۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶
کد خبر: 82572543
T T
۰ نفر

غبار فراموشی بر چهره بازی های محلی زنجان

۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶
کد خبر: 82572543
غبار فراموشی بر چهره بازی های محلی زنجان

زنجان - ایرنا - بازی های بومی و محلی به عنوان نماد فرهنگ و اصالت یك قوم و رگ حیات فرهنگ سنتی هر كشوری بشمار می رود كه با گسترش تكنولوژی های نوین غبار فراموشی بر روی آنها نشسته و این بازی ها جای خود را به سرگرمی های رایانه ای داده است.

به گزارش ایرنا، یكی از عناصر ماندگار و كهن هر ملتی كه ارتباط ناگسستنی با ذائقه فرهنگی دارد ، بازی ها و سرگرمی های بومی و ملی است كه در بطن تاریخ هر ملتی مجال بروز و ظهور می یابد.
روزگاری نه چندان دور،كه از ورود شبكه های گسترده اجتماعی و انواع و اقسام كلاس های اوقات فراغت خبری نبود، بازی های بومی و محلی تنها گذران مفرح برای كودكان و نوجوانان به ویژه در مناطق روستایی بود كه كودكان و نوجوانان و حتی بزرگسالان پس از كار و تلاش فراوان در زمین های زراعی برای دقایقی كوتاه هم كه شده به همراه دوستان خود به انواع بازی ها مبادرت می كردند.
اما امروزه با گذشت زمان رد پایی از بازی های بومی و محلی پر هیجان سال های گذشته نه در این استان بلكه در اغلب استان های كشور باقی نمانده و هر چند در برخی از روستاهای زنجان به صورت محدود بازی هایی اجرا می شود.
یك محقق، پژوهشگر و مدرس تئاتر در ارتباط با چگونگی بازی های بومی و محلی این استان در گذشته های نه چندان دور می گوید: بازی های متنوع و برگرفته از فرهنگ اصیل ایرانی در این استان برگزار می شد كه امروزه رنگ و بویی از آن باقی نمانده است.
حسین عباسی نیا می افزاید: یكی از بازی های محلی خاص زنجان 'چولیا سالدی' بود كه ابزار بازی آن شامل یك توپ به اندازه ی توپ چوگان كه با دست می بافتند و به آن گولجك می گفتند، اجرا می شد.
وی ادامه می دهد: چولیا سالدی از بازی های پر تحركی بود كه جوانان با علاقه و نشاط خاصی به آن می پرداختند و از عمده تفریحات و سرگرمی اهالی محلات محسوب می شد.
این محقق، پژوهشگر و مدرس تئاتر ادامه می دهد: در این بازی 2 گروه پنج نفره افراد بازی را تشكیل می دادند، گروه اول را گروه (آت چی) و گروه 2 را (اوت چی)می گفتند و برای شروع بازی مربعی را روی زمین ترسیم می كردند و در داخل مربع نیز چهار دهنه چاله می كندند كه این چاله ها بزرگتر از حجم توپ گولجك بود.
وی ابراز می كند: در وسط این چهار دهنه یك دهنه چاله بزرگ نیز می كندند كه از چاله ای دیگر اندكی بزرگتر بود، چهار چاله كنده شده در هر گوشه مربع را به اصطلاح 'چالا' و چاله بزرگتر در وسط را به اصطلاح 'چولا' می گفتند.
این محقق، پژوهشگر و مدرس تئاتر ادامه می دهد: از 2 گروه پنج نفره یك گروه به قید قرعه آت چی و لاجرم گروه دیگر اوت چی می شد و بدین ترییب بازی شروع می شد و در آغاز از هر گروه یك نفر انتخاب می شد تا بازی توسط آن 2 نفر شروع شود.
وی اظهارمی كند: نفر انتخاب شده از طرف گروه اوت چی در سه متری روی شانه های او می نشست و بعد نفر نشسته، توپ را به قصد انداختن، درون چاله ها رها می كرد، اگر می توانست توپ را درون یكی از چاله ها بیندازد نفرات عوض می شدند،یعنی نفر دیگری از گروه اوت چی، چمباتمه می زد و نفر دیگری از گروه آت چی روی شانه های او می نشست و بازی ادامه پیدا می كرد.
عباسی نیا ابراز می كند: اما اگر اوت چی می توانست توپ را درون چاله بزرگ بیندازد، باید همه نفرات آت چی با سرعت بلند شده و به طرف دایره ای كه تقریبی در 400 متری محل بازی ترسیم شده بود،فرار می كردند و نفرات اوت چی آنها را تعقیب می كردند تا با توپ به آنها ضربه بزند و هیجان بازی نیز بیشتر در همین قسمت بود، چرا كه تعقیب نفرات آت چی و زدن توپ بر پشت آنها نیاز به مهارت خاصی داشت و نفرات باید توپ را بهم پاس می دادند و در فرصت مناسب به یكی از نفرات آت چی می زدند و در صورت توفیق در این كار نفرات آت چی و اوت چی جایشان عوض می شد و بازی ادامه می یافت.
وی بیان می كند: نفرات اوت چی تا زمانی كه نمی توانستند توپ را به درون چاله بیندازند باید همچنان سواری می دادند و این بازی مخصوص ایام بهار و تابستان بود و به شدت حس و جسم را تقویت می كرد، تحرك بیش از حد آن علتی برای تقویت جسم و دقت و تمركز در انداختن توپ درون چاله ها و نیز زدن توپ به نفرات آت چی برای تقویت جسم بسیار موثر بود.

