34 روز حماسه ، 48 ساعت خروش ( قسمت اول )
#
تهران ، خبرگزاری جمهوری اسلامی 02/03/83
از : هدایت عبداللهی
" بچه ها امشب همان شبی است که برامام حسین علیه السلام گذشت. برما
فرض و تکلیف الهی است که بجنگیم".
این جملات در آخرین ساعات روز سی ام مهرماه سال 1359 بر زبان سردار
شهر خونین ، در برابر یارانش جاری شد.
باافزایش فشار نیروهای عراقی و گسترش دامنه محاصره و نفوذ به شهر ،
عده زیادی از نیروهای سپاه، دریایی، ژاندارمری ، شهربانی و سایر جوانان
و مردم خرمشهر به شهادت رسیده و با مجروح شده بودند . اکثر نقاط شهر در
دست دشمن بود و به تدریج مقاومت رزمندگان کاهش می یافت.
درآن شرایط دشوار محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر با سوالات گروهی
ازرزمندگان روبرو بود:" ممد پس کی نیروهای کمکی می رسد؟ پس کواین نیروها؟
بچه ها دارند تلف می شوند. امروز ما خیلی کشته داده ایم ".
پاسخ سرداربرای آنان کافی ، بلکه تکلیف بود.آنها مطلب خود راتکرارهم
نکردند.
مهرماه سال 1359 آتش و خون شهر را فراگرفت. دشمن بعثی با تدارک وسیعی
برای اشغال خرمشهر از شلمچه و پل نو گذشته بود . آنان در سر راه خود
پیرمردان و پیرزنان رابه اسارت می گرفتند. جوانان رابه سختی شکنجه می کردند
و آنان را به شهادت می رساندند. خانه هارا ویران می کردند وکودکان، مردان
و زنان با گلوله های مستقیم تانک آنان به خاک و خون می غلطیدند. مردان و
زنانی که عمدتا تاقبل از جنک ، در شهر 250 هزار نفری خرمشهر به نخلداری ،
اشتغال دربنادر و شرکت های تجاری مشغول بودند.
درآن اوضاع برای ارتش بعث تنها یک چیز معنی داشت ، مقاومت باید درهم
می شکست ; چرا که سردارقادسیه در اتاق فرماندهی جنک در بغداد منتظر خبر
خوشی بود : " سقوط المحمره "
صدام در همان ابتدای مرز سیلی خورده و خوابش برای تصرف سه روزه خوزستان
با مقاومت دلیرانه مردان و زنان به کابوسی تبدیل شده بود و به این ترتیب
قهرمان عرب برای انتقام از خرمشهر برنامه داشت.
حرکت ماشین جنگی او با 14 لشکر زرهی ، مکانیزه و پیاده ، پشتوانه قوی
و آشکار و پنهان شرق و غرب و کشورهای همسایه و گوشه چشمی به جاسوسان و
منافقان داخل ایران ، درطول 800 کیلومتر نوار مرزی ، روز سی و یکم شهریور
1359 و سی و چهار روز قبل از سقوط خرمشهر آغاز شده بود و ارتش بعث باور
نداشت که به این زودی متوقف شود.
آنها می دیدند که جریانی درایران با شعار واگذاری زمین و بدست آوردن
زمان فرصت خوبی برای پیشروی دشمنان انقلاب فراهم آورده اند ; ولی بازهم
مانعی در کار بود : " مقاومت مردمی "
همه جاعامل اصلی جلوگیری از پیشروی مورد نظر بعثی ها مردم بودند ،
مردمی که با درک درستی از جریان سازشکار ، خرمشهر را به صحنه عشق و
ایثار ، رشادت و ایمان و شهادت طلبی تبدیل کردند.
درآن روزهای حماسه که ازنیروهای کمکی خبری نبود ، هیچ کوچه و خیابان
خونین شهر بدست دشمن نیفتاد مگر اینکه روزها و ساعت ها مقاومت درآن صورت
گرفت. عده بسیاری از جوانان و زنان و مردان به شهادت رسیدند و صدها دشمن
بعثی نیز از پای درآمدند . آمار تلفات دشمن تالحظه سقوط خرمشهر بیش از 7
هزار و 500 نفر بود.
