۲ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۵
کد خبرنگار: 2531
کد خبر: 83475211
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

دایره سیاست‌ورزی در ایران؛ امکان یا امتناع

۲ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۵
کد خبر: 83475211
محمد ستاری
دایره سیاست‌ورزی در ایران؛ امکان یا امتناع

تهران- ایرنا- سخن گفتن از امکان یا امتناع سیاست‌ورزی در ایران از سوی یکی از نظریه‌پردازان جریان اصلاحات، سوالات و طرح دیدگاه‌های مختلفی را در این زمینه به دنبال آورد.

به گزارش گروه تحلیل، ‌تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، ‌ «سعید حجاریان» در یادداشتی تئوریک با عنوان «امکان یا امتناع سیاست ورزی در ایران» که به تازگی منتشر شده به بررسی وضعیت و شرایط انتخابات در ایران پرداخته است. حجاریان در این یادداشت دو مفهوم را در تحلیل وضعیت انتخابات مجلس یازدهم به کار برده و فراتر از دیگر سوالات مطرح شده، در خصوص چند و چون انتخابات، به این رخداد سیاسی در وضعیت فعلی ایران امروز نگاه کرده است.

در این زمینه به ذکر چند نکته می پردازیم؛

۱- عنوان یادداشت، پرسش مهمی را پیش روی مخاطبان می گذارد. با این حال به نظر می رسد سخن گفتن از دوگانه امکان یا امتناع حاکی از آن است که فضای گفتمانگی در ساحت سیاسی با اختلال یا نوسان مواجه است. البته در زمینه انسداد یا بسته بودن دریچه های سیاست ورزی پیش از این دیدگاه هایی مطرح شده بود که البته بیشتر از جانب منتقدانی بود که وضعیت سیاست ورزی را آنومیک(حالتی» که در آن «قواعد اجتماعی» برای عاملان، «الزام‌آور» نیست و «پیروی» از آن‌ها برای افراد «مطلوبیتی» ندارد) می دیدند.  

۲- حجاریان در این یادداشت با برداشتی شخصی از آرای «چالرز تیلی» جامعه شناس آمریکایی نیروهای موجود در عرصه سیاست را شامل سه دسته «صاحبان قدرت»، «اصلاح طلبان» (که در نظریه تیلی، به عنوان «رقبا» (Contenders)مطرح است و نیروی سوم را با عنوان نیروهای «چالشگر» (Challenger) توصیف می کند.

به نظر می رسد در این تقسیم بندی، حجاریان «اصول گرایان» و «محافظه کاران» را با عنوان حافظان وضع موجود، «اصلاح طلبان» را با عنوان رقبا و نیروی سوم را چالشگران نامیده است. با این حال تجربه سیاسی ایران نشانگر آن است که نیرو یا جریان سوم چندان توفیقی نداشته است و به دلیل غلبه داشتن فضای آونگی، قدرت میان اصول گرایان و اصلاح طلبان دست به دست شده است. پس سیاست ورزی جریان سوم تنها در سطح تئوریک باقی مانده و نتوانسته سویه ای پراتیک و عینی پیدا کند.

۳- در واقع حجاریان معتقد است که کارویژه رقبا (contenders) یا اصلاح طلبان به‌کلی خالی از معنا شده است. وی بر این باور است که با توجه به تجربه تاریخی و شرایط، اکنون لازم است هر کنشگر سیاسی سه پرسش اساسی را پاسخ گوید؛ الف) آیا انتخابات در ایران ممکن است؟ ب) آیا اصلاح‌طلبی در ایران ممکن است؟ ج) آیا سیاست‌ورزی در ایران ممکن است؟ که فی‌الواقع باید پرسش‌ها را از انتها به ابتدا پاسخ گفته شود.

در پاسخ به این پرسش ها دیدگاه های مختلفی مطرح شده و از دریچه های مختلفی به آن نگریسته شده است. با این حال به نظر می رسد فروکاستن سیاست ورزی به انتخابات، نگرشی جامع در تحقق مردمسالاری نیست. به ویژه درباره پرسش سوم نیز که آیا انتخابات ممکن است. باید ابتدا مشخص کنیم که هدفمان از کنش گری سیاسی رای آوری در انتخابات است یا تحقق مردمسالاری است. در واقع اگر مدنظرمان غایت امر سیاسی باشد، رساندن جامعه به سعادت و پیشرفت همه جانبه به طور قطع ارجحیت دارد اما اگر تنها مرادمان از سیاست ورزی کسب رای و ورود به عرصه قدرت باشد، امری دائمی نبوده و کرسی های قدرت جابجا شده و ثابت نیستند.