*** اوچ دوز
این محقق، پژوهشگر و مدرس تئاتر ادامه می دهد: اوچ دوز نیز بازی بسیار آرام به شمار می رفت و از تحركات جسمی در آن هیچ خبری نبود، اما نیاز به تمركز و مهارت ذهنی زیادی داشت.
وی بیان می كند: این بازی مختص منطقه زنجان نبود و به طور تقریبی در اغلب مناطق كشور با روشهای گوناگون به این بازی می پرداختند و در مناطق یزد، اصفهان، تهران و فارس این بازی با نام 'دوز' معروف است و در منطقه آذربایجان و زنجان نیز آن را 'اوچ دوز' می گفتند.
عباسی نیا می افزاید: در منطقه زنجان و آذربایجان این بازی 2 نفره انجام می شد اما در مناطق دیگر با سه یا چهار نفر هم می شد بازی كرد، بدین ترتیب كه 2 خانه مربع یا مستطیل شكل روی صفحه كاغذی ترسیم می كردند و بعد طرفین بازی نیز هر كدام سه عدد سنگریزه بر می داشتند و برای اینكه سنگریزهای هر كدام با نفر دیگر مشخص شود، سنگریزه ها را رنگ می كردند ،به عنوان مثال قرمزو سبز و یا به جای سنگریزه یكی از طرفین به عنوان مثال لوبیا و طرف مقابل نیز عدس یا نخود انتخاب می كردند و سپس بازی آغاز می شد.
وی ابراز می كند: هر بازیكن سنگریزه های خود را در جایی كه خطوط بهم وصل می شد، قرار می دادند و هر كدام سعی می كردند سه سنگریزه خود را در یكی از ردیف های افقی یا عمودی قرار دهند كه دوز شوند ، یعنی در یك خط قرار گیرند و بازیكن مقابل نیز سعی می كرد از دوز كردن جلوگیری كند و خود به این كار نایل آید و حركات خود را طوری انجام دهد و سنگریزه های خود را طوری بچیند كه از دوز كردن طرف مقابل جلوگیری كند و در نهایت هر كدام كه توانستند سنگریزه ها را در یك ردیف عمودی و یا افقی قرار دهند (دوز كنند)برنده بازی بود ، یعنی اوچ دوز كرده بود.
این محقق و پژوهشگر خاطرنشان می كند: این بازی، یك بازی فكری بود و مخصوص ایام زمستان بود و توانایی های نهفته انسان ها را تقویت می كرد و وقتی افراد به این بازی می پرداختند، زمان و مكان را در اطراف خود فراموش می كردند و تمركز خود را به شدت تقویت می كردند.

