«مهدی شادمانی» که بیش از ۱۵ سال سابقه کار خبر ورزشی در کارنامه دارد و به گواه خودش عشق به کار و علاقمندی که نسبت به مسائل ورزشی داشت موجب شده بود تا او نه یک شیفت بلکه سه شیفت در رسانههای مختلف فعالیت کند و جهت گیری خاصی نیز در قلم وی پدیدار نبود.
سال های با عشق به ورزش میگذشت اما نشانههایی از خستگی در وجود او دیده می شد خستگی هایی که متفاوت از خستگی جسمی ناشی از کار بود و در برخی از مواقع قدرت نوشتاری و فعالیت وی را نیز مختل می کرد.
چند صباحی با آن خستگیها کنار آمد اما واقعیتی که وجود داشت در پس این گرفتگیهای عضلانی بیماری وجود داشت که تشخیص پزشکان سرطان ناشناخته بود. از زمانی که پزشکان به بیماری کشنده وی پیبردند و امیدهای فراوانی برای بهبود وی داده شد شادمانی بهتر از هر کس دیگر می دانست که پایان یک سرطان ناشناخته به نام «سارکوم» مرگ است اما با این وجود از درد ننالید بلکه سعی کرد که با امید و روحیه مثال زدنی بر این بیماری غلبه کند. امیدواری که موجب شد تا برخی وی را «لانس آرمسترانگ» ورزش ایران لقب دهند.
از لبخند به عنوان داروی شفابخش بیماریش استفاده کرد و تمام کسانی که برای عیادت در کنار وی حاضر می شدند مدعیاند که روحیه این خبرنگار فراتر از کسی است که با بیماری لاعلاجی دست به گریبان باشد. همواره لبخند بر لب داشت و تا واپسین روزهای زندگی در قلمش نشانه هایی از امید بود. سرطان را تقدیر دانست و آن را به نوعی آغاز زندگی جدید تعریف کرد. زندگی که موجب شده فارغ از کار در کنار خانواده حضور بیشتری داشته باشد و نقش پدری برای «آراد» پسرش بیش از پیش ایفا کند.
او می گوید سال ها به صورت سه شیفت به دنبال پول و درآمد میدویدم اما پس از آنکه بیماری پیشرفت کرد و توان حرکت را از من گرفت به این نتیجه رسیدم این پول نجات دهنده نیست. عشق را در آسمانی بودن تعریف می کند و باور دارد تنها کسی که لایق عشق ورزیدن است خداست. امید در نوشته های مهدی شادمانی زمانی به چشم می خورد که وی قصد دارد دنیای خبرنگاری ورزشی را ترک کرده و وارد بخش اجتماعی شود این تصمیم در نوشته های وی نشان می دهد که سرطان تا واپسین دقایق زندگی بر مهدی غلبه نکرد بلکه او برای پابیماری برنامه های متعددی داشت.
مجموعه توئیتهای وی در زمان بیماری مورد توجه رسانه ها بود و وی همواره با توصیف شرایط سخت بیماری و وضعیت بیماران، از کار اطلاع رسانی غفلت نکرد بلکه به گونهای از تخت بیمارستان اطلاع رسانی های لازم را به صورت حرفه ای انجام داد. اطلاع رسانی که از رفت و برگشت های بیمارانی شیمی درمانی شده در اتاق احیا خبر میداد. او مینویسد روزی ۶ بار کد ۹۹ اعلام میشه یعنی این شمار نفر تا مرگ میروند و برمیگردند یا نمیتوانند برگردند.
بله شادمانی هر روز شاهد فوت شماری از همنوعان مبتلا به سرطان بود و خود نیز می دانست روزی در کد ۹۹ تعریف می شود اما وی شادمان بود شادمانی که تنها عنوانش را یدک نمیکشید بلکه شادمانی و شادکامی را راهی برای شاد زیستن تعریف می کرد.
در مجموعه خاطراتش در اتاق احیا می نویسد: آقا به پیر به پیغمبر زندگی جز به خنده و خوشیاش ارزش نداره. بخندی و بخندونی. مرگو که دیدی اون موقع میفهمی و دیره. بیشتر بخندون، بیشتر بخند، خوش باش و سعی کن تو خوشی بقیه سهیم شی. بهترین حس و داشته آدم همینه.
اما پس از چند سال و در حالی که مهدی شادمانی نظارگر تعریف بیماران در کد ۹۹ بود خود نیز صبح امروز در این کد قرار گرفت و در اتاق احیا تلاش برای بازگشت وی بی ثمر بود. با رفتن شادمانی رسانه های ورزشی از نعمت یکی خبرنگاری امید بخش تهی شد.
نظر شما