۲۵ اسفند ۱۳۹۲، ۱۶:۱۲
کد خبر: 81090296
T T
۰ نفر
نه روسيه, شوروي سابق و نه دوران، دوران 'جنگ سرد' است

تهران- ايرنا- روزنامه واشنگتن پست نوشت: اوضاع اوكراين دوران 'جنگ سرد' را در اذهان زنده كرده است؛ اما نه روسيه كنوني شوروي سابق است و نه تهديدهاي امروز فراروي جهان تهديدهاي دوران جنگ سرد, و در حقيقت بحث احياء جنگ سرد به كلي منتفي است.

'مارك كرامر' در اين گزارش نوشت:20سال از فروپاشي شوروي مي گذرد و امروز تهاجم روسيه به اوكراين دشمني هاي كهنه را زنده و بحث 'جنگ سرد ' را بار ديگر به طور جدي مطرح كرده است .

'ولاديمير پوتين' افسر سابق 'كا.گ.ب' KGB هم در نقش آخرين دشمن غرب در مسكو در اين فضاي مسموم خودنمايي مي كند .

به لحاظ مقايسه تاريخي مقطع كنوني با برهه 'جنگ سرد' خالي از لطف نيست كه نظري اجمالي بر ويژگي هاي جنگ سرد بيفكنيم.

1.در دوران 'جنگ سرد 'هويت دشمن به خوبي مشخص بود. در آن دوران اختلاف نظري جدي بر سر ماهيت تهديد وجود داشت. در اواخر دهه هاي 1940 و 1950، خطر جدي از جانب كمونيست ها و پيروان ساير ايدئولوژي ها متوجه واشنگتن بود. پس از آنكه 'هري ترومن' در سال 1950 نيروهاي امريكايي را عازم شبه جزيره كره كرد , بسياري در كنگره هشدار دادند كه نبايد در باتلاق آسيا فرو رفت،خطر حقيقي در اروپا و از ناحيه 'جوزف استالين' است.

تظاهراتي هم كه در دهه هاي 1960 و 1970 در سطح جهان در اعتراض به جنگ ويتنام برپا شد, اين سوال را به طور اساسي مطرح كرد كه دشمن حقيقي كيست؟

آيا دشمن چين است, شوروي است, و يا كمونيست هاي ويتنام؟

همين سوال ها در دهه 1980 هم در قضيه كمك به شبه نظاميان ضدكمونيست در نيكاراگوئه مطرح شد.

اهداف جنگي امريكا در طي دوران هاي گوناگون دستخوش تغيير و تحول شده است.

'مائوتسه دونگ' در چين زماني بزرگترين خطر براي امريكا محسوب مي شد, اما در پي درگيري چين و شوروي در سال 1969، دولت آمريكا سياست نزديكي با پكن را در پيش گرفت.

امريكا در سالهاي دهه 1970 هم سياست تنش زدايي را با شوروي اتخاذ كرد و همين رويه را با متحدانش در اروپا در پيش گرفت.

در دهه 1970 و اوائل دهه 1980 كه تنش ها ميان امريكا و شوروي ظاهر شد , اروپاي غربي هم در فكر تنش زدايي با بلوك شوروي بر آمد.

2. راهبرد پيروزي بخش امريكا در جنگ سرد در يك كلمه خلاصه مي شود: سياست 'مدارا'.

سياست خارجي آمريكا هرگز بر محور يك راهبرد واحد استوار نبوده است. در دوران جنگ سرد در موضوعات مهم، امريكا براي ممانعت از گسترش نفوذ شوروي حتي تلاش هم نمي كرد و حتي راضي شد كه موفقيت هاي كمونيست ها و نيروهاي چپ گرا را هضم كند و بپذيرد.

بعد از به قدرت رسيدن كمونيست هاي مورد حمايت شوروي و چين در چكسلواكي در سال 1948 ، امريكا هيچ عميات نظامي و يا سري براي سرنگوني حكومت هاي اين كشورها به عمل نياورد.

تقابل امريكا براي مهار كردن قدرت سلطه گري شوروي در اشكالي متفاوت ظاهر شد.

امريكا اشغالگري كره شمالي در كره جنوبي را دفع كرد, ورود شوروي به غرب اروپا و ژاپن را مسدود كرد و در ساير موارد, تلاش هايش به ويژه در هندوچين براي جلوگيري از پيشروي كمونيست ها ناموفق ماند.

حتي در افغانستان در دهه 1980 , كمك محرمانه به شبه نظاميان مخالف كمونيسم هم مانع از جلوگيري از گسترش سطح نفوذ شوروي نشد.

هرچند مقاومت تحت حمايت آمريكا در شوروي, نقش به سزايي در تصميم گيري 'ميخائيل گورباچف' براي عقب كشيدن نيروهاي شوروي از افغانستان ايفا كرد اما دولت كمونيست كابل تا زمان اضمحلال شوروي همچنان در قدرت باقي ماند.

در آن هنگام همه تلاش امريكا اين بود كه تمامي رژيم هاي چپ گرا را سرنگون سازد .

اين هدف با كودتا در ايران درسال 1953 (1332) , در گواتمالا در 1954 , در شيلي در 1973 و نيكاراگوآ در دهه 1980 و با اقدام يك جانبه نظامي در 1965 در جمهوري دومينيكن و گرانادا در سال 1983 محقق شد.

اين اهداف در دو نقطه به شكست انجاميد:كوبا در سال 1961 و نيكاراگوآ در دهه 1980.

به موازات اين اقدامات براندازانه, امريكا رويكرد ديپلماسي و مساعدت هاي اقتصادي و نظامي را نيز با كشورهايي كه از حوزه شوروي بريده بودند، به جريان انداخت.مصاديق بارز اين رويكرد يوگسلاوي بعد از سال 1948 , چين در دهه 1970 و مصر بعد از سال 1973 بودند.

امريكا معتقد بود كه ' مدارا' يك شعار است الگوي سياست گذاري نيست.

3.درمقايسه با خطر امروز تروريسم , اوضاع در دوران جنگ سرد با ثبات بود.

به قول 'ديويد ايگنيشس' نظريه پرداز واشنگتن پست,در دوران جنگ سرد ثبات نسبي در جهان حاكم بود. دو ابر قدرت قواعد بازي را خوب مي شناختند. امروزه ما از آن دوران به عنوان روزهاي خوب گذشته ياد مي كنيم'.

البته اينطور هم نيست چراكه ثبات در آن دوران نيز در پاره اي از ايام به هم مي ريخت.

روابط واشنگتن - مسكو اغلب اوقات بحراني مي شد, حتي روابط دو كشور با چين .

روابط تركيه و ايران هم بعد از جنگ جهاني دوم متشنج شد. در آن ايام محاصره برلين در سال هاي 49-1948 , جنگ شبه جزيره كره ؛ بحران هاي 'كيموي' و ' ماتسو' در سال هاي دهه 1950 هم اتفاق افتاد و يا بحران موشكي كوبا كه جهان را تا آستانه يك جنگ هسته اي سوق داد.

سرانجام نيروهاي مسلح چين و شوروي وارد درگيري با نيروهاي امريكايي در جنگ ويتنام شدند.

و اما مبداء ظهور تروريسم را در دوران حاضر نمي توان محدود به واقعه يازده سپتامبر 2001 دانست . تروريسم در زمان جنگ سرد هم وجود داشت.

در يك نگاه مقايسه اي , سطح حملات تروريستي سالانه در عرصه بين الملل در اواخر دهه 1960 و اوائل 1970 بسيار بيشتر از سال 1989 بود. در دوران جنگ سرد مهم ترين گروه هاي تروريست , زاده بلوك شوروي بودند .

4. در دوران 'جنگ سرد' مبارزه مسلحانه گران تمام شد بدون آنكه صلحي پايدار به ارمغان آورد.

اين نظريه كه 'جنگ سرد' صلح پايدار' را ارزاني داشت , كاملا'باطل است . قائل بودن به اين نظريه يعني اينكه ما هيچ چيز از معناي حقيقي 'صلح ' نمي دانيم .

چندان هم نبايد قائل به اين نظريه بود كه 'جنگ سرد' صلح پايدار' را ارزاني داشت.

جنگهاي ويرانگر آن دوران مويد اين ادعا هستند.

اسناد محكمي در 'پروژه گزارش امنيت بشر ' موجود است كه بر كشته شدن ميليون ها انسان كه اكثرشان هم غيرنظامي بودند در جنگ هاي شبه جزيره كره, جنگ ويتنام , جنگ هاي داخلي در امريكاي مركزي و جنوب آفريقا و جنگ هاي متوالي در خاورميانه و جنگ شوروي در افغانستان دلالت دارند.

به اين كشتارها بايد قرباني شدن ميليونها انسان بدست دولتهاي متبوع اين قربانيان را هم افزود نظير كشتارهايي كه مائو 'در چين و 'پل پوت' در كامبوج انجام دادند.

سير اين كشتارها در امريكاي لاتين و افريقا نيز كه در دوران جنگ سرد مورد حمايت غرب قرار داشتند، اتفاق افتاد.

5. اينك با حضور پوتين در راس قدرت در روسيه, 'جنگ سرد ' در حال بازگشت است .

پوتين همچنان در تفكرات دوران شوروي و حاكميت KGB بسر مي برد.

امروز روسيه در ابعاد قدرت شوروي سابق نيست و كفايت هاي يك ابرقدرت بودن را ندارد. ارتش روسيه فقط در يك پنجم ابعاد ارتش شوروي سابق است.

وانگهي, روسيه امروز داعيه هاي ايدئولوژيك شوروي را ندارد.

كمونيسم ديگر تعريف اصولي خود را از دست داده است. در دوران جنگ سرد ايدئولوژي ماركسيسم ' حقيقتا' صاحب پيرواني ناب در جهان سوم و حتي در جهان غرب بود به خصوص در دو كشور فرانسه و ايتاليا كه احزابي قوي را هم در اين دو كشور هدايت مي كرد.

روسيه امروز از اين جاذبه قوي شوروي آن روز بي بهره است.

روسيه امروز حتي با پوتين هم آزادتر از شوروي آن روزگار است.

مبتني بر همين اصول, شراكت حقيقي ميان امريكا و روسيه ناممكن است .

با وجود اين, دو كشور هنوز منافع مشترك عديده اي در موضوعاتي همچون تعامل با تروريسم , موضوعات در حيطه محيط زيست , بهداشت عمومي, قاچاق انسان و قاچاق سلاح دارند.

پوتين به نظر مي رسد مصمم به مسموم كردن روابط امريكا - روسيه است.

با اين تفاسير, امكان وقوع يك جنگ سرد ديگر به طور كل منتفي است.

مترجمام**1591**1856

http://www.washingtonpost.com/opinions/five-myths-about-the-cold-war/2014/03/13/e8f00f56-a4a5-11e3-84d4-e59b1709222c_story.html