*** اوزوك ، اوزوك
وی ادامه می دهد: یكی دیگر از بازی های محلی اوزك، اوزوك بود و ابزار بازی نیز شامل یك انگشتر كوچك و یا سنگریزه و یا هر شیء دیگری كه به نحوی كامل در مشت جای گیرد بود.
عباسی نیا می افزاید: این بازی نیز از بازی های بسیار مفرح و هیجان انگیزی بود كه در گذشته مرسوم بوده و در محافل خانوادگی و اجتماعات مختلف بازی می شد و امروزه فقط در ایام ماه رمضان و در قهوه خانه ها به ندرت بازی می شود.
وی بیان می كند: در این بازی، افراد به 2 گروه مساوی تقسیم می شوند و هر گروه برای خود اوستایی انتخاب می كنند و اوستا از میان افراد مجرب و كار كشته انتخاب می شد و پس از انتخاب اوستا بازی شروع می شد.
این محقق ادامه می دهد: بدین ترتیب كه اوستاها در رابطه با اینكه كدام گروه گل را بچرخاند به بحث می نشینند و این عمل را اصطلاحا فروختن گل می گویند و گل همان انگشتر و یا سنگ ریزه است كه قبلا مشخص شده و هر گروهی كه قرار شد گل را بچرخاند به گروه دیگر از سه الی پنج امتیاز بنا به توافق میان اوستاها می دهد، و بازی ادامه پیدا می كند و اوستای گروهی كه باید گل را بچرخانند، بازی را شروع می كند.
وی ابراز می كند: نفری كه به عنوان اوستا انتخاب شده باید مهارت كافی برای این كار را داشته باشد، یعنی مقابل چشم های گروه مقابل طوری گل را به یكی از افراد گروه خود بدهد كه هیچ كدام از افراد گروه مقابل متوجه نشوند و كسی هم كه گل به او سپرده شده، باید به لحاظ روانی مهارت حفظ گل را داشته و خود را نبازد.
عباسی نیا می افزاید: بعد از اینكه اوستا گل را چرخاند و آن را به یكی از افراد سپرد، اوستای گروه مقابل با همكاری سایر افراد گروه باید جای گل و نفری را كه گل را در دستان خود نگه داشته را پیدا كنند و این عمل به مهارت و شناخت روانی افراد بستگی دارد.
وی یادآوری می كند: اوستا افرادی را كه حدس می زند، گل دست آنها نیست پوچ می كند و كسی كه به او اعلان پوچ شد، باید دست های خود را باز كند، و وقتی اوستا كسی را پوچ می كند، اگر گل در دست آن فرد بود، یك امتیاز گروه چرخانند گل می گیرد و عمل چرخش گل دوباره تكرار می شود و در غیر این صورت اوستا عمل پوچ كردن را تاجایی ادامه می دهد كه جای گل را پیدا كند و در صورت پیدا كردن جای گل 2، امتیاز می گیرند و عمل چرخش گل به گروه بعدی سپرده می شود.
وی اظهار می كند: عمل گفتن گل توسط اوستا نیاز به مهارت بسیار زیادی دارد و در حقیقت با این كار نوعی عمل روانكاوانه را انجام می دهند و اوستاهای ناشی و كم تجربه نیز در همان مراحل اول بازی را واگذار می كنند و در بازی اوزك اوزك هر بار كه اوستا نتواند گل را پیدا كند یك امتیاز به امتیازات گروه مقابل كه توانسته گل را حفظ كند اضافه می شود و بدین ترتیب هر گروهی زودتر به امتیاز 20 رسید، بازی را برده است و گروهی بازنده نیز باید شرطی را كه قبل از بازی به عهده گرفته متقبل شود.
وی خاطرنشان می كند: این بازی بیش از هر زمانی در شب های ماه رمضان با در شب نشینی های خانوادگی و یا در قهوه خانه های شهر بازی می شد و در بین مردم نیز مرسوم بود.

