عروج مادران در روزی که به نام آنان بود

تهران- ایرنا- درست در سالروز عروج فرزند مادری بزرگ و روزی که سالروز تولد بزرگ بانوی دو عالم فاطمه اطهر(س) بود، یک عملیات تروریستی نه تنها مادران این سرزمین را داغدار کرد بلکه مادران و دخترانی را هم به خاک و خون کشاند تا در محراب شهادت و در روزی که به نامشان مزین شده بود، ماندگار شوند.

گروه جامعه ایرنا - در روزهایی که همه در تب و تاب جشن روز مادر بودند؛ مادران را در آغوش کشیده و دست هایشان را به رسم ادب و ارادت بوسیده بودند، ناگهان خبر حادثه تروریستی در گلزار شهدای کرمان و به خاک و خون کشیده شدن مردم بی‌گناه سیاه پوشمان کرد؛ مردمی که زنان و کودکان بخش اعظم آنان را تشکیل می دادند و برای تجدید بیعت و خاطره با بزرگمردی که علم مبارزه با تروریسم را برداشته بود، بر مزارش آماده شده بودند، جام شهادت را سر کشیدند.

مردمی که رفته بودند یاد و خاطره سردار بزرگی را به پاس سالروز شهادتش پاس بدارند، خود رهرو سردار دلها شدند، مادران، کودکان و پدران، همه در خون غلطیدند، ۸۴ نفر به شهادت رسیدند و ۲۸۴ مجروح راهی بیمارستان شدند.

قرار فقط زنده کردن خاطره و صلوات و فاتحه بود؛ کسی نگفت «در باغ شهادت باز باز است» و بناست در منزلگاهی که پیکر تکه تکه سردار دلها در آغوش خاک آرمیده، مادرانی در روزی که به نام آنان است به همراه کودکان و همسرانشان راهی همان خانه ابدی شوند با همان مدال افتخار شهادت.

نباید از خاطر برد که مادران این سرزمین عادت دارند به شهادت؛ شهادت خودشان، فرزندانشان، همسران و پدرانشان، عادت دارند فرزندانشان را به نحوی تربیت کنند که رهرو این مسیر باشند تا از کودکی بدانند مسیر شهادت یعنی چه، بدانند که سعادت ابدی شهادت است و بس.

به تدریج لیست مصدومان و شهدای این حادثه بیرون می‌آید و می‌توان نام تک تک زنان و مادرانی را در آن دید که امروز آمده بودند درس شهید پروری بیاموزند و خود شهید شدند؛ ۴۵ شهید زن کم نیست آن هم در روزی که ۸۴ نفر به آسمان پرکشیدند.

در این وانفسای تاریخ چه زیبا سرودند:

هدیه آوردی برای مادرت، سوغات کرمانی مگر؟

راوی حسرت به دوش! هم رزم سرداری مگر؟

مکتب غم را هجی کردی شهده، یار آمد دیدنت

رسم مکتب را معلم می دهد سرمشق؛ آرامی دگر
 

خاک این سرزمین ۲۳ هزار شهید ترور را در خود جای داده؛ جای جای این سرزمین یاد و خاطره شهیدان گلگون کفنی است که عزیز مادرانشان بودند، برای آینده خود و سرزمین شان آرزوها داشتند اما سلاح برداشتند، به دست گرفتند و همانطور که مرادشان سردار حاج قاسم سلیمانی خطاب به دخترش نوشته بود: اگر سلاح به دست گرفتم برای ایستادن در مقابل آدمکشان بود... برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجایی برایش نیست، برای آن زن بچه به سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است...

حالا درست در همان روز تاریخی؛ در ۱۳ دی ۱۴۰۲ مردان و زنانی از این سرزمین به تبار سلیمانی پیوستند تا بگویند «#من_سلیمانی‌ام» آن هم در ملک سلیمانی.

درست در همین نقطه است که مرز بین حق و باطل مشخص می شود؛ مرد نبرد با داعش که هیمنه پوشالی آنان را در هم شکست و حتی زنان ایزدی را از چنگال داعش نجات داد؛ شهید قدس که محور مقاومت بود و به دست شقی ترین انسان‌های زمین به شهادت رسید، حالا میزبان مردان و زنان میدان است و رهروان سردار هم به همان شیوه راه شهادت در پیش گرفتند با پیکرهایی پاره پاره و روحی خالص و پاکیزه.

این تقارن بی مفهوم نیست؛ تاریخ نشان خواهد داد همانانی که حاج قاسم را در فرودگاه بغداد به شهادت رساندند، در پشت همه نقشه ها و فتنه‌ها علیه مردم این سرزمین و رهروانش قرار دارند؛ حتی اگر هم به زبان تکذیب کنند، همه مردم ایران و آزادیخواهان جهان می‌دانند چه کسانی تروریست ها را تطمیع می کنند و چه کسی حامی معنوی و مالی آنان هستند و هدف آنان از این کشتار مردم بی دفاع چیست.

و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ

و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفرگاهی باز می گردند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha