاه، دنباله روی سیاسیت های پدرش بود، انتخابات زمان وی و افراد حاضر در مجلس شورای ملی نیز دستخوش تغییر چندانی نمی شد و مجلس اكثرا افراد ثابتی را در خود جای می داد. در حوزه انتخابیه بهبهان و كهگیلویه نیز همانند دوره های قبل، سلطان علی سلطانی به جز در دوره نوزدهم كه فرزندش سلطان محمد سلطانی این مهم را بر عهده گرفت، در دیگر ادوار در مجلس حضور داشت. شاید دلیل اصلی برگزار نشدن انتخابات در این حوزه در دوره هفدهم كه مصدق مسولیت برگزاری آن را بر عهده داشت، عدم موفقیت نماینده جبهه ملی در این منطقه باشد. در این ادوار، سلطانی با نفوذ گسترده ای كه در این منطقه برای خود به وجود آورده بود و نفوذ در میان انجمن نظارت كه از نزدیكان وی بودند و نیز نزدیكی شخص سلطانی به دربار پهلوی و حمایت های پهلوی از او، مانع از موفقیت نماینده جبهه ملی در این منطقه شد و بدین جهت بود كه مصدق و كارگزاران دولت، انتخابات این دوره (هفدهم) را ناتمام گذاشتند.[2]



تقسیمات كشوری كهگیلویه در دوره پهلوی دوم



از نظر سیاست داخلی، فاصله سالهای 57-1320 را با توجه به رابطه حكومت محمدرضاشاه با عشایر نیز می توان به سه مقطع زیر تقسیم كرد:



1. مقطع 24-1320 دوره جنگ جهانی دوم، عدم تسلط دولت بر عشایر و واكنشهای عشایر به خفقان 20 ساله.



2. مقطع 41-1325 دوره تلاش روز افزون دولت در جهت سركوبی عشایر و تسلط بر آن.



3. مقطع 57-1342 ، دوره تكمیل تسلط دولت بر عشایر و تلاش برای استحاله آن در فرایند توسعه وابسته.[3]



پیش از آنكه انتخابات كهگیلویه را در مقطع نامبرده بررسی كنیم، لازم است كه ابتدا اشاره كوتاهی به امور ادرای و سیاسی این منطقه و تحولات آن از نظر تقسیمات كشوری داشته باشیم.



جغرافیای كهگیلویه و بویراحمد در مقطع تاریخی مورد بحث (57-1320) دستخوش تغییری نگردید. فقط در سال 1338 ش، بخشی از منطقه بهمئی علاء الدینی از منطقه كهگیلویه منتزع و به استان خوزستان منضم شد. منطقه كهگیلویه تا سال 1322ش، از نظر تقسیمات كشوری جزء استان فارس محسوب می شد. در این سال بخش بویراحمد علیا همچنان جزء فارس باقی ماند ولی سایر مناطق آن كه مشتمل بر شهرستانهای كهگیلویه و گچساران كنونی بود جزء استان خوزستان قرار داده شد. در 22/10/1337 در زمان نخست وزیری دكتر اقبال همانطوری كه در بخش اول مقاله (سیر تاریخی تقسیمات كشوری و انتخابات كهگیلویه در دوره مشروطه )اشاره شد، هئیت دولت تصویب كرد كه بخش كهگیلویه از شهرستان بهبهان منتزع و تبدیل به شهرستان گردد.[4] در سال 1342 پس از سركوبی آخرین قیام بویراحمد(جنگ گجستان)، شورای فرماندهی نظامی جنوب در جلسات 12 تا تیرماه خود پیشنهاد تاسیس فرمانداری كل كهگیلویه را به شاه ارائه كرد. این پیشنهاد مورد موافقت قرار گرفت و سرانجام در سال 1355ش، از فرمانداری كل به استان تبدیل گردید.



شروع فعالیت احزاب در استان كهگیلویه و بویراحمد



احزاب در كشورهای اروپایی مولود تحولات اجتماعی آن جوامع و وضعیت ویژه ناشی از آن تحولات بودند و در تنظیم رابطه میان دولت و ملت، كاركرد خاص خود را دارند. اما در كشورهایی كه امروزه به عنوان كشورهای جهان سوم شناخته می شوند و تحولات مزبور را نپیمودند، به علت اینكه شرایط اجتماعی لازم برای كاركرد مثبت احزاب در این كشورها پدید نیامده است، تشكیل حزب تاثیر چندانی در تنظیم رابطه ی دولت و ملت ندارد و تقلید ناشیانه ای از كشورهای اروپایی بیش نیست. بنابراین تاسیس حزب در تهران( در زمان حكومت محمدرضاشاه) كه پایتخت كشور بود، فاقد زمینه لازم و امری فرمایشی و تقلیدی نمایشی بیش نبوده است تا چه رسد به منطقه ای مثل كهگیلویه و بویراحمد كه ساختار اجتماعی آن مبتنی بر نظام ایلی بوده است. اما با این همه، شاخه هایی از احزابی كه در تهران تاسیس شده بودند، در مناطق مختلف منطقه به ویژه در یاسوج، دهدشت و گچساران تشكیل شدند كه از احزاب مردم، ایران نوین و پان ایرانیست می توان نام برد. این تشكلها به علت اینكه سنخیتی با وضعیت اجتماعی منطقه نداشتند در میان توده های مردم جایگاهی نیافتند اما نخبگان ایلی كه عبارت بودند از كلانتران و كدخدایان و همچنین معدودی از افراد تحصیلكرده و فرهنگی كه به عنوان نخبگان جدید جامعه ظاهر شده بودند، بانی و عامل این احزاب شدند. بدین گونه فعالیتهای اجتماعی و رقابتهای سیاسی كه پیش از این در قالبهای خاص ایلی و عشیره ای صورت می گرفت، بخشی از آن در قالب رقابت احزاب نمود پیدا كرد. در نتیجه ی تحولات بعد از شهریور 20 و به ویژه حوادث سال 1342 سران ایلات و كدخدایان طوایف بدین نتیجه رسیدند كه با دولت همكاری كرده و تلاش كنند تا با حضور در احزاب و انجمنها، ریاست سنتی خود را به شیوه ای جدید ادامه دهند. در این راستاست كه بعد از حوادث سال 1342، كلانتران و كدخدایان فعالیتهای سیاسی خود را در قالب احزاب و انجمنها و همكاری با نهادهای دولتی ادامه داده و بدین گونه به تدریج در حكومت مستحیل شدند.[5]



انتخابات مجلس شورای ملی كهگیلویه در دوره پهلوی دوم



یكی از عرصه هایی كه رقابتهای سیاسی در آن متجلی می شد، عرصه انتخابات و تعیین نماینده برای مجلس شورای ملی بود. بدین منظور كمی به عقب برگشته و نحوه ی تعیین نمایندگان مجلس را از شهریور 1320 به بعد به اجمال مورد اشاره قرار می دهیم. هنگامی كه محمدرضا شاه به سلطنت رسید، دوازدهمین دوره ی مجلس شورای ملی آخرین روزهای عمر خود را سپری می كرد. انتخابات سیزدهمین دوره ی مجلس در تابستان 1320 و در روزهای پایانی حكومت رضا شاه در زمان نخست وزیری علی منصور برگزار شد و نمایندگان به شیوه ی رایج دوره ی رضاشاه یعنی به صورت تقریباً انتصابی تعیین شدند. در حوزه ی انتخابیه بهبهان و كهگیلویه سلطانعلی سلطانی بهبهانی كه از دوره ی نهم همواره به عنوان نماینده ی مجلس تعیین می شد تا دوره ی شانزدهم همچنان به عنوان نماینده ی مجلس از این حوزه ی انتخابیه تعیین می شد. انتخابات دوره ی هفدهم در نیمه دوم سال 1330 در دوره ی حكومت دكتر مصدق برگزار شد. از آنجا كه تعارضات میان نهضت ملی شدن نفت و دربار به تمام ایالات كشور سرایت كرده بود و موجب گردید كه توده های مردم حضور جدی تر در عرصه سیاست یافته و به دو گروه هواداران حكومت مصدق و هواداران دربار تقسیم بشوند، این تقسیم بندی در ایلات كهگیلویه هم به وجود آمد و علاوه بر سران ایلات و كدخدایان به دورن توده های مردم نیز راه یافت.