۴-در واقع این که سخن از امکان سیاست ورزی به میان می آید، ‌سویه سلبی بیشتری نسبت به جنبه ایجابی دارد. زیرا زمانی که شما بر سر امکان چانه می زنید اگر نگوییم اعتقادی به وجود فضای سیاست ورزی ندارید، دستکم در باور به آن دچار تردید شده اید.

به نظر می رسد در عرصه سیاست ورزی امکان ها ساخته می شوند و هر جریانی به اندازه ای که بتواند گفتمان سازی و اندیشه ورزی کند و روح زمانه را بشناسد می تواند در این زمینه سهیم باشد. بر این اساس سخن گفتن از امکان یا امتناع فضای سیاست ورزی چندان خوشبینانه نیست. در واقع گفتمان ها تا از حالت جنینی خارج شوند و جنبه ای هژمونیک پیدا کنند و از «عنصر» گفتمانی که میل به ثبات دارد به «وقته» تبدیل شوند نیازمند زمان هستند به عبارتی دیگر، عناصر همچون دال های شناوری هستند که هنوز در قالب یک گفتمان قرار نگرفته اند و برعکس، وقته ها عبارتند از موقعیت هایی که در درون یک گفتمان مفصل بندی شده اند و به هویت و معنایی موقت دست یافته اند. ‌البته به دلیل سیال بودن گفتمان ها، ‌شناخت فضای گفتمانگی و زمینه هاو بافتار نقش مهمی دارد.   

جریان اصلاح طلبی که با عنوان هایی همچون چپ سنتی و خط امامی فعالیت می کرد،‌ در سال ۱۳۷۶ با گفتمان توسعه سیاسی وارد عرصه سیاست ورزی در ایران شد. با این حال طی سال های اخیر جریان اصلاح طلبی و گفتمان آن بر اساس مفاهیم گفتمانی، دچار نوعی «از جا شدگی» شده است به این معنا که هرچند متضمن نوعی تغییر شده اما تغییری است که جهت آن از پیش مشخص نیست. در واقع از جا شدگی زمانی اتفاق می افتد که گفتمان ها شروع به واگرایی می کنند، ‌به نظر می رسد جریان اصلاح طلبی نیز دچار این مساله شده است.

۵- در نگاهی از دریچه ای دیگر می توان از مدل «توماس اسپریگنز» بهره گرفت، او معتقد است که اندیشه ی تمامی فیلسوفان سیاسی و چه بسا غیرسیاسی را می توان در چهار محور بررسی کرد. محور اول مشاهده ی بی نظمی و بحران در جامعه- اعم از عینی یا ذهنی- است. در مرحله ی دوم، اندیشمند به دنبال تشخیص علل این بحران ها می رود و در مرحله ی سوم، جامعه ی بازسازی شده ی خویش را رونمایی می کند. در مرحله ی چهارم است که متفکر راه درمان خود را ارایه می کند.

از این رو به نظر می رسد شاید سخن گفتن از امکان سیاست ورزی نشانگر نوعی بی نظمی و آشفتگی در جامعه باشد که سویه های ذهنی و عینی دارد. با این حال در علت یابی باید نظام مسائلِ سیاست ورزی مشخص شود. زیرا داشتن جامعه ای منظم و قانون گرا مستلزم آسیب شناسی برای دست یافتن به درمان است. این که راه درمان را دست نیافتنی ببینیم و آن را تنها در آسیب فرو بکاهیم، نمی تواند نگاهی جامع الاطراف و بایسته باشد. روزی از دولت بناپارتی سخن می گوییم و در برهه ای تبدیل به دولت نرمالیزاسیون جهت تحقق دموکراتیزاسیون می شود،‌ حال چگونه سیر نزولی چنین روندی را به تصویر می کشیم. آیا این معنی ای جز جامعه بازسازی شده ای ناقص نیست که از آن در ساحت نظری رونمایی کرده ایم.بر این اساس آیا امروز سخن گفتن از امکان و امتناع نشانگر فرار از مسوولیت پذیری یا نقد درون گفتمانی نیست.

نکته مهمی که به ذهن متبادر می شود این است که با ایجاد ذهنیتی مبنی بر انسداد یا در آستانه انسداد قرار گرفتن فضای سیاسی نمی توان صورت مساله را پاک کرد و تقصیر کاهش محبوبیت و مطلوبیت یک جریان سیاسی را به عوامل و دلایلی بیرونی فروکاست.

سرخط اخبار پژوهش

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha