۱۵ اسفند ۱۳۸۸، ۰:۰۱
کد خبر: 7378824
T T
۰ نفر

گفت و گوی بهروز غریب پور با ایرنا

۱۵ اسفند ۱۳۸۸، ۰:۰۱
کد خبر: 7378824
گفت و گوی بهروز غریب پور با ایرنا اپرای مولوی ؟ شاهکاری فاخر در گونه تئاتر عروسکی # خبرگزاری جمهوری اسلامی 88/12/15 فرهنگی.تئاتر.نمایش تهران - نمایش عروسکی اپرای مولوی به نویسندگی و کارگردانی بهروز غریب پور را بدون تردید باید شاهکاری فاخر از این هنرمند در گونه نمایش عروسکی برشمرد. بهروز غریب پور، پس از به صحنه بردن نمایش های عروسکی ارزشمند از جمله اپرای مکبث، اپرای عاشورا و اپرای رستم و سهراب، زندگی شاعر، عارف و ادیب ایرانی را دستمایه خلق اثری قرار داده که هم اکنون با درنوردیدن مرزهای ایران زمین، قلوب جهانیان را به تسخیر خود در آورده است. در این نمایش، زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی، معروف به مولوی از مقطع نوجوانی و آشنایی این شاعر عارف با شمس و نیز عزم او در نگارش دو مجموعه ادبی عرفانی مثنوی و کلیات شمس توسط عروسک های نخی به صحنه می رود. اجرای اپرای مولوی همزمان با آغاز بیست وهشتمین جشنواره بین المللی فجر در تالار فردوسی شروع و بدلیل خلاقیت و بکارگیری شیوه ای هوشمندانه از اجرای نمایش عروسکی تاکنون با استقبال بی نظیری مواجه شده است. استقبال و تقاضا برای مشاهده این اثر به حدی است که مسوولان و تولیدکنندگان آن را مجبور کرد که ضمن تمدید مدت اجرای خود تا 24 اسفند ماه، اجراهایی را نیز برای سال جدید تدارک بینند. اپرای مولوی فارغ از استقبال مردم، مورد توجه تعدادی از مسوولان فرهنگی هنری عالی رتبه کشور، نمایندگان سفارتخانه های کشورهای خارجی، چهره هایی از عرصه هنر نمایش، اساتید ادبیات و مولوی شناسان قرار گرفته و سبب کشاندن آنان به تالار فردوسی برای تماشای این اثر شده است. غریب پور در گفت وگو با ایرنا، از شکل گیری ایده اجرای این اثر، از تاثیر مولانا بر ادبیات نمایشی کشور، مشکلات تئاتر عروسکی و کارهای بعدی خود گفت آنچه در پی می آید، مشروح اظهارات این استاد پیشکسوت عرصه هنر تئاتر عروسکی و نمایشی است: ** در سال 1352 با مولوی آشنا شدم از سال 1352 در دانشکده هنرهای زیبا بواسطه دو تن از اساتید مرحوم رهنما و مرحوم جهانبگلو که عاشق مولوی بودند با این شاعر و عارف نامی ایران آشنا شدم و پس از این آشنایی همواره سعی داشتم که بر اساس داستان های او نمایشنامه ای بنویسم و آن را به روی صحنه ببرم. اما داستان های مولوی این مشکل را داشت که در اجرا باید حتما یک فاصله گذاری در آنها رعایت شود تا محتوای آن از دیدگاه مولوی به درستی درک شود.
