۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۱۳:۲۰
کد خبر: 81388373
T T
۰ نفر

پيكان ما، پرايد ما؛ صدا و سيماي ما

۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۱۳:۲۰
کد خبر: 81388373
پيكان ما، پرايد ما؛ صدا و سيماي ما

تهران - ايرنا - سايت خرداد مي نويسد :به هر حال عزت الله ضرغامي چند روزي است كه با استقبال بي نظيري صدا و سيما را ترك كرده است. بگذريم از اينكه اگر هر جاي دنيا مديري با امكانات و بودجه صدا و سيما قافيه را به رقبايي كه امكاناتشان شايد حتي در اندازه نيمي از يكي از شبكه هاي تلويزيون نباشد باخته بود، قطعا مورد بازخواست و سوال قرار مي گرفت.

مهم اين است كه مديريت جديد اين مجموعه معضل بزرگ «انحلال كاركرد» صدا و سيما در نزد مخاطب را دريابد و اين مجموعه و بيت المالي كه مصروف آن مي شود را نجات دهد تا به سرنوشت پيكان ايراني تبديل نشود.

سرويس سياسي خرداد: پديده ها در ايران از انحصار تا انحطاط تقريبا يك راه واحد را مي روند، چه اين پديده توليد پيكان و پرايد در قالب «خودروي ملي» باشد و چه برنامه سازي ها و شبكه سازي هاي صدا و سيما در قالب «رسانه ملي». اين شايد مهمترين واقعيتي باشد كه محمد سرافراز بايد در ابتداي رياست خود براي آن فكري كند. چرا كه با سابقه حضور او در صدا و سيما بعيد است از اين واقعيت بي خبر بوده باشد.

ضرغامي صدا و سيما را در قامت يك مجموعه عريض و طويل و البته ثروتمند تحويل جانشين خود داده است. اما تمام داستان اين نيست، هيچ كدام از اين ويژگي ها باعث نشده تا صدا و سيما بتواند در مقابل شبكه هاي ماهواره اي كه گاه بودجه سالانه آنها با هزينه تنها يك سريال تلويزيون برابري مي كند،‌ به موفقيت قابل قبولي برسد. صدا وسيما بر اين باور است كه چون رسانه فراگير بي رقيب در ايران است، پس الزاما مي تواند بازي را از رقبا ببرد. تفكري كه باعث شد خودروي غير استاندارد، هزينه بر و آلوده كننده پيكان بعد از قريب 50 سال توليد مستمر، بدون هيچ نو آوري مشخصي به موزه سپرده شود و جاي خود را به پرايدي بدهد كه با همان نگاه بيش از 20 سال است كه همچنان توليد مي شود؛ بدون هيچ رقيبي و بدون هيچ خلاقيتي در توليد.

فرآيند توليد اين خودروها شباهت انكار ناپذيري با برنامه سازي هاي صدا و سيما دارد؛ برساس كار اما همان استاي پرايد بعد از 20 سال ايربك نصب مي كنند و فرمان هيدروليك مي گذارند و مدل چراغ را تعغيير مي دهند تا مثلا خلاقيتي به خرج داده باشند. اساس كار اما همان است كه توليدش بيش از 20 سال پيش در آمريكا به خاطر غير استاندارد بودن متوقف شد و كره اي ها كه اولين موفقيت ها را در صنعت خودرو سازي در عرصه جهاني تجربه مي كردند، چند صباحي كار توليدش را ادامه دادند و بعد كار به ايراني هايي سپرده شد كه بيش از بيست سال اين محصول اصالتا آمريكايي بدون حتي ذره اي تغيير و اصلاح اساسي توليد كنند و به خودروي اول كشور تبديل شود.

صدا و سيما هم دهه ها است از همين روش پيروي مي كند؛‌هيچ رقيب داخلي در كار نيست، اگر نبودند بودجه هاي نفتي سرشار الان اين مجموعه در بيش از 50 درصد خرج و مخارج خود مانده بود. به مدد پول هاي نفت روز به روز بر تعداد شبكه ها افزوده مي شود. اوج خلاقيت مديران هم يك سري كپي برداري هاي دست دوم از محصولات توليد شده توسط رقباي خارجي چون «بي بي سي فارسي» و يا شبكه «من و تو» است. آن هم معمولا در حد تغيير دكوراسيون و لباس مجري ها محدود مي ماند. ساختار كار اما همان بوده كه هست؛‌ قرار است چندين شبكه تلويزوني و تعداد بيشتري شبكه راديويي مدام ايده ها و نظرات گروهي خاص از سياسيون را تبليغ كنند و تمام اخبار و ماجراها را از زاويه ديد آنها به خورد مخاطب بدهند.