***زوچكدی
این محقق ادامه می دهد: ابزار این بازی نیز یك چوب بلند، یك دستمال و چند نفر نیروی انسانی لازم بود و این بازی برای تقویت روح و جسم بسیار موثر و از بازی های پر تحرك و پر جنب و جوش بود كه در روزهای تعطیل، گاه مردان بزرگ و پا به سن گذاشته نیز به این بازی می پرداختند، گاهی 2، سه نفره و هر كدام در گوشه ای مشغول بازی زوچكدی بودند.
وی اظهار می كند: این بازی به این ترتیب بود كه گروه قبل از هر چیز بین خود اوستایی انتخاب می كردند و اوستا نیز مثل هر بازی دیگری باید از میان افراد كار كشته كه در بین سایرین نفوذ و جذبه ای نیز داشته انتخاب می شد و بعد از انتخاب اوستا، افراد 2 دایره به شعاع پنج متر و به فاصله 100 متر از هم را روی زمین ترسیم می كردند و بعد در گوشه ای از دایره اول اوستا چوبی را در زمین فرو می كرد و روی آن دستمالی آویزان می كردند و بعد افراد گروه را در داخل دایره به خط می كرد و از یك تا 10 می شمرد و وقتی شمارش به پایان می رسید، نفر اول از صف خارج می شد و دستمال را از روی چوب بر می داشت و با سرعت هر چه تمام تر به طرف دایره دوم می دویدند و با صدای بلند و بدون قطع نفس، زو می كشید و اگر تا رسیدن به دایره دوم نفس تازه نمی كرد و زو می كشید بازی را می برد و اگر تا رسیدن به دایره دوم نفس تازه می كرد،بازی را می باخت و از بازی كنار می رفت.
عباسی نیا ابراز می كند: وقتی دور اول بازی تمام می شد، هر چند نفری كه نتوانسته بودند بدون قطع نفس دایره دوم زو بكشند،از بازی كنار می رفتند و بقیه بازی را برای دور دوم ادامه می دادند و دردوم بازی یك دایره دیگر نیز حدود 10 الی 15 متر دورتر و ازدایره دوم ترسیم می كردند و بازی شروع می شد و كسانی كه دور اول را توانسته بودند در بازی بمانند در دور دوم باید بدون قطع نفس خود تا دایره سوم زو بكشند و بدین ترتیب مرتب دایره های دیگر كشیده می شد و در نهایت یك نفر باقی می ماندكه توانسته بود زوكشان تا آخرین دایره كه گاهی به 10 دایره نیز می رسید، خود را برسند و برنده نهایی بازی شود.
وی اظهار می كند: گاهی در این بازی از نفرات مبلغی نیز اخذ می شد و جایزه ای برای برنده نهایی بازی خریداری می شد، این بازی بسیار پر تحرك و بسیار پر نشاط و شادی آور بود و این بازی انسان را از قیود روزمرگی رها می كرد و ذهن در مسیر كاووش و رسیدن به شناخت به تكاپو می افتاد و روح و جسم تقویت می شد.

*** گیزلن پانچ
این محقق ادامه می دهد: این بازی بسیار پر تحرك و پر حرارتی بود و هیچ ابزاری جزء نیروی انسانی نیاز نداشت، این بازی را هم آقایان و هم خانم ها انجام می دادند، اما دختران بیش آقایان به این بازی می پرداختند و با این تفاوت كه آقایان در میدانچه محله و خانم ها بیشتر در حیاط منزل و باغات اطراف در زمان حضور خانواده در باغ به این بازی می پرداختند.
وی اظهار می كند: بازی گیزلین پانچ نیزبه این ترتیب بود كه یك نفر به قید قرعه از میان آنها انتخاب و چشم می گذاشت ، یعنی چشم های خود را با دست می گرفت و رو به دیوار می ایستاد و منتظر می ماند تا نفرات خود را در گوشه و كنار محوطه پنهان كنند.
عباسی نیا اضافه می كند: سپس با زدن سوتی با دهان اعلام می كردند كه می تواند دنبال آنها بگردد و نفری كه چشم گذاشته بود با دقت و هوشیاری دنبال افراد می گشت و نفرات سعی می كردند قبل از آنكه پیدا شوند، خود را به محلی كه چشم او بسته ایستاده بود، برسانند.
وی خاطر نشان می كند: در این بازی اگر كسی نتواند خود را به محل اصلی بازی برساند و یا از دست نفر چشم بسته ضربه بخورد، جایش را تا نفر چشم بسته عوض می نماید و بازی ادامه پیدا می كند.

