۲۹ دی ۱۳۸۸، ۰:۰۱
کد خبر: 7347077
T T
۰ نفر

ظهور و سقوط اصلاح طلبان در ایران

۲۹ دی ۱۳۸۸، ۰:۰۱
کد خبر: 7347077
ظهور و سقوط اصلاح طلبان در ایران # خبرگزاری جمهوری اسلامی 88/10/29 سیاسی.اصلاح طلبان.سقوط دفتر پژوهش و بررسیهای خبری-دکتر مهدی جمشیدی:این مقاله با رویکرد نظری و بررسی اسنادی و از منظر جامعهشناختی و با هدف بررسی عوامل گرایش مردم به اصلاحطلبان و نیز رویگردانی مردم از آنان، و علل ظهور و افولشان میپردازد چکیده: این مقاله با رویکرد نظری و بررسی اسنادی و از منظر جامعهشناختی و با هدف بررسی عوامل گرایش مردم به اصلاحطلبان و نیز رویگردانی مردم از آنان، و علل ظهور و افولشان میپردازد. پس از کندوکاو هویت فکری اصلاحطلبان، عوامل ظهور و افول اصلاحطلبان عبارتند از: مغایرت هویت اصلاحطلبی با اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی، تعمیق شکاف طبقاتی در دولت سازندگی، تکساحتی بودن دولت سازندگی، دوگانگیها و تناقضهای ارزشی در رفتار جریانهای راست سنتی و مدرن، بسترآفرینی فرهنگی و معرفتی روشنفکران، ویژگیهای متمایز خاتمی و حمایت گروهها و احزاب سیاسی از وی، تداوم سیاست تعدیل اقتصادی، تمرکز محض بر دغدغههای سیاسی، ستیز با ارزشهای اسلامی و انقلابی، کشمکش درونی اصلاحطلبان، ناتوانی خاتمی در برآوردن توقعات اپوزیسیون، غوغازیستی و تنشآفرینی اصلاحطلبان، روشنگری آیتالله مصباح و امدادهای غیبی و الهی برخاسته از دعای صالحان. کلیدواژهها: توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی، اصلاحطلبان، سکولاریست، دموکراسی، شکاف طبقاتی، تعدیل اقتصادی. مقدمه اصلاحطلبان در چهار انتخابات پیدرپی (هفتمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1376، اولین انتخابات شوراهای شهر در سال 1377، ششمین انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 1378 و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1380) به پیروزی دست یافتند و توجه تحلیلگران مسائل سیاسی و اجتماعی ایران را به خود جلب کردند، اما پس از این، مقبولیت اجتماعی خود را از دست دادند و شکستهای تکاندهنده و مستمری را در چندین انتخابات بعدی (دومین انتخابات شوراهای شهر در سال 1381، هفتمین انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 1382 و نهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1384) تجربه کردند. تحقیق حاضر به تحولات یاد شده از این زاویه مینگرد که ظهور و افول اصلاحطلبان دارای چه علل و ریشههای جامعهشناختی بوده است ؟ به بیان دیگر، به دلیل آنکه ظهور و افول جریانهای فکری و سیاسی از قاعدهمندی و نظم معنادار برخوردار است، میتوان با تاملی جامعهشناسانه، قواعد و نظمهای اجتماعی آشکار و پنهان حاکم بر تحولات جریان اصلاحطلبی را تشخیص داد و تبیین نمود. از اینرو، این نوشتار برای دستیابی به راهکارها و روشهای جریانسازی فکری و سیاسی در جامعه، شناسایی علل و زمینههای موثر بر ظهور و افول جریانها و چارچوبهای سیاسی و اجتماعی و نیز آگاهی از پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان تدوین گردیده است. هدف اصلی پژوهش، تبیین جامعهشناختی علل ظهور و افول اصلاحطلبان است و هدفهای فرعی نیز عبارتند از: 1. تبیین الگوها و چارچوبهای مسلط بر مشارکت سیاسی و به ویژه رفتار انتخاباتی مردم ایران ؟ 