۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۴:۰۶
کد خبرنگار: 932
کد خبر: 83128085
T T
۰ نفر
دستور صفار هرندی، توهم احمدی نژادی

تهران-ایرنا- محمد صحفی معاون مطبوعاتی اسبق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تلاش وزارت ارشاد دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد در صدور دستور به مطبوعات برای سفر رییس جمهوری به سازمان ملل را تبیین کرد.

محمدصحفی در بخش هفتم و پایانی گفت و گوی خود با «پروژه تاریخ شفاهی ایرنا» به چگونگی با خبر شدن از انتصاب خود به عنوان معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد می پردازد.

ایرنا: بعد از ریاست جمهوری خاتمی شما به همکاری با ارشاد وزارت دکتر مهاجرانی ادامه دادید؟
صحفی: خیر. آقای زنگنه که در دولت هاشمی وزیر نیرو بود، وزیر نفت دولت خاتمی شده بودند. او بنا را بر این گذاشت که کارمندانی که به اطراف مامور شده اند برگردند. این تصمیم شامل حال من هم شد و به وزارت نفت فراخوانده شدم. البته چند ماهی تا پایان ماموریتم در زمان وزارت مهاجرانی و زمانی که مرتضی کاظمی معاون امور هنری شد، ماندم. ولی یکی دو برخورد وملاقات که با مهاجرانی داشتم از سوء مدیریت وبرخوردهای از بالای او متحیر شدم و به ماندن در ارشاد بی علاقه شدم. چنین بود که مهندس زنگنه وقتی همان پستی را به من پیشنهاد کرد که ۱۰ سال قبل از آن داشتم آن را پذیرفتم. انگار که در دیدگاه مهندس زنگنه آدم ها در طول زندگی در یک وضعیت خاص منجمد می شوند و ‌تغییر نمی کنند. به هر حال عنوان «روابط عمومی» روی پیشانی من حک شده بود و کار دیگری از من ساخته نبود. با دلخوری قبول کردم و مشغول به همکاری با مهندس شدم.
امواج مخالفت با سرمایه گذاری خارجی در صنعت نفت در رسانه ها بالا گرفته بود و ما تریبونی ساخته بودیم برای مقابله با مخالف خوانی ها. اما در حقیقت مترصد بودم مدرک دکتری را که گرفتم از ستاد وزارت نفت بروم یک جای دیگر صنعت. به نظرم کار کردن با مهندس زنگنه از دور خوشایندتر بود تا از نزدیک. اخذ مدرک دکتری را بهانه کردم و برای رفتن به پژوهشگاه نفت رخصت خواستم. آقای زنگنه را دوست دارم ولی سبک مدیریتی اقتدارطلبانه، آمرانه وغیر مشارکتی ایشان را نمی پسندیدم.
مهندس علی وکیلی که از یاران زنگنه بودند آن موقع رییس پژوهشگاه صنعت نفت بود و با آغوش باز مرا به پژوهشگاه دعوت کرد و من طی فرایندی عضوهیات علمی پژوهشگاه نفت شدم. پژوهشگاه در شهر ری و در کنار پالایشگاه تهران بود. در واقع بعد از سی سال کار ستادی باید هر روز از منزل ام در حوالی سید خندان تا شهر ری می رفتم و عصر برمی گشتم. من که قبول نداشتم پژوهشگاه تبعیدگاه مهندس زنگنه است ولی دوستان معتقد بودند موردغضب ایشان واقع شده ام. هر چه بود که پس از یک سال پیشنهاد بازگشت دوباره به وزارت ارشاد و این بار به عنوان معاون وزیر در امور مطبوعاتی توسط احمد مسجد جامعی مطرح شد.

ایرنا: چه شد معاون مطبوعاتی ارشاد شدید؟
صحفی: ارایه پیشنهاد معاونت امورمطبوعاتی وزارت ارشاد به من آن هم در یکی از حساس ترین برهه های سیاسی-اجتماعی کشور یعنی در زمان استقرار دولت دوم اصلاحات با وزارت احمد مسجد جامعی داستان بالا بلندی است که نمی دانم در حوصله این گفتگو هست یا نیست. ولی اجازه دهید موضوع را به داستان آشنایی ام با آقای احمد مسجد جامعی وزیر ارشاد وقت ارتباط دهم. اوایل شروع جنگ تحمیلی یعنی سال ۱۳۶۰ بود که به علت رفاقتی که یاران نزدیک آقای مهندس سید محمدغرضی استاندار وقت خوزستان داشتم‌ به همکاری با ایشان در استانداری دعوت شدم. خمپاره ها و توپ های عراقی که آن موقع به عمق اهواز مرکز استان رسیده بود ساختمان اداره کل را تخریب و کارکنان را فراری داده بود. سابقه فرهنگی من و آشنایی من با یاران استاندار وقت خوزستان پای مرا به مدیریت اداره کل ارشاد خوزستان باز کرد، رادیو بغداد که پروژه سنگین جنگ روانی را مدیریت می کرد اعلام کرده بود بر اثر گلوله باران شهر اهواز دستگاه اداری مرکز استان فلج شده و همه ادارات کل استان به حال تعطیل در آمده است. در همین رابطه و برای مثال به تعطیلی اداره کل ارشاد خوزستان (که مورد حمله قرار گرفته و به حالت نیمه تعطیل درآمده بود) اشاره کرده بود. مهندس غرضی با معرفی من و دوست صمیمی ام مرحوم علی نیکان قمی به مرحوم دوزدوزانی وزیر وقت ارشاد ما را کاندیدای مدیریت این اداره کل کرد که با توافق هم، آن مرحوم که حدود ۶-۷ سال از من بزرگتر بود مدیر کل و من معاون وی شدم، چنین شد که من در سن ۲۲ سالگی و در سال ۶۰ معاون مدیر کل ارشاد خوزستان جنگ زده شدم. آن وقت مسجدجامعی ارشادی نبود و با وزارت کشور همکاری می کرد، دو سال بعد که در زمان وزارت عبدالمجید معادیخواه برای خدمت در ستاد وزارت ارشاد دعوت شدم.
به مسولیت معاون مدیر کل انتشارات و ‌تبلیغات منصوب شدم و تا سال نخست وزارت سید محمد خاتمی در وزارت ارشاد ماندم. اینجا بود که با احمد مسجد جامعی آشنا شدم. ایشان مدیر کل طرح و برنامه ریزی وزارت خانه شده بودند که من به وسیله مهندس غرضی که آن وقت وزیر نفت بود به وزارت نفت دعوت شدم و مسولیت اداره کل روابط عمومی وزارت نفت به من محول شد. البته چند سال بعد، به عنوان مامور از وزارت نفت به وزارت ارشاد کوچ کردم و برای دوره ای نسبتا طولانی (دوره های وزارت سید محمد خاتمی، علی لاریجانی، مصطفی میر سلیم و عطاء الله مهاجرانی) رییس مرکز هنرهای تجسمی وزارت ارشاد و سرپرست موزه های هنرهای معاصر بودم.
طی این مدت با جناب مسجد جامعی همکار بودم و در ارتباط و دوستی صمیمانه ای بودم. این دوستی وآشنایی با کوچ دوباره من به وزارت نفت در زمان مهندس بیژن نامدار زنگنه و استقرار دوباره در سمت مدیرکل روابط عمومی این وزارت رو به ضعف گذاشت و ما کمتر همدیگر را می دیدیم اما با معرفی مسجد جامعی پس از دکتر مهاجرانی به عنوان وزیر ارشاد، شرایط جدیدی پدید آمد. بعد از ظهر یک روز در شهریور ۸۱ بود که آقا یدالله سعدی مدیر انتشارات دلیل ما و از دوستان دوران نوجوانی و دوست مشترک من و مسجد جامعی به دیدار من آمد و ‌گفت احمد آقا می خواهد شما به ارشاد برگردید.