***قورد قویون
این محقق ادامه می دهد: بازی قورد قویون نیز كه در اغلب نقاط ایران با رنگ و بوی قومی و بومی مرسوم متداول است و در پایتخت به عنون گرگم به هوا مشهور است و از بازی های پر هیجان و پرطرفداری بود كه قشر نوجوان علاقه مفرطی به آن داشته اند.
وی ابراز می كند: در این استان این بازی، از بازی های مورد علاقه و بسیار پر هیجانی بود كه بعضا بازیكنان آن به قدری طبیعی به بازی ادامه می دادند كه گویی مشغول بازی نمایشنامه ای هستند.
عباسی نیا می افزاید: برای این بازی حدود هفت الی 15 نفر نیاز بود و بازیكنان به جزء یك نفر، بقیه در یك صف منظمی به خط می شدند و پشت سرهم قرار می گرفتند و هر كدام از پشت، كمر نفر جلویی را می گرفت.
وی ابراز می كند: نفر اول این صف،از نفراتی انتخاب می شد كه تجربه و كارآیی كافی در این بازی را می داشت و در عین حال از چالاكی و انعطاف بدنی مناسبی برخوردار بود و صدایی رسایی نیز داشت و و بعضا قدرت بدیهه گویی را هم داشت.
این محقق ادامه می دهد: نفر اول چوپان بود و نفرات پشت سر گوسفندان و رمه را تشكیل می دادند و نفری كه بیرون از صف بود و او نیز باید از چالاكی بدن و رسایی صدا بهره ای داشته باشد، گرگ می شد.
وی ابراز می كند: بازی چنین شروع می شد كه چوپان برای گوسفندها نی می زد و آواز می خواند و ناگهان صدای گوسفندی بلند می شد كه خبر از حمله گرگ می داد و چوپان به دفاع از گله گوسفندان می پرداخت، گرگ در مقابل گله می ایستاد و قصد حمله به گوسفندان را داشت و چوپان در حالی كه چوبی در دست داشت سعی می كرد حملات گرگ را دفع كند.
عباسی نیا خاطرنشان می كند: سعی گرگ بر این بود كه با ترفند خاصی خود را به گله رسانده و گوسفندان را تك تك از صف خارج كرده و در جای دیگر قرار دهد و چوپان باید از دسترسی او به گوسفندان جلوگیری كند.
وی بیان می كند: بدین ترتیب گرگ از چپ و راست حمله می كرد و چوپان باید با هوشیاری متوجه جهات حمله او می شد ودفاع می كرد، در این بازی اگر گرگ می توانست در حمله های ممتد خود شكافی باز كرده و خود را به گوسفندها برساند و حداقل سه یا چهار گوسفند را شكار كند یعنی از صف خارج كند بازی را برده بود و اگر نه چوپان برنده بازی بود.
وی خاطرنشان می كند: هنگام بازی، هم گرگ و هم چوپان رجز خوانی نیز می كردند و گاهی نیز شعرهایی می خواندند كه این قسمت، از جنبه ها و ظرافت های نمایشی بی حد و حصری برخوردار بود.
7320/8068
خبرنگار: اعظم شامی *** انتشار دهنده: اسماعیل جهانبخش
۰ نفر