2. پیشبینی تحولات سیاسی و اجتماعی از طریق شناخت نگرشها و گرایشهای سیاسی و اجتماعی مردم ایران ؟ 3. روشن شدن ماهیت اعتقادی و ایدئولوژیک اصلاحطلبان. پرسش اصلی تحقیق حاضر این است: چه علل و زمینههایی موجب پیدایش و ظهور اصلاحطلبان در حاکمیت و روی آوردن مردم ایران به آنها در سال 1376 در جریان انتخابات ریاست جمهوری، و افول و روی گرداندن مردم از آنها در انتخابات سال 1384 شد؟ فرضیههای تحقیق به شرح ذیل است: 1. از نظر ماهیت، ایدئولوژی اصلاحطلبان دارای شکاف و فاصله معناداری با ایدئولوژی انقلاب اسلامی بود. 2. علت اصلی و عمده روی آوردن مردم ایران به اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376، ناخشنودی و عدم رضایت جمعی آنها از سیاستهای دولت سازندگی در سه حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنک بود. 3. جریان اصلاحطلبی از آنرو که نتوانست مطالبات و خواستههای عمومی جمعی مردم ایران را برآورده سازد، و همچنین به سبب برخی عوامل دیگر، از جمله چالشها و تنشهای درونی میان حاملان این جریان،از رونق افتاد و افول کرد. تحقیق موردنظر دارای دو متغیر اصلی وابسته است: یکی، ظهور اصلاحطلبان و دیگری، افول آنها. معیار و شاخصی که برای تشخیص و سنجش این دو متغیر در نظر گرفته شده، انتخابات (به ویژه انتخابات ریاست جمهوری ) است که خود یک فرایند سیاسی قانونی برای تحقق یافتن دگرگونی و تحولات سیاسی و اجتماعی و یا تداوم یافتن روند پیشین میباشد. بنابراین، پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376، به عنوان نشانه و شاخص فراز و ظهور آنها معرفی شده، و شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384، معیار فرود و افولشان دانسته شده است. نظریههای جامعهشناختی بر مبنای گرایش به سطح خرد (کنش اجتماعی ) یا سطح کلان (واقعیت اجتماعی ) در دو گروه کلی قرار میگیرند. اما هریک از این دو نوع چارچوب، تنها قادر به تبیین بخشهایی از زندگی اجتماعی انسان هستند، به گونهای که یا کنشگران را در کانون تبیین و مطالعه خود قرار میدهند و یا ساختارهای اجتماعی را اصیل و موضوع کانونی تحقیق میانگارند. از اینرو ، در چند دهه اخیر، برخی از برجستهترین نظریهپردازان جامعهشناسی به منظور برطرف ساختن این کاستی و نقص، به نظریههای تلفیقی روی آوردهاند که هر دو سطح خرد و کلان را دربر میگیرند. جامعهشناسانی که در این چارچوب نظری کار میکنند، معتقدند: نباید هیچیک از رهیافتهای خردنگرانه و کلاننگرانه را به نفع دیگری کنار گذاشت و برداشتها و تفسیرهای تکبعدی از جامعه به دست داد. در میان نظریههای اجتماعی معاصر، این گروه از نظریات، همخوانی قابل توجهی با منطق علمی و نظری اسلام در حوزه مطالعات اجتماعی دارند. از اینرو ، تحقیق حاضر را در بستر و چارچوب نظریههای تلفیقی جامعهشناسی سامان میدهیم. از سوی دیگر، از آنرو که یکی از موفقترین و دقیقترین نظریهپردازیهایی که در قلمرو نظریههای تلفیقی صورت پذیرفته، نظریه ساختاربندی آنتونی گیدنز است، از میان نظریههای تلفیقی، این نظریه را به عنوان چارچوب نظری برمیگزینیم. گیدنز در نظریه خود، معتقد به آزادی کنشگر در بستر شرایط اجتماعی است ؟ به این معنا که میان فعالیتها (عملکرد کنشگر) و شرایط، رابطه دیالکتیکی و دوسویه برقرار است. از یکسو، کنشگر شرایط را ایجاد میکند و از سوی دیگر، شرایط کنشگر را هم محدود و هم توانا میسازد. نظریه او، هم تاریخی است و هم پویا. علاوه بر این، وی تاکید میکند که موضوع مطالعه جامعهشناسی، بررسی عملکردهای اجتماعی است که در راستای زمان و مکان سامان مییابند. نظام اجتماعی نیز به مثابه یکی از تجلیگاههای ساختار ، عملکردهای اجتماعی بازتولید شده است. همچنین نهادهای اجتماعی که خود مجموعهای از عملکردهاست، عبارتند از: نظمهای نمادین، نهادهای سیاسی، نهادهای اقتصادی و قانون. تاکنون مطالعات و بحثهای گوناگونی درباره اصلاحطلبان صورت پذیرفته و کتابها، مقالات، سخنرانیها و مصاحبههای بسیاری در اینباره منتشر شدهاند، اما به صورت خاص به موضوع و مسئله مورد تحقیق این مقاله پرداخته نشده است . اغلب نوشتهها و گفتهها به موضوعاتی از قبیل اهداف، ماهیت، ضرورت و موانع گفتمان اصلاحات معطوف بوده است، به گونهای که به دشواری میتوان در گوشه و کنار حجم انبوه تولیدات نظری مربوط به گفتمان اصلاحات، یافتهها و نکتهها را درباره تبیین علل ظهور و افول اصلاحطلبان از منظر جامعهشناسی مشاهده کرد. بنابراین، با وجود آنکه پیشینه این موضوع چندان حجیم نیست، اما سعی شده از بخشهایی از منابع موجود که با موضوع یاد شده مرتبط هستند استفاده شود. در راستای خلق تبیین جامعهشناسانه از علل فراز و فرود اصلاحطلبان، تلاش شده به صورت همزمان از چند روش برای گردآوری دادهها استفاده شود تا زوایا و ابعاد بیشتر و دقیقتری از این پدیده سیاسی و اجتماعی روشن گردد. این روشها عبارتند از: 1. روش مشاهده مستقیم (رویارویی با پدیده )؟ 2. روش دروننگری (تفهم مبتنی بر همدلی و تجربه زیسته )؟ 3. روش اسنادی ( کتابخانهای ). توصیف هویت فکری اصلاحطلبان پیش از بیان علل ظهور و افول اصلاحطلبان، باید دریابیم که هویت فکری اصلاحطلبان چه بوده است ؟ اصلاحطلبان چه تعریفی از اصلاحات داشته و تلقی و برداشت آنها بر چه بنیانهای فلسفی و اعتقادی استوار بوده است ؟ اگر بتوانیم به چنین شناخت و درکی از اصلاحطلبان دست یابیم، آنگاه میتوانیم به این پرسش نیز پاسخ بدهیم که آیا رویکرداصلاحطلباندرامتدادرویکردانقلاباسلامی و امامخمینی قدسسره قرارداشته یاانحرافازآن بوده است ؟ نخست باید به این واقعیت توجه کنیم که اصلاحطلبان با وجود اشتراکات و همسوییهای روشن نظری و عملی، در برخی از رویکردها، با یکدیگر اختلافات عمیقی داشتهاند. به بیان دیگر، اصلاحطلبی هیچگاه یک جریان معرفتی و سیاسی همگون و یکدست نبوده، بلکه دستکم کنشگران و حاملان اصلاحات، در دو طیف قرار میگیرند: 2 اول. طیف اصلاحطلبان سنتی که شکاف فکری کمتری با رویکرد انقلاب اسلامی و امام خمینی قدسسره دارند و عمدتا مجمع روحانیون مبارز را دربر میگیرد. دوم. طیف اصلاحطلبان سکولاریست که جریان افراطی و تندرو اصلاحات را تشکیل میدهد و شامل احزابی از قبیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، جبهه مشارکت
۰ نفر