گفتم هر کمکی بتوانم می کنم ولی از نفت به ارشاد برنمی گردم. چنین شد که بعدا پیغام آورد دو گزینه ی «معاونت امور فرهنگی» و «امور مطبوعاتی» روی میز است و بیشتر برای مطبوعاتی مشکل داریم. و بعد از دوبار پیغام من در حال مشاوره با معاونین سابق و اسبق بودم و از جمله با احمد پورنجاتی و نیز مرحوم احمد بورقانی و نیز دوست فاضل ام هادی خانیکی و ابوالقاسم خوشرو درحال رایزنی بودم.
احمد آقا که حوصله ی کش دادن قضیه را نداشت و ظاهرا تعجیلی بود، بدون اینکه پاسخ رسمی من و موافقت وزیر نفت برای این جابجایی را به دست آورد، بعد از جلسه کوتاهی با من و شنیدن دوباره دلایل مخالفتم با این انتصاب، نظر به اینکه با رئیس جمهور خاتمی هم هماهنگی لازم را کرده بودند تصمیم خود را گرفته بود. یک روز که در پژوهشگاه صنعت نفت در دفتر کارم به اخبار ساعت ۱۴ گوش می دادم، با حیرت شنیدم که گوینده خبر رادیو، خبر انتصاب من به عنوان معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را اعلام کرد و فردای آن روز این خبر در صفحه اول روزنامه ها نقش بست در حالیکه که هنوز وزیر نفت از این انتصاب و دزدیده!! شدن یکی از مدیرانش توسط وزارت ارشاد بی خبر بود.
مهندس زنگنه ابتدا با این کوچ دو باره من مخالف بود اما وقتی متوجه شد سمبه پر زور است و دفتر رییس جمهوری پشت تصمیم وزیر ارشاد است کوتاه آمد و با ماموریت یک ساله من به ارشاد موافقت کرد که بعدا برای دو سال دیگر هم تمدید شد.
من بعد از انتصاب دوسه روز گیج بودم و در دفتر معاونت امور مطبوعاتی حاضر نمی شدم تا موافقت وزارت نفت اخذ شد و من مطمئن شدم از دستور مافوق نافرمانی نکرده ام.

ایرنا: اگر قرار باشد چند شاخص برای ایامی که در صدرمعاونت مطبوعاتی نشسته بودید بیان کنید آنھا چه ھستند؟
صحفی: نخستین شاخص میزان تامین آزادی، دفاع از آزادی ھای مشروع و قانونی و سپردن امورنظارتی به خود صنف روزنامه نگاران بود. لایحه شورای مطبوعات که تدوین و تقدیم دولت شد در پی سپردن امور نظارتی به خود صنف و بدون دخالت دولت بود.
دیگری ھدفمند کردن یارانه ھا ست. اعطای یارانه به مطبوعات نباید اھرمی برای کنترل محتوای آنھا باشد و صرفا بایستی در جھت حمایت از کارآفرینان این عرصه سازماندھی شود. این که ارشاد یارانه می دھد تا مطبوعات ارزان تر به دست مردم برسد به باور من فقط ظاھر قضیه بود و به نظر من توجیه مساله است تا این که بیانگر باطن ماجرا باشد.
ما سعی کردیم به تدریج این یارانه ھا را کاھش دھیم چرا که به فسادآور بودن آن معتقد بودیم و یک نوع رانت به حساب می آید که بیشتر آن بین جریان ھای سیاسی و صاحبان قدرت و از جمله نشریات دولتی توزیع می شد و اندکی از آن به دست مستقلین می رسد. شخصا شاھد بودم بعضی از افرادی که درخواست مجوز انتشار نشریه می دھند ھدفشان قبل از آن که راه انداختن یک کسب و کار فرھنگی و صرفا اطلاع رسانی با خطوط حرفه ای باشد بیشتر دریافت یارانه نقدی و یا کاغذ به قیمت دولتی و فروش آن به واسطه ھاست.