از این رو، نمود عینی این جبهه گیریهای سیاسی در انتخابات دوره ی هفدهم ظاهر شد. در این دوره سلطانعلی سلطانی از سوی هواداران دربار و سید جعفر غروی از سوی هواداران حكومت مصدق نامزد نمایندگی شدند. بدین ترتیب برای نخستین بار توده­های مردم در انتخابات نماینده مشاركت كردند زیرا تا این تاریخ معمولاً سران ایلات و طوایف، شناسنامه افراد زیر مجموعه ی خود را گرفته و به نامزد مورد نظر خود رای می دادند و نماینده در واقع منتخب متنفذان بهبهان و سران ایلات كهگیلویه بود نه منتخب مردم. اما در این دوره توده های مردم از فضای عمومی كشور متاثر شده و آماده ی مشاركت مستقیم در انتخاب نماینده شدند. این انتخابات همان گونه كه در سراسر كشور انتخاباتی مهیج و پر تنش بود در كهگیلویه نیز این چنین بود. در این هنگام ناحیه بویراحمد علیا جزء حوزه انتخابیه فارس بود و سران این ایل با نامزدهای شیراز هماهنگی می كردند. اما سایر بخشها و ایلات كهگیلویه و بهبهان یك حوزه ی انتخابیه محسوب شده و نامزد نمایندگی مستقلی داشتند. در این دوره كه رقابت میان سلطانی و غروی حالت جدی به خود گرفت، بویر احمد سفلی، دشمن زیاری، بخشهایی از طیبی سردسیر وگرمسیر، چرام، بابویی ، بهمئی و قنواتیهای شهر بهبهان كه با سلطانی خصومت دیرینه داشتند از غروی حمایت كردند و بویر احمد گرمسیر، بخش هایی از طیبی ، بهمئی ، بابوئی ، چرام و بهبهانی های شهر بهبهان از سلطانی حمایت كردند.[6]



سرانجام غروی برای تبلیغات انتخاباتی وارد بهبهان شد و مورد استقبال هواداران خود قرار گرفت و «خسرو خان بویراحمدی»[7] به نمایندگی از حضار، خطاب به غروی مطالبی به شرح زیر بیان داشت:



جناب آیت الله، فدوی افتخار آن را یافته ام كه به نمایندگی از طرف ایلات كهگیلویه و بویراحمد به شرف پیشوازی آن رهبر و ناجی معظم تشرف حاصل نموده و ترجمان احساسات آنان در قبال آن همه رنج و سفری كه برای آزادی این ملت از چنگال بیگانه پرستان موسوی و سلطانی بر خود هموار نموده اید عرضه بنمایم.



ایلات بلا كشیده و رنج دیده ما كه فعلا اكثرا از روسا و سرپرستان آن در این جمع حضور دارند از صدها فرسنگ راه بدین مكان شتافته كه نجات دهنده خود را زیارت نموده و خود را قدوم مباركتان انداخته و جان نثار نمایند. زیرا زندگی زیر یوغ استعمارچیان و زندگی در زندان ابدی به نام اجتماع برای ما در این مدت 20 ساله سلطانیها به وجود آورده اند مرگ ارجح و شرافتمندانه تر از آن بوده و می باشد. از توده جمعیت ایلات و وطن پرست شما جز عده ای تراخمی و بی سواد و مالاریایی علیل باقی نگذارده اند. عده ای را كه با سواد تربیت شده ملاحضه فرمایید عموما در تبعید گاههایی كه موسوی ها برای ما ایجاد نموده اند تعلیم یافته اند و از خاك پهناور كهگیلویه و بویراحمد كه مسافتی است به مساحت سویس اروپا، كوچك ترین آثاری از شئون یك انسانیت متمدن وجود ندارد. واضحا بگویم، گرچه خیلی دردناك است، سیصدهزار نفر ایرانی حتی فاقد یك قرص و دارو و یا یك معین پزشك و یا یك خط شوسه و یا یك معلم و مدرسه می باشد. جناب آیت الله آیا از این هولناك تر هم چیز دیگری متصور هست، ما آمده ایم تا به گرد شما مردان با فروغ اجتماع و قهرمانان آزادیبخش ایران عزیز حلقه زده و برای باقیماندگان روای وطن فروش درس جانبازی را بیاموزیم. ما دوشادوش صفوف مبارزین دلیر جبهه ملی به پیش تاخته ایم و افتخار انهدام و ماموریت كوبیدن آخرین سنگرهای قره نوكران را به دست آورده ایم. چه افتخار بزرگ و چه نصیبی در نشان. گرچه علی الاصول دشمن در آخرین سنگر با كمال یاس و با روحیه پریشان، ولی از همان گذشته دفاع خواهد كرد وصدماتی هم ممكن است وارد بیاید. ولی بعون الله تعالی و به همت مردان دلیر جبهه ملی و عشایر از جان گذشته و تشنه آزادی، چنان تار و مار و گریخته باشند كه رد پایی هم از او به جای نبینید.



جناب آیت الله، مطمئنا به استحضار عالی می رساند كه ملت ایران عموما مردانی هستند حق شناس و فداكاریهای شما را در این چند سال اخیر كه برای احراز آزادی ابراز نموده اید فراموش نخواهند كرد. شئون دینی ما را كه بر هم زدند و غریزه وطن پرستی را كه داغدار نمودند همه را بازیافته از شما می دانیم و با شما عهد و وفاداری بسته، پشت سر شما این صفوف متشكله بوده و می باشد.[8]



به هرحال به رغم آن همه شور و هیجان مردم برای تعیین نماینده و آمادگی آنها برای مشاركت در انتخابات، انتخاباتی برگزار نشد. بدین ترتیب، این حوزه ی انتخابیه در دوره ی هفدهم نماینده ای در مجلس شورای ملی نداشت.[9]









انتخابات دوره ی هجدهم پس از كودتای 28 مرداد 1332 و در زمان نخست وزیری زاهدی و به شیوه ی انتخابات دوره ی رضا شاه یعنی به صورت تقریباً انتصابی برگزار شد. در این دوره دوباره سلطانی از حوزه ی بهبهان و كهگیلویه به مجلس برده شد.[10] برای دوره نوزدهم سلطان محمد سلطانی فرزند سلطانی نماینده ی سابق به عنوان نماینده این حوزه تعیین و به مجلس برده شد. در انتخابات دوره های هیجدهم و نوزدهم به همان شیوه سابق، صرفاً سران ایلات كهگیلویه و متنفذان حضور داشته و از حضور مردم اثری نبود.



به هر حال سلطان علی سلطانی در دوره چهاردهم با 91 درصد آراء، در دوره پانزدهم نیز باهمان 91درصد آراء، در دوره شانزدهم با 67 درصد آراء، در دوره هجدهم با 90 درصد آراء و در دوره بیستم با 82 درصد آراء وارد مجلس شورای ملی شد و فرزندش سلطان محمد سلطانی نیز با 79 درصد آراء در دوره نوزدهم عهده دار وكالت مردم بهبهان و كهگیلویه در مجلس شورای ملی گردید.[11]



از این رو با توجه به مطالب فوق­الذكر میتوان گفت: بعد از كناره گیری رضاشاه از سلطنت و به قدرت رسیدن محمدرضاشاه در فاصله سال های 1320 تا 1332 كه دوره چهاردهم تا هجدهم قانون گذاری را در بر می گرفت ، به دلیل اوضاع بین المللی، و جوان و كم تجربه بودن شاه، از فشارهای در بار و شخص شاه بر مجلس كاسته شد اما در عین حال، مجلس از ثبات چندانی برای بهره گیری از این وضعیت برخوردار نبود.



انتخابات دوره ی بیستم یكی از مفتضح ترین انتخابات دوره ی پهلوی است. در سال 1338 در دوره ی نخست وزیری دكتر اقبال این انتخابات برگزار شد اما به دلیل گستردگی تخلفات انتخاباتی و برملا شدن مداخلات دولت در این امر، ناگزیر انتخابات ابطال شد و اقبال هم به دلیل رسوائی ناشی از این موضوع پس از مدتی از نخست وزیری به كنار رفت. انتخابات دوره ی بیستم مجدداً در سال 1339 در زمان نخست وزیری شریف امامی برگزار شد.







برای این دوره كهگیلویه از بهبهان منفك شده و خود به عنوان یك حوزه ی مستقل باید نماینده به مجلس می فرستاد. یكی از امرای ارتش به نام حسین هاشمی حائری كه غیر بومی نیز بود خود را نامزد نمایندگی این حوزه كرد. از سوی دیگر برای نخستین بار در تاریخ انتخابات مجلس، از میان افراد بومی، منصورخان باشتی[12] كلانتر ایل بابویی آمادگی خود را برای نامزدی مجلس اعلان كرد.



سران ایلات كهگیلویه كه از نمایندگی سلطانی ها دل خوشی نداشتند و همواره در انتخابات نماینده، خود را در برابر تصمیم مقامهای دولتی و متنفذان بهبهان در حالت انفعالی می دیدند، در این دوره مصمم شدند كه ابتكار عمل را در دست گرفته و منصور خان باشتی را به نمایندگی مجلس برگزینند. این بار نیز همانند دوره ی هفدهم، انتخابات در میان توده های مردم مطرح شد و آمادگی عمومی برای اعزام نماینده ای بومی به مجلس به وجود آمد.[13]

سران كلیه ی ایلات كهگیلویه از قبیل: سران ایل بویراحمد گرمسیر[14]، ایل بابوئی[15] ، ایل طیبی[16] ، ایل دشمن زیاری[17] طی نامه هایی به رئیس سازمان امنیت منطقه (ساواك) تقاضا كردند كه آنان را در انتخابات نماینده ی مورد نظرشان (منصور خان باشتی) یاری كند. البته به معنای ضمنی تقاضای آنها این بود كه دولت در انتخاب آنها مانع و اختلال ایجاد نكند و فرد دیگری بر آنان تحمیل نشود. اما غافل از اینكه حكومت پهلوی با توجه به سوابق رابطه میان عشایر دولت به هیچ وجه تن به چنین امری نمی داد و فرد مورد نظر خود را به مجلس می برد. از این رو به رغم همه تلاشهای سران عشایر سرانجام دولت موفق شد كه منصور خان را با تهدید یا تطمیع از نامزدی منصرف سازد و حسین هاشمی حائری را به عنوان نماینده مردم به مجلس ببرد. البته سران عشایر منصور خان باشتی را به علت این انعطاف نابجای او مورد ملامت قرار داده و شدیداً از وی خشمگین شدند.



در دوره بیست و یكم (سال 1342) تیمسار حكیمیان تنها نامزد نمایندگی بود و به مجلس برده شد. برای دوره بیست و دوم (سال 1346) هم او تنها نامزد نمایندگی بود و به مجلس برده شد. ساواك درباره او چنین نظر می­دهد:







در انتخاب اخیر تیمسار سرتیپ مصیب حكیمیان با اینكه بین اعضای كمیته و سایر اعضای حزب ایران نوین همچنین اهالی به جهت آنكه در دوره قبل اقدام قابل توجهی در جهت بهبود وضع منطقه و رفاه اهالی انجام نداده بود وجهه ای نداشت، به نمایندگی انتخاب گردید. نامبرده از بدو شروع كار مجلسین تا به حال هیچ گونه سركشی به حوزه انتخابیه خود نكرده است.[18]



انتخابات دوره بیست و سوم درتیر 1350 برگزار شد این اولین انتخاباتی بود كه در آن رقابتهای صورت احزاب پایتخت در كهگیلویه و بویراحمد هم نمود پیدا كرد.



ویژگی دیگر این انتخابات در كهگیلویه آن بود كه كهگیلویه و بویر احمد به دو حوزه انتخابی تقسیم شد و هر حوزه یك نماینده به خود اختصاص داد. ویژگی سوم این انتخابات آن بود كه در هر حوزه یك نفر بومی در مقابل افراد غیر بومی نامزدی نمایندگی مجلس شدند. بدین ترتیب در حوزه كهگیلویه منصورخان باشتی از طرف حزب مردم و حبیب الله نصر (غیر بومی) از طرف حزب ایران نوین نامزد نمایندگی مجلس شدند. و در حوزه بویراحمد كی عطا طاهری بویراحمدی از طرف حزب ایران نوین وناصر قلی فرهاد پور (غیر بومی) از طرف حزب مردم نامزد نمایندگی شدند.



به رغم آنكه عرق محلی موجب گردید كه اكثریت قاطع افراد عشایر به نامزدهای بومی رای بدهند اما با توجه به سیاست ویژه دولت در مورد عشایر كهگیلویه و بویراحمد حبیب الله نصر و ناصر قلی فرهاد پور به مجلس راه یافتند به طوریكه در مورد انتخابات حوزه بویراحمد آقای طاهری مطالبی را بیان كردند كه برای نشان دادن ماهیت انتخابات حائز اهمیت است.



كی عطا طاهری بویراحمدی

ایشان اظهار داشتند كه من اصلاً برای نمایندگی مجلس ثبت نام نكرده بودم ولی شنیدم كه رادیو اسم مرا به عنوان نامزد نمایندگی مجلس از طرف حزب ایران نوین اعلام كرد. پس از آن من فعالیت تبلیغاتی خود را شروع كردم و با استقبال فراوان بویراحمدیها مواجه شدم به گونه ای كه اخلاقاً هیچ گونه انصراف و بازگشتی برایم مقدور نبود. متقابلاً فرهادپور كه اصولاً غیر بومی بود و هیچ آشنایی با منطقه و مردم آن نداشت نه تنها مورد كم ترین استقبال قرار نگرفت بلكه مورد خشم و تنفر آنان نیز واقع شد به گونه ای كه حضور در حوزه انتخابیه را بی فایده دید.



او حتی هنگامی كه می خواست عازم یاسوج شود به علت ناآشنا بودن به منطقه راه ورود به یاسوج را نمی دانست و ماشین آنها مدتی در بیابانها سرگردان بود با وجود این همین فرد به مجلس راه یافت. آقای طاهری در پاسخ این سوال كه با توجه به اینكه دولت از قبل مصمم بود كه فرهاد پور را به مجلس ببرد، چرا شما را بدون ثبت نام به عنوان رقیب او اعلام كرد؛ اظهار داشت، هدف دولت این بود كه از یك سو وجهه مردمی به انتخابات بدهد و از سوی دیگر افرادی مانند ما را هم ابتدا به این امر دلخوش كند كه حتماً مورد عنایت دولت هستیم و اسم مان از رادیو خوانده شد و سپس همانند منصورخان باشتی در دوره بیستم، با تهدید یا تطمیع وادار به انصراف كند. اما من با توجه به استقبال فوق العاده مردم قادر به انصراف نبودم و تصمیم گرفتم تا حصول نتیجه نهایی در صحنه باقی بمانم . در وسط كار سرلشكر علیزاده فرماندار كل كهگیلویه و بویراحمد از من خواست كه منصرف شوم ولی من نپذیرفتم. سرانجام او اظهار داشت كه نماینده حوزه بویراحمد سهم اسدالله علم (وزیر دربار) است و شاه و خانواده او و وزیر دربار و سایر مقامهای سهیم در قدرت هر كدام نمایندگان سهمیه خود را تعیین كرده و در مورد آن به توافق رسیدند و فهرست نام نمایندگانی كه باید به مجلس راه یابند به تصویب شاه رسیده است. بنابراین تغییر آن ممكن نیست. آقای نخست وزیر (هویدا) حاضر است نظر شما (طاهری) را تامین كرده و به ازاء نمایندگانی مجلس شما را به مقام مناسبی منصوب كنند. [19]

به هر حال با آنكه طاهری این تقاضا را نپذیرفت اما فرهادپور به مجلس برده شد ظاهراً بویراحمدیها به فرهاد پور رای نداد و به همین علت هنگامی كه روزنامه ها نتایج انتخابات و تعداد آراء افراد منتخب را اعلام كردند در برابر اسم ناصر قلی فرهادپور هیچ عددی ذكر نكرده و جای تعداد آراء او را خالی گذاشتند.[20]



انتخابات دوره بیست وچهارم مجلس شورای ملی كه آخرین انتخابات مجالس دوران مشروطیت نیز بود در سال 1354 برگزار شد. دراین ایام شاه همه احزاب را منحل كرده و حزب رستاخیز را تشكیل داد و اعلام كرد كه فقط این حزب در سراسر كشور رسمیت دارد. افرادی كه این حزب را نمی پذیرفتند تهدید به اخراج از كشور می شدند. در منطقه كهگیلویه و بویراحمد نیز همه افراد تحت عنوان حزب رستاخیر به فعالیت سیاسی می پرداختند.