رزمندگان در همه نقاط شهر حضور فعال و قوی داشتند. بندر و محوطه گمرک
، خیابان 40 متری، خیابان آرش، فردوسی، مولوی، خیابان کنارشط ، فرمانداری
، فلکه دروازه ، کشتارگاه ، خیابان ایران نوین، کوی طالقانی فلکه آتش
نشانی ، سنتاب ، کمال الملک ، محله خیام ، فلکه شهدا و تمام نقاط دیگر از
نظر بچه ها دور نبود و به همین دلیل عراقی ها به سختی و تحمل تلفات سنگین
و فراوان در شهر پیشروی می کردند.
درهمین خیابانها و کوچه ها یکی از ماندگارترین صحنه ها درتاریخ جنک ها
توسط مدافعان خرمشهر رقم زده شد : " نبرد نفر با تانک "
نابرابری در نبرد به خوبی آشکار بود . دشمن به انواع سلاحهای مدرن و
سنگین مجهز بود ، هواپیماهای پیشرفته نیز با بمبارانهای بی امان ، چهار
لشکر زرهی ، مکانیزه و پیاده صدام را در هجوم به خرمشهر حمایت می کردند.
اما همه آن تجهیزات درمقابل مقاومت جوانان خونگرم خرمشهری و عده قلیل
داوطلبان که از گوشه و کنارایران اسلامی خود را به جبهه رسانده بودند ،
ناتوان می نمود .
سرانجام لحظه وداع فرارسیده بود . درآن ساعات حزن انگیز چهارم آبان
سال 1359 پس از 34 روز مقاومت و حماسه ، خرمشهر سقوط کرد.
دشمن بعثی نیازی نمی دید که همه 575 روز بعدی که شهر را در تصرف
داشت ، برای غارت و ویرانی آن صبر کند. دوروز بعد از سقوط خرمشهرعراقی ها
که تصور می کردند خرمشهر همان یک مشت خاک و سنک و گل است ، با صدهاتن "تی
.ان. تی" و دهها دستگاه بولدوزر ، بغض خود را بر سر خانه ها، کوچه ها،
خیابانها و مساجد و مدارس فروریختند، همه چیز را باخاک یکسان ساختند و
ویرانه ها را به خاکریز توپها و تانک ها و و نفرات تبدیل کردند.
غارت خانه ها و تاسیسات عمومی و دولتی نیز قبلا زیر نظر فرماندهان
عالیرتبه ارتش عراق و توسط " کمیته تخلیه اموال" انجام شده بود.
بعثی هادراین یک کارنیز مانند خوی خونخواری و وحشی گری خود ، قهرمان
بودند.
مسجد جامع و سایر مساجد شهر که میعادگاه عاشقان و پایگاه مقاومت بود
اکنون به صورت ویرانه هایی در دست دشمن بعثی قرارداشت .
به این ترتیب جنوبی ترین نقطه جلگه خوزستان در محل تلاقی سه رود مهم
کارون ، اروند رود و بهمنشیر که در طول تاریخ حمله و تجاوزهای دیگری را
پشت سرگذاشته بود ، به دست دشمن بعثی تادندان مسلح افتاد.
درطول یک سال و نیم اشغال ، خرمشهر که یکی از برک های برنده عراق
محسوب می شد ، به صورت موضع پدافندی محکم بعثی ها درآمد و باتخریب قسمت
اعظم شهر و ایجاد میادین مین و کانالهای زیرزمینی ، دشمن حتی خود را
برای درگیری های شهری نیز آماده کرده بود.
امااین پایان همه چیز نبود ، انقلاب اسلامی به دنبال استقرار خود، با
جریان های براندازی داخلی و خارجی متعددی روبرو بود و جنک تحمیلی و تصرف
شهرها و مناطق جنوب و غرب کشور و خونین شهر قهرمان به دست نیروهای عراقی
بخشی از این جریان بود.
عراقی ها سرمست ازپیروزی درخرمشهر همه چیز را برای وارد کردن ضربات
نهایی به ایران آماده دیدند ; ولی با شکست جریان بنی صدر و تغییر شرایط
جبهه ، خواب خوش آنان بار دیگر برهم خورد.
باگذشت ماههاازاشغال خرمشهر ، عراقی ها که امکان هرگونه حرکت ایران
برای آزادی شهر را با وجود موانع و نیروهای فراوان غیر ممکن می دیدند ،
گروهی از خبرنگاران غربی را برای نشان دادن قدرت و تسلط خود به بازدید از
خرمشهر بردند.
ه.ع./572م ا/07 ادامه دارد...