بحث بعدی افزایش تعداد مجوزھای صادره برای متقاضیان بود. به ھرحال این صف بلندی که برای دریافت پروانه انتشار تشکیل شده بود فارغ از این که چه تعداد منجر به راه افتادن یک کسب و کار واقعی می شود یا نمی شود باید پاسخی قانونی به آن داده می شد. در طول تصدی من بیش از ٢٠٠٠ مجوز جدید صادر شد.
مورد دیگر نظم و نظام دادن به امور بود که این کار با تبیین لوایح، تنظیم مقررات و دستورالعمل ھا و تھیه سند توسعه در بخش ھای مختلف اعم از مطبوعات، حوزه تبلیغات و روابط عمومی ھای کشور انجام شد.
و موضوع مھم دیگر بحث برون سپاری برخی فعالیت ھای غیرحاکمیتی مثل برگزاری جشواره ھای ملی و استانی بود. با تشویق وکمک به توسعه تشکل ھای صنفی و تخصصی و تقویت آنھا از طریق واگذاری برخی فعالیت ھا در قالب پروژه گام ھای اساسی در راه برداشته شد.
و مورد دیگر ایفای نقش میانجی بین اصحاب مطبوعات و اصحاب قدرت بود که با ایجاد یک دفتر حقوقی ویژه حقوق مطبوعات و روزنامه نگاران به مشاوره با روزنامه نگاران و پیگیری حقوق آن ھا از دستگاه ھای مختلف از جمله قوه قضاییه، وزارت کار و غیره مبادرت می شد.
و دیگر اھتمام به امر آموزش مدیران مطبوعات و روزنامه نگاران حوزه ھای تخصصی بود و نیز اعزام ایشان به کشورھای خارجی ھم جزو برنامه ھای ما بود که تاثیر بسیاری در کار دوستان گذاشت.
شاخص مھم دیگر استفاده از ظرفیت فضای مجازی برای اطلاع رسانی بود و آن تشویق علاقمندان به تاسیس خبرگزاری ھای غیر دولتی بود که طی آن دوره دھ ھا خبرگزای غیر دولتی و یا وب سایت ھای خبری – تحلیلی در حوزه ھای مختلف برای تقویت جریان آزاد اطلاعات رسانی راه اندازی شد.
البته در دوره رئیس جمھوری احمدی نژاد بعضی از این دستاورد ھا بر باد رفت.

ایرنا: قانون سخت و زیان آور بودن شغل روزنامه نگاری در زمان شما پیشنهاد شد؛ به کجا رسید؟
صحفی: این قانون با پیگیری وکوشش بسیار به تصویب رسید چون بار مالی قابل ملاحظه ای برای دولت داشت. اما در مرحله اجرا و در مورد تعیین مصادیق آن دچار مشکل شدیم، از جمله این که روزنامه نگار به شاغل چه سمتی در مطبوعات اطلاق می شود؟ آیا فرد روزنامه نگار برخوردار از این قانون نیاز به حکم استخدامی دارد؟ آیا حتما باید تحت پوشش نظام بیمه ای بوده و حق بیمه وسنوات چنین فردی پرداخت شده باشد؟ این ها وابهامات دیگر موجب شد که در فاز اول آن دسته روزنامه نگارانی که در بنگاه های مطبوعاتی دارای سابقه فعالیت طولانی کار می کنند و کارکنانشان وفق قانون کار دارای قرارداد استخدام رسمی هستند از این قانون برخوردار می شدند. کیهان و اطلاعات از جمله این روزنامه ها بودند. بعدا کارکنان بخش خبر صدا وسیما هم متقاضی تسری این قانون در مورد خودشان شدند.
اما مشکلاتی در تفسیر اینکه کدامیک از مشاغل و سمت ها می تواند سخت و زیان آور به حساب بیاید وجود داشت. اول گفتند تنها شامل کسی می شود که حکم رسمی استخدامی دارد و در این حکم عنوان سمت فرد روزنامه نگار ذکر شده است و عکاس و ویراستار و دبیر تحریریه و صفحه آرا و سردبیر و نقلیه وغیره روزنامه نگار نیستند. بعد گفتند صرفا شامل کسانی است که در روزنامه ها کار می کنند، نه کارمندان دولت که تابع قوانین استخدام دولتی هستند. بعد بهانه های دیگری مطرح شد.
ما ناگزیر شدیم شغل روزنامه نگاری را باز تعریف کنیم و آنرا به شاخص های استاندارد (طبق الگوهای سازمان اداری و استخدامی) نزدیک کنیم. البته الان که نگاه می کنیم می بینیم که نه هر روزنامه نگاری کارش سخت وزیان آور است و نه هر کسی که مدیر وسردبیر و از این قبیل است کارش راحت و عادی است. آن موقع ما در شرایط بحرانی قرار داشتیم و همه می خواستند برای این قشر تحت فشار کاری بکنند. آن روزها تقریبا هر روز توبیخ بود و ‌توقیف و بیکارشدن و در به دری. عده ای از کار بیکار می شدند و استرس سنگینی روی روزنامه نگاران بود. آن موقع به هر بهانه ای یک عده خودسر که معلوم بود خیلی هم خودسر نیستند و بعدا آنها را به اسامی مختلفی مثل «انصارحزب الله» و «لباس شخصی ها» و غیره می نامیدند هر وقت لازم می دیدند به دفاتر مطبوعات یورش می بردند و آنها را کتک می زدند. وسایل دفاتر را تخریب می کردند شعار می دادند و بعد هم می رفتند. خب واقعا فردی که دائما در معرض این استرس های سخت و کشنده باشد نصف العمر می شود و حق دارد مورد حمایت قانون خاص قرار گیرد.
ولی به این جنبه کار هم باید توجه داشت که یک فعال رسانه ای با انتخاب شغلی مثل خبرنگاری و روزنامه نگاری که شغلی خلاق وپویا است و تحرک زیادی می طلبد، دنبال مزایا و منافع شخصی صرف نیست و چالشی بودن این شغل و خطرپذیری آن جزو ویژگی های این شغل است.
افرادی که روحیه کار چالشی دارند ممکن است در معرض کارهای ساده، تکراری واستاندارد که قرار می گیرند، احساس یکنواختی داشته باشند و خسته و افسرده و بی انگیزه شوند. پویایی شغل برای یک نوع شخصیت های کاری جذاب است و نباید از موضع عافیت طلبانه درباره آن صحبت کنیم. چه بسا چالشی بودن و پرتحرکی و ریسک پذیری برای بعضی ها جاذبه هم دارد. این طور نگاه نکنیم که این قشر چون کارشان به چشم می آید، می گویند کار ما سخت و استرس زاست.
متاسفانه به علت عدم شفافیت مرزهای قانونی فعالیت های رسانه ای و نقش آفرینی سیاسی برخی حوزه های رسانه، جامعه روزنامه نگاری و کسانی که در حوزه رسانه کار می کنند معمولا با فقدان امنیت شغلی روبرو هستند و با ترس ونگرانی زندگی ‌ می کنند و این وضعیت برای کشوری که رویکرد توسعه ای دارد اصلا خوب نیست. در آن شرایط ما به اقتضای فضای آن دوره، حق ویژه ای را مطالبه می کردیم که شاید در شرایط عادی و ‌بی استرس چنین حقی اصلا مطرح نباشد. قانون سخت و زیان آور بودن در چنین شرایطی معنا می دهد.
الزام مدیران رسانه ها به تامین بیمه خبرنگاران و روزنامه نگاران نیز از این جمله هستند. البته کسانی که درمطبوعات، روزنامه ها و خبرگزاری ها و ‌رسانه های رسمی کار می کنند، بیمه موظفی سازمان ها را دارند ولی خیل عظیمی از خبرنگاران، عکاسان، روزنامه نگاران هستند که قرارداد رسمی ندارند، بیمه هم نمی شوند. حتی نامه کتبی از این ها می گیرند که هیچ شکایتی از وضع خودشان ندارند و در اینجا کار ما دفاع از حقی بود که اینها باید بیمه شوند و دولت هم برای این قضیه ردیف بودجه تعیین کرد. فکر می کنم حدود هفتاددرصد آنرا دولت می داد و بقیه اش را بنگاه های مطبوعاتی می پرداختند تا به این وسیله انگیزه کافی به وجود بیاید که الزاما خبرنگاران را بیمه کنند. لوایحی که تهیه شد برای نظام جامع رسانه ای و اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری و قانون دسترسی آزاد به اطلاعات کارهای بنیادینی بود که اگر می گذاشتند و جلو می رفت و تصویب می شد، فضا این گونه نبود که شد.

ایرنا: قانون دسترسی آزاد به اطلاعات زمان نیز از مواردی بود که در دوران شما مطرح و در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد تصویب شد؟
صحفی: بله، ولی چیزی که در دوره آقای احمدی نژاد تصویب شد از زمین تا آسمان با متنی که در دوره ما و ‌با مشارکت وسیع صاحب نظران حوزه رسانه و اساتید دانشگاه تهیه شده بود متفاوت بود. برای تدوین پیش نویس «شورای مطبوعات» و «میثاق اصول اخلاقی حرفه روزنامه نگاری» و تدوین سند «توسعه مطبوعات» حلقه ای تشکیلی دادیم که در راس آن شادروان دکتر کاظم معتمدنژاد بود. قرار بود این موارد را تبدیل کنیم به قوانین و مثلا لایحه تشکیل «شورای مطبوعات» را به وسیله دولت تقدیم مجلس کنیم و سایر مقررات و آیین نامه ها را از مجاری دولت مصوب کنیم که تعداد زیادی مقررات، دستورالعمل و آئین نامه وضع شد تا همه تصمیمات مدیریتی از حالت شخصی و سلیقه ای و پشت درهای بسته به تبعیت از قوانین و مقررات و نگاه تشکیلاتی تغییر کند. ما اسم این برنامه را به شوخی گذاشته بودیم «نهضت قانونمندی و آیین نامه نویسی».
جالب است بدانید که بسیاری از شالوده هایی که آن زمان بطور مثال برای تاسیس خبرگزاری های غیردولتی و نحوه حمایت از مطبوعات مصوب و فعالیت کانون های تبلیغاتی تدوین شد و یا همین قانون «حق دسترسی آزاد به اطلاعات» بعدا در دولت بعد از اصلاحات به نام های دیگری و با برخی تغییرات و بعضا با تحریف هدف اولیه به تصویب رسید و ابلاغ شد ولی از اجرای حتی نیم بند آن هیچ خبری نبود. گویی عده ای فقط می خواستند نمایش بدهند که ما هم از این حرفای شیک و دموکراتیک بلدیم.

ایرنا: خاطره ای از آن دوران کوتاھی که در دولت احمدی نژاد مسوولیت داشتید دارید؟
صحفی: آقای صفار ھرندی در دولت اول احمدی نژاد وزیر ارشاد شدند و آمدن دولت جدید مقارن شده بود با اولین سفر رئیس جمھوری به سازمان ملل.