برای دوره بیست وچهارم در كهگیلویه ابوالحسن عاملی (غیر بومی) و اسكندرخان چرامی[21] و در حوزه بویراحمد صدرالله رئیسی (غیر بومی) و دكتر منوچهر وفایی نامزد نمایندگی شدند. دراین انتخابات هم بر پایه سیاست رایج حكومت ابوالحسن عاملی و صدرالله رئیسی به مجلس برده شدند.



از این رو به طور كلی میتوان گفت كه از دوره بیستم كه شهرستان بهبهان از كهگیلویه منتزع گردید تا پایان دوره بیست و چهارم، در حوزه انتخابیه بهبهان مظفر زعفرانلو در دوره های بیست و یكم (96 در صد آراء )، بیست و دوم ( 96 درصد آراء) و بیست سوم (75/99 درصد آراء) و طاهر جوكار در دوره بیست چهارم (62 در صد آراء) به مجلس را یافتند.



در حوزه كهگیلویه نیز آقایان حسین هاشمی حائری با 97 درصد آراء در دوره بیستم، مصیب حكیمیان در دوره بیست و یكم و بیست دوم با 96 درصد و 77 درصد آراءماخوذه، حبیب الله نصر در دوره بیست و سوم با 66/99 كل آراء و ابوالحسن عاملی در دوره بیست و چهارم با كسب 48 درصد آراء ماخوذه، وارد مجلس شورای ملی شدند. همچنین در حوزه بویراحمد كه از دوره بیست و سوم دارای نماینده مستقل گردید نیز آقایان ناصر قلی فرهاد پور با كسب 59 درصد آراء ماخوذه و صدرالله رئیس اردكانی با كسب 50 درصد كل آراء شمارش شده، به نمایندگی مردم این شهر در مجلس شورای ملی انتخاب گردید.[22]



بدین ترتیب در سراسر دوران مشروطیت و حكومت پهلوی اول و دوم هیچ یك از افراد عشایر كهگیلویه و بویراحمد نتوانستند به عنوان نماینده مردم خود به مجلس شورای ملی راه یابند. با وجود این حكومت پهلوی از سال 1342 به بعد در جذب نخبگان سنتی وجدید (كلانتران، كدخدایان و تحصیلكرده های جدید) و مشغول كردن آنان به فعالیتهای سیاسی واجتماعی برای تحكیم پایه های خود، موفقیت زیادی كسب كرد.[23]



می توان گفت انتخاباتی كه در این ادوار در این حوزه ها برگزار می گردید بیشتر جنبه تشریفاتی داشت. انتخاب نمایندگانی كه اكثرا ساكن این مناطق بودند و از سوی دولت برای این حوزه ها در نظر گرفته می شدند و آراء نزدیك به صدر صد، آن هم در مناطقی كه جنبه ایلی و عشیره ای دارد و مسائل قومیتی در انتخابات افراد، دخیل است، چیزی فراتر از انتخابات فرمایشی را در این مناطق به ذهن متبادر نمی كند.

نتیجه گیری



هر چند كه مردم ساكن مناطق كهگیلویه و بویراحمد در مهمترین حادثه زمان خود (مشروطیت) منشا اثر مهمی نبودند و به دلایل مختلف، اعم از زندگی عشایری؛ كم سوادی، نبود راههای مواصلاتی، فقر مالی و عدم درك صحیح از اوضاع زمان خود پیش بینی مناسبی از مشروطه و جایگاه آن در اوضاع و شرایط كشور نداشتند و در دوره های اول و دوم مجلس شورای ملی نیز باتوجه به عدم تخصیص نماینده برای اكثریت و عشایر و نیز عدم رغبت مردم این مناطق جهت شركت در انتخابات و تقاضا داشتن نماینده؛ دارای كرسی نمایندگی در مجلس قانون گذاری نبودند، اما با شروع مجلس سوم و آزاد بودن انتخابات برای همه رای دهندگان، كم كم مردم این منطقه نیز با مجلس و انتخابات آشنا شدند و به مجلس نیز نمایندگی روانه نمودند.



با روی كار آمدن نظام پهلوی و تبدیل شدن سیستم حكومتی به سلطنت مطلقه، رضاخان به تدریج عنان مجلس و نمایندگان آن را در دست گرفت و نمایندگانی انتصابی و از قبل انتخاب شده را روانه مجلس نمود كه در اغلب موارد همان نمایندگان ثابت ادوار قبل بودند. حوزه انتخابیه كهگیلویه و بویراحمد نیز از این امر مستثنی نماند و دو نفر در این هشت دوره انتخابات، وارد مجلس شورای ملی گردید.



با روی كار آمدن محمدرضاشاه نیز تغییراتی چندانی در تركیب نمایندگان به وجود نیامد و اغلب از همان نمایندگان دوره های قبل در مجلس استفاده شد. همچنین انتصاب نمایندگانی كه تحت هیچ شرایطی در حوزه انتخابیه خود حضور نداشتند و ساكن منطقه دیگری بودند نیز از دیگر شیوه های انتخاب نماینده برای اغلب شهرهای ایران در این زمان از سوی دولت بود.



از این­رو، با نگاهی به آمار و ارقام(جداول بخش2،1 و3) انتخابات این مناطق در دوره پهلوی ها خصوصا دوم به انتصابی و غیر آزاد بودن این انتخابات بیشتر پی می بریم. آمارهایی نزدیك به 100 درصد آراء و به طور میانگین 80 درصد آراء چیزی جز فرمایشی بودن این انتخابات را در ذهن متبادر نمی كند؛ نمایندگانی كه خود اغلب ساكن این مناطق نبوده اند و به طور انتصابی برای این مناطق انتخاب شده اند. به طوری كه روند ثابت سلطانی را تا دوره بیستم به جز یك دوره كه فرزندش به نیابت او عهده دار این مهم می گردید مشاهده می كنیم. همچنین اسناد زیادی از شكایات و اظهارات نارضایتی مردم منطقه بهبهان و كهگیلویه در دست است كه به فرمایشی و انتصابی بودن ایشان و بعضی دیگر از نمایندگان اشاره دارد.



به عنوان مثال در دوره پهلوی شناسنامه افراد جهت شركت درانتخابات یا تحویل كوپنهای ارزاق نزد خوانین نگهداری میشد. یا كسانیكه دردوره­های متعدد از مجریان برگزاری انتخابات مقطع نامبرده بوده­اند ذكر كردند ؛گاهی اتفاق می افتاد در صبح انتخابات منزل خوانین مشغول نوشتن آراء بودند كه از طریق رادیو اعلام میشد سلطانی با چندهزار رای بعنوان نماینده بهبهان وكهگیلویه انتخاب شدند.



به هر حال شاید بتوان تا حدودی دوره بیست و چهارم انتخابات مجلس را نسبت به دیگر ادوار سالم تر به حساب آورد. آماری كه در این دوره مشاهده می شود همچنین انحلال حزب رستاخیز و روند رو به گسترش تظاهرات های انقلاب ایران در بیداری و تا حدودی آزاد بودن این انتخابات تاثیر گذار بود به طوریكه با ادامه تظاهرات و فعالیتهای انقلابی مردم در كشور و منطقه كهگیلویه و بویراحمد تا 22 بهمن 1357 ، حكومت پهلوی سرنگون و بساط نظام شاهنشاهی برچیده و انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به پیروزی رسید و كشور ایران دوران جدیدی از حیات سیاسی خود را آغاز كرد و استان كهگیلویه و بویراحمد نیز با پیروزی انقلاب اسلامی وارد عصر نوینی از حیات سیاسی خود شد كه در بخشهای بعدی به آن پرداخته خواهد شد.



627

سرخط اخبار استان‌ها