صدا و سيما اما به اندازه صنعت فرسوده خودروسازي ايران خوش شانس نيست. فقط تعداد معدودي از مردم ايران هستند كه مي توانند به مدد واردات خودروهاي با كيفيت خارجي، آن با پرداخت چند برابر قيمت واقعي اين خودروها به دليل بازار انحصاري كشور لذت يك رانندگي استاندارد را تجربه كنند. براي اين كار پول زيادي لازم است و علي رغم همه هياهوها درباره واردات خوردو مي دانيم كه درصد افرادي كه چنين توانايي را دارند اصلا زياد نيست.

اما صدا و سيما بر عكس پرايد و پيكان، رقباي ارزان قيمتي دارد؛ اينترنت و ماهواره. حالا ديگر براي اينكه بدانيم چند درصد مردم شور از ماهواره استفاده مي كنند حتي نياز به عكس هوايي هم نيست. كافي است وقتي از كوچه اي رد مي شويم نگاهي به بالكن خانه ها بياندازيم. نفوذ چشمگير ماهواره در ايران آنقدر زياد است كه حتي ديگر مقامات رسمي هم توان تكذيب آن را ندارند. بحث اينترنت هم با همه مشكلاتش جداست؛ وقتي نيمي از كابينه كشور در شبكه فيلتر شده فيس بوك عضو هستند مي شود خيلي راحت تا آخر ماجرا را خواند. به عبارتي برعكس صنعت خودرو سازي، رقباي خارجي صدا و سيما اصلا گران قيمت و لوكس نيستند كه محدود به قشر اقتصادي خاصي شوند.

پيكان بعد از 50 سال توليد به موزه فرستاده شد و بعيد هم نيست چنين سرنوشتي در انتظار پرايدهاي شركت سايپا هم باشد، البته نه به اين زودي ها. اما سرنوشت صدا و سيما چه خواهد شد؟ آيا موزه ها جايي براي آن دارند؟ موزه صدا و سيما شايد كنج ذهن مردم باشد، جايي كه مخاطب با ياد كردن از سريال ها و برنامه هاي با كيفيت تر دهه 60، وقتي پاي تلويزيون مي نشيند شبكه هايي چون «بي بي سي فارسي» يا «من و تو» را اتخاب مي كند. اين را مي توان «انحلال كاركرد» صدا و سيما دانست؛ مجموعه اي عظيم كه هر روز هم بزرگتر مي شود، مشغول فعاليتي است كه باعث ريزش مخاطبان آن شده است.

صدا و سيما هيچگاه ورشكست نمي شود، پول هاي نفت و بازار انحصاري آگهي هاي ميلياردي اين مجموعه را سر پا نگه مي دارند اما ايستادني چون درختي خشكيده كه هر چه آب و كود يا همان بودجه را پاي آن مصرف كنيم، محصولي ندارد. مخاطب هر روز انتظارت جديد از رسانه دارد. همانطور كه انتظارات خودروسوار دهه 40 با دهه 80 متفاوت بود. شايد مصرف كننده پيكان در دهه چهل باور داشت كه خودرويي با كيفيت در آن سال ها را سوار مي شود اما اين انتظار را نمي توان از راننده دهه 80 يا 90 داشت.

شايد روزگاري تلويزيون به عنوان پديده اي جديد و البته بي رقيب مي توانست حتي با مديريت انحصاري مخاطب جذب كند، اما اين وضعيت به صورت شگرفي تغيير كرده است. تغييري كه درك آن نياز به علم و سواد خاصي ندارد و هر شهروند معمولي هم ديگر به آن واقف است.

گفتن اين نكته هم خالي از لطف نيست كه صدا و سيما تنها در عرصه اي هنوز داراي قدرت است كه رقباي ديگر نتوانسته اند انحصار آن را بشكنند؛ عرصه اي چون پخش مسابقات فوتبال و برنامه هايي چون برنامه نود. بعيد هم نيست اين انحصار در سال هاي آينده شكسته شود.

به هر حال عزت الله ضرغامي چند روزي است كه با استقبال بي نظيري صدا و سيما را ترك كرده است. بگذريم از اينكه اگر هر جاي دنيا مديري با امكانات و بودجه صدا و سيما قافيه را به رقبايي كه امكاناتشان شايد حتي در اندازه نيمي از يكي از شبكه هاي تلويزيون نباشد باخته بود، قطعا مورد بازخواست و سوال قرار مي گرفت. مهم اين است كه مديريت جديد اين مجموعه معضل بزرگ «انحلال كاركرد» صدا و سيما در نزد مخاطب را دريابد و اين مجموعه و بيت المالي كه مصروف آن مي شود را نجات دهد تا به سرنوشت پيكان ايراني تبديل نشود.

منبع/ خرداد

اول **
۰ نفر