این جماعت تازه به دوران رسیده و البته پر مدعا که تصور می کردند دارند می روند به نیویورک برای فتح سازمان ملل، می خواستند ھمه ابزارھای رسانه ای یک صدا و یک جھت و ھماھنگ در خدمت شان باشد و حماسه بزرگی از این سفر رقم بخورد. در ھمین رابطه یک روز آقای صفارھرندی مرا خواست و گفت: شما یک بخشنامه ای را برای روزنامه ھا، مطبوعات و خبرگزاری ھا بفرستید تا سفر رییس جمھوری به مقر سازمان ملل و سخنرانی ایشان به طور خاص پوشش خبری داده شود و حتی تیتر یک آنھا باشد.
گفتم آقای صفار! وزارت ارشاد چنین رویه ای نداشته و چنین رابطه ای ھم با مطبوعات ندارد که به آنھا برای چاپ مطلبی توصیه وسفارش بکند. مضافا این کار از نظر حقوقی مشکل دار و غیر قانونی است.
گفت: مگر در دوره آقای خاتمی چنین کارھایی نمی کردید؟
پاسخ دادم : مطلقا چنین نبود. به ندرت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی کشور دستورالعمل ھایی را برای ما می فرستاد و ما صرفا آن را به اطلاع مطبوعات می رساندیم نه این که از پیش خودمان دستوری به آنھا بدھیم.

ایرنا: به برخی از این موارد اشاره می کنید؟
صحفی: بله. یکی از موارد ورود دبیرخانه به مساله رسانه ھا مربوط به اشغال عراق توسط ارتش آمریکا در دوران ریاست جمھوری بوش پسر بود. آن زمان آقای روحانی دبیر شورای امنیت ملی بودند و آقای علی ربیعی- عباد- دبیرکارگروه رسانه دبیرخانه بودند. بخشنامه ای را برای معاونت مطبوعاتی فرستادند تا رسانه ھا برخی نکات را رعایت کنند. مثلا این که موضعشان در مورد اشغال عراق تحریک آمیز نباشد- به ھر حال آمریکا ھمسایه جغرافیایی ما شده بود- می دانید که آمریکای دشمن، خودش به دست خودش دشمن اصلی و منطقه ای ایران که ھشت سال جنگ را به ما تحمیل کرده بود از سر راه ما برداشته بود. بنابراین رفتار جمھوری اسلامی بایستی بسیار سنجیده و خردمندانه باشد و مطبوعات بایستی به این توصیه ھای مھم در انعکاس اخبار و تحلیل ھا رویداد توجه می کردند. یا این که مثلا خبر پیروزیھای آمریکا در عراق با چه ملاحظاتی انتشار یابد که احیانا اگر دامن جنگ به مرزھای ما ھم سرایت کرد موجب نگرانی بی مورد مردم نشود و ملاحظاتی از این دست ...
یکی دیگر از موارد که دبیر خانه شورا وارد شد مربوط به رفع حصر مرحوم آیت الله منتظری بود. آن موقع رییس جمھور خاتمی و وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی کوشش بسیار کردند که این حصر پایان یابد. این اتفاق بزرگی بود.
چون برخی کینه ھای عمیق از این مرجع بزرگوار و ھوشمند داشتند برای این که مبادا انتشار عکس و خبر این رویداد از فردای رفع حصر خود باعث تحریک مخالفان برداشتن این حصرنشود و تلاش ھای دولت و شورا برای حل این معضل ملی را ناکام گذارد، خب ملاحظاتی باید به کار بسته می شد. شورایعالی امنیت ملی بخشنامه ای برای ما فرستاد تا به رسانه ھا توصیه کنیم از کنار این موضوع بدون جنجال و ھیاھو بگذرند. تا نقشه مخالفان رفع حصر ناکام بماند که خوشبختانه با درایت اصحاب رسانه این کار خوب مدیریت شد و ھیچ اتفاقی نیفتاد. علاوه بر بخشنامه آقای عباد را دعوت کردیم در در جلسه ای با حضور مدیران مسوول روزنامه ھای شاخص این مساله را حلاجی کند و به پرسش ھای دوