سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر/هنگامه رنج و غم و ماتم شده امروز

تهران - ایرنا - سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاك، تو از ملكوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا كنی؛ تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی، از مشرق دلها برآمدی و اكنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.

به گزارش ایرنا، در عام الفیل (سالي كه سپاه ابرهه به قصد تخریب خانه خدا به مكه هجوم آوردند) قادر متعال از نسل اسماعیل پیامبر (ع) فرزندي به دنیا آورد كه قرار بود با ابلاغ آخرین شریعت الهي، بزرگترین تحول را در تاریخ بشریت ایجاد و مكتبي حیات بخش و انسان ساز را به تشنگان معرفت و عدالت عرضه كند.
نام پدر این كودك، عبدالله و نام مادرش آمنه بود. پس از تولد نوزاد، طي مراسمي خاص، نام «محمد» را براي او برگزیدند. این نام را (عبدالمطلب) جد پیامبر انتخاب كرد و مادرش، نام (احمد) را برگزید و در قرآن به هر دو نام اشاره شده است.
پدر او بنابر آنچه مشهور است، پیش از ولادت (محمد) از دنیا رفت. تربیت و نگهداري كودك را عبدالمطلب، جد او و پس از وي ابو طالب، عموي ایشان متكفل شدند.
كودك سه روز از مادر شیر خورد. پس از آن، وي را به (ثویبه)، كنیز ابولهب ـ عموي پیامبر ـ سپردند. او چهار ماه كودك را شیر داد، سپس وي را به (حلیمه سعدیه) سپردند و او آخرین دایه حضرت بود.
محمد (ص) در سرزمین سخت و خشن عربستان رشد و كمال یافت. سرزمیني با مردمي بت پرست كه دختران را زنده به ‏گور می كردند و گاه به خاطر تعصبات بیجاي قبیله ‏اي، سالها با یكدیگر می جنگیدند. اگر شتر یك قبیله وارد سرزمین قبیله دیگري شده و كشته می شد، همین براي آغاز جنگي بزرگ كافي بود!
پیش از بعثت، در میان مردم مكه فقط 17 نفر و در میان مردم مدینه فقط 11 نفر باسواد بودند. كعبه كه پایگاه توحید ومركز یكتاپرستي است، به بتخانه و محل آویختن اشعاري پوچ و بی محتوا تبدیل شده بود. در چنین شرایطی آثار خداپرستي محو و رذایل، فضیلت و فضیلتها نیز رذیلت محسوب می شدند.
محمد در دوران جواني چنان معروف و خوشنام و درستكار بود كه به (امین) ملقب شد و حتي در میان منازعات قومي، وي را به عنوان داور انتخاب می كردند. از جمله، هنگام نزاع بین قبایل عرب بر سر نصب حجرالاسود در محل خود، كه میانجیگري پیامبر، همه را مسرور ساخت و به مشاجره آنها خاتمه داد. در دوران جواني مدافع سرسخت ضعفا و دشمن سرسخت ظالمان و ستمگران بود. (محمد امین) از امضاكنندگان پیماني بود كه به (حلف الفضول) شهرت داشت و این، پیماني بود كه جمعي براي احقاق حق ستمدیدگان آن را امضا كردند و آن حضرت در 20 سالگي در آن شركت داشتند و به آن نیز افتخار می كردند.
** ازدواج و بعثت حضرت محمد(ص)
محمد در آن سن مدتي به چوپاني مشغول بود و گوسفندان اهل مكه را شباني می كرد. امانت و حسن شهرت (محمد) سبب شد كه خدیجه، دختر خویلد، از ثروتمندان قریش و صاحب قافله‏ هاي تجاري، وي را به استخدام درآورد. سپس پیشنهاد كرد كه محمد ریاست قافله تجاري او را كه به شام می رفت به عهده گیرد و در عوض، دو برابر بقیه مزد بگیرد و محمد امین نیز پذیرفت.
پیامبر (ص) پیش از بعثت، هر سال مدتي را در غار (حرا) به عزلت و تنهایي می گذراندند. در این مورد در نهج البلاغه حضرت علي (ع) آمده است: ولقد كان یجاور في كل سنة بحراء فأراه ولا یراه غیري: ایشان هر سال مدتي را در غار حرا می گذراند و من او را می دیدم و جز من، كسي او را نمی دید(خطبه 190).
روزي آن حضرت در غار حرا مشغول عبادت بود كه فرشته وحي نازل شد كه بخوان، حضرت محمد كه درس نخوانده بود، گفت: (من خواندن بلد نیستم) فرشته وحي ایشان را بسختي فشرد و دوباره گفت (إقرأ) و باز همان جواب را شنید. براي بار سوم حضرت را فشرد و گفت: (إقرأ) این بار جواب شنید: (چه بخوانم) فرشته وحي عرض كرد: (اقرأ باسم ربك الذی خلق خلق الإنسان من علق اقرأ و ربك الأكرم الذی علم بالقلم علّم الإنسان ما لم یعلم): بخوان به نام پروردگارت، كسي كه آفرید انسان را از خون بسته بخوان، و پروردگارت كریمترین موجودات است، كسي است كه با قلم آموخت، به انسان آنچه را كه نمی دانست، آموخت (سوره علق، آیات 1 الي 5).
بدین سان آیات اول سوره (علق) بر حضرت نازل شد. فرشته وحي سپس عرض كرد: (اي محمد! تو رسول خدایي و من جبرئیلم). حضرت از كوه حرا فرود آمده، به منزل خدیجه بازگشت. چون به منزل وارد شد، پیامبر فرمودند: (من در خود سرمایي احساس می كنم، جامه ‏اي به من بپوشان!) سپس جامه ‏اي پوشیده، خوابید. در این هنگام از جانب حق تعالي وحي آمد: (یا أیها المدّثر قم فأنذر وربّك فكبّر): اي جامه به خود پیچیده، برخیز و انذار كن و پروردگارت را به بزرگي یاد كن ـ سوره مدّثر) حضرت برخاست و فرمود: (الله أكبر، الله أكبر).
بر پیامبر (ص) واضح بود، اسلام كه همه را به برابري می خواند و تبعیض ها و ثروت اندوزي ها و بهره كشیهاي ظالمانه را ممنوع می سازد، در مقابل خود مخالفین بسیاري خواهد داشت، كساني كه حاضر به از دست‏ دادن منافع مادي و معنوي و امتیازات اجتماعي خویش نبودند به یكباره و بدون زمینه سازي هاي قبلي نمی توان دعوت را علني كرد. لذا مدت سه سال مخفیانه اسلام را تبلیغ می كردند. پس از خدیجه، علي (ع) ایمان آورد و اینها تا مدتي تنها كساني بودند كه با پیامبر نماز می خواندند. سپس، (زید بن حارثه) و به دنبال او سایر مردم ایمان آوردند و نام اسلام شیوع پیدا كرد.
سه سال پس از بعثت پیامبر، طي دو مرحله، دستور علني كردن دعوت به اسلام، از جانب حق تعالي ابلاغ شد. ابتدا دستور رسید كه پیامبر(ص) خویشاوندان نزدیك خود را دعوت كند. بدین منظور جلسه ‏اي تشكیل شد. در آن جلسه، علي (ع) كه نوجواني بود و ابولهب عموي پیامبر و سایر خویشاوندان حضور داشتند. حضرت رسول (ص) پس از ستایش خداوند و اعتراف به وحدانیت او دعوت خود را علني كرد و از آنان خواست كه به یگانگي خداوند و پیامبري ایشان اعتراف كنند تا رستگار شوند.
در مرحله دوم این آیات نازل شد: (فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشركین إنا كفیناك المستهزئین) (سوره حجر: آیه 94 ـ 95) در این مرحله، پیامبر (ص) همه مردم را به طور علني و آشكارا دعوت كرد. از اینجا بود كه قریش با تمام قوا به مقابله برخاسته، اصحاب پیامبر (ص) را بسختي شكنجه كردند، آنان را تحت شدیدترین محاصره ‏هاي اقتصادي و اجتماعي قرار دادند و حتي با پیشنهادهاي فریبنده خود، خواستند آن حضرت را از ادامه رسالت خود باز دارند، ولي پیامبر با قاطعیت فرمود: (به خدا قسم، اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چیم قراردهید تا از دعوت خود دست بردارم، هرگز چنین نخواهم كرد!).
در طي 13 سالی كه از بعثت پیامبر (ص) می گذشت، آن حضرت با یاران خود به مدت سه سال در سخت ‏ترین شرایط در شعب ابیطالب (دره ‏اي در میان كوههاي مكه) در محاصره قرار داشتند و آزار مشركین نیز هر لحظه شدت می گرفت.
** هجرت و تشكیل حكومت اسلامی
پس از آن، رسول خدا (ص) مخفیانه به مدینه مهاجرت كرده و در آنجا در محیطي امن، حكومتي اسلامي تشكیل دادند. در 10 سالي كه از حیات شریف آن حضرت باقي مانده بود، اسلام با سرعتي باور نكردني گسترش یافت و مرزها را در نوردید.
بر طبق گفته مورخین، در طول مدت حكومت اسلامي پیامبر (ص) جنگهاي بسیاری رخ داد كه در 26 و به روایتي 27 نبرد، خود پیامبر شخصاً شركت داشتند (كه به این نبردها غزوه می گویند) و 35 و به روایتي 48 و حتي 66 جنگ نیز تحت فرماندهي منصوبین آن حضرت به وقوع پیوست (كه به این جنگها، سریه می گویند).
** رحلت پیامبر اسلام
سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاك. تو از ملكوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا كنی. تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی. از مشرق دلها برآمدی و اكنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.
در سال یازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیماري و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن ‏سخنراني عمومي، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه ‏پیامبر هم در نیاز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بیماري و پیري مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پیامبر اكرم (ص) یك ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزدیك شده و بازگشت ‏به سوي خداوند است. نزدیك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مي ‏گذارم و مي ‏روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد كه این دو هرگز از یكدیگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود.»
در حجة ‏الوداع در هنگام رمي‏ جمرات فرمود: «مناسك خود را از من ‏فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید.»
روزي به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین ‏و نگرانند. پیامبر در حالي كه به فضل بن عباس و علي بن ‏ابی‌‏طالب (ع) تكیه داده بود به سوي مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبري بوده است كه‏ جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد.»
روزی دیگر پیامبر (ص) با كمك علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش كرد . سپس رو به علی (ع) كرد و فرمود: «كلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شده ام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام.»
در چند روز آخر از زندگي رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود: «اي مردم! آتش فتنه‏ ها شعله ‏ور گردیده و فتنه‏ ها همچون پاره‏هاي امواج تاریك شب روي آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض كوثر بر من در می آئید. آگاه باشید كه من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می كنید، زیرا كه خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته كه آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار كنند. آگاه باشید كه من آن دو را در میان شما به جای نهادم (كتاب خدا و اهل بیتم). بر ایشان پیشی نگیرید كه از هم پاشیده و پراكنده خواهید شد و درباره آنان كوتاهی نكنید كه به هلاكت می رسید.»
آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشك آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می كردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود كه او را غسل و كفن كند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) كه جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خدا، می ترسم طاقت این كار را نداشته باشم.»
پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیك كرد . آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش كند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.
فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می كرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید.» ام سلمه، همسر پیامبر گفت: «علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او كس دیگری نیست.» هنگامی كه علی (ع) آمد، پیامبر به او اشاره كرد كه نزدیك شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنكه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نواده های پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افكندند. علی (ع) خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا كند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم.»
سرانجام نبی مكرم اسلام 28 صفر سال 11 هجری قمری هنگامی كه سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم كرد.
سلام بر خاتم مهربانی و درود بر پیامبری كه گامهای مهتابی اش شب های جهل بشر را به جاده های راستی كشاند
شبد**1953** **تنظیم كننده:مرتضی شحنه** انتشار دهنده: اسماعیل جهانبخش
۰ نفر