غالب داستان ها مثنوی برای توده مردم نوشته شده اند و درک توضیحات ارائه شده توسط مولوی در این داستان ها در واقع دانشی عرفانی را طلب می کند. از این رو از همان سال ها به کرات به مولوی نزدیک شدم اما راه حلی به نظرم نمی رسید که جذابیت فکر و اندیشه او را به تماشاگری که به تئاتر دراماتیک عادت کرده بیان کنم. ** نوشتن نمایشنامه سفر سبز در سبز مطلعی برای اجرای متون عرفانی شد پس از چندین بار تلاش، در سال 1352 موفق شدم بر اساس زندگی ابراهیم ادهم نمایشنامه ای بنویسم به نام سفر سبز در سبز و این مطلعی شد بر اینکه بعدها بتوانم متنون عرفانی دیگر نظیر اپرای مولوی را کار کنم. ** اجرای اپرای مولوی به درخواست دکتر ایمانی خوشخو به صحنه رفت پس از گذشت این سالها، دکتر ایمانی خوشخو معاون امور هنری وزارت فرهنک و ارشاد اسلامی از من خواست که پس از اپرای عاشورا، اپرای مولوی را نیز به صحنه ببرم و این جرقه ای بود که سبب شد با استفاده از تجارب گذشته، پس از یکسال به جای به صحنه بردن یکی از داستان های مولوی، زندگی او را که مهارت و خلاقیت دیگری را می طلبید به خواست خدا به صحنه ببرم. ** تاثیر مولوی در ادبیات نمایشی، حداقلی است تاثیر مولوی بر روی ادبیات نمایشی یک تاثیر حداقلی است زیرا او چهره ای ادبی دارد و نه دراماتیک. همچنین جنبه دراماتیک آثار مولوی در قیاس با شاعران دیگر از جمله فردوسی، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری و سعدی بسیار کمتر است. مولوی به شیوه سعدی داستان های کوتاهی را مطرح می کند اما در میانه داستان به تفسیر و تعبیر عرفانی آنها می پردازد. بطور قطع اگر موسسه و پژوهشکده ای وجود داشته باشد تا از طریق سعی و خطا مثنوی را مورد پژوهش قرار دهد به طور قطع داستان های متعدد و متنوع این اثر جاودان، قابلیت و امکان بیشتری را برای به روی صحنه رفتن خواهند یافت ** حرکات عروسک ها در اپرای مولوی در نمایش های غربی وجود ندارد تکنیک عروسک نخی و بخصوص اپرای عروسک نخی در غرب و بویژه اروپا سابقه و قدمتی طولانی دارد اما در شرق عروسک های نخی برای اینکه تعداد نخ ها بیشتر است و به تعبیر ما تعداد رک های عصبی عروسک بیشتر است و برای آوازخوانی و حرکات ماهرانه مورد استفاده قرار می گیرد، دارای سنت نمایش دراماتیک نیستند. من در ابتدا با اخذ تجربه اتریشی ها اپرای رستم و سهراب را به صحنه بردم اما به تدریح تلاش کردم که این شیوه را متناسب با داستان ها و فرهنک ایرانی و با ایجاد تغییر عمده در آن دنبال کنم. در رابطه با عروسک ها نیز تمام تلاش من این بود که تکنیکی که در غرب استفاده می شودا را ارتقا دهم، چنانچه همانطور که مشاهده می شود حرکات یا اعمالی که در اپرای مولوی وجود دارد هرگز در نمایش های عروسکی اروپایی وجود ندارد. در مجموع تکنیکی که در اپرای مولوی استفاده شد، هنری است برگرفته از سنت تجربه شرق و سنت تجربه غرب و محصول دانش دراماتیکی است که در این زمینه تاکنون کسب کرده ام. ** در اپرای مولوی خوانندگی را از شکل اپرای غربی خارج کردم اجرای رستم و سهراب، اپرای عاشورا و در نهایت اپرای مولوی به استثنای آثار پیشینم، این امکان را برای من بوجود آوردند که متون ایرانی را به صحنه ببرم. از این رو در این اثر نیز از دستگاه های موسیقی ایرانی استفاده کردم و اساسا خوانندگی را در این نمایش از شکل خوانندگی اپرای غربی خارج ساختم. در همین چارچوب ایده های خود و نیز متنی که نوشته بودم را با بهزاد عبدی آهنگساز اپرای مولوی در میان گذاشتم و سرانجام هر دو به این نتیجه رسیدیم که شیوه ای کاملا ایرانی برای خوانندگی اپرا پیدا کنیم و با تلفیق مهارت های عروسک های نخی آن را اجرا کنیم. ** اپرای مولوی مقطع نوجوانی تا خلق مثنوی و کلیات شمس را روایت می کند اپرای مولوی از دوران نوجوانی مولوی تا رسیدن به نقطه ای که شمس در زندگی او حضور فیزیکی ندارد اما حضور معنوی او محفوظ مانده و باعث خلق آثار مثنوی معنوی و کلیات شمس توسط مولوی شده، روایت می کند. ** تئاتر عروسکی با چندین مانع عظیم مواجه است تئاتر عروسکی با چندین مشکل و مانع عظیم روبه رو بوده است از جمله آنکه همواره تصور شده که این گونه نمایشی ویژه کودکان است. مشکل بعدی تلقی غلط از دنیای کودکی است، برخی بر این باورند که کودک با یک سری شادی های سطحی و یا یک روابط قطعی ارضا می شود. سوم آنکه، آثار عروسکی که از تلویزیونی پخش می شود مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و سطح توقع او را کاسته است و در همین پیوند عملا آنچه که تحت عنوان نمایش عروسک برای کودکان عرضه می شود اجراهای سطحی، بسیار نازل و بی کیفیتی هستند. بنابراین، این سه مانع سبب شده است که در نمایش عروسکی افرادی مایل به سرمایه گذاری شوند که توقع دارند که کودکان صرفا به سالن بیایند و شاد شوند و بعد به خانه بازگردند. ** همواره درصدد تصحیح تلقی غلط از تئاتر عروسکی بوده ام از سال 1358 یعنی زمانیکه مدیریت مرکز تئاتر عروسکی کانون پرورشی فکری را بر عهده داشته ام تا کنون، همواره سعی کرده ام تلقی های غلط در تئاتر عروسکی و کودک را تصحیح کنم و درصدد آن بوده ام که آثاری را تولید کنم که ضمن ادای احترام به کودک، نگاه، اندیشه و سطح زیبایی شناسی او را ارتقا دهد. هرچند در این زمینه بعضی از دوستان نیز تلاش های کرده اند اما متاسفانه هنوز فردی نیامده که برای کودکان این احترام و ارزش را قائل شود و یک کار فاخر تولید کند. ** مخاطب آثاری که به روی صحنه برده ام تنها بزرگسالان نیستند درست است که آثاری را که پس از اپرای رستم و سهراب تولید کرده ام برای مخاطبان بزرگسال است اما بعضی اوقات کودکان نیز تماشاگر این آثار می شوند و برای دیدن چنین نمایش های علاقه نشان می دهند. ** تئاتر عروسکی در صورت توجه جایگاه خود را در جامعه خواهد یافت اگر نمایش عروسکی از نظر محتوایی و از نظر زیبایی شناسی مورد توجه جدی قرار گیرد بطور قطع شایستگی آن را دارد که به عنوان یک زبان موثر در جامعه جایگاه خود را پیدا کند. برای تحقق چنین هدفی تلاش یک گروه کافی نیست و سایر هنرمندان و دوستان نیز باید در این زمینه همت کنند. اعضای گروه عروسکی آران نیز در همین راستا و در آینده قطعا این توان را خواهند داشت که این مسیر را ادامه دهند. ** تئاتر عروسکی ایران ظرفیت درخشش در عرصه بین المللی را دارد زمانی که اثری را به خارج از کشور می برم، به عنوان یک پیشگام نمایش عروسکی با من برخورد می شود، نه هنرمندی که متاثر از فرهنک غربی یک اثری را خلق کرده است. این برخورد با هنرمندانی دیگری از جمله زهرا صبری و آزاد انصاری نیز صورت گرفته و خوشبختانه مشاهده می شود که آثاری که این دو هنرمند به خارج از کشور برده اند با استقبال فوق العاده ای رو به رو شده است. هر چند که در این گونه نمایشی شمار کمی از کارگردانان قوی داریم اما همین تعداد اندک، ظرفیت و پتانسل این را دارند که تئاتر عروسکی ایران را در عرصه بین المللی مطرح کنند و سبب درخشش آن شوند. ** تئاتر عروسکی ایران پس از انقلاب رشد چشمگیری داشته است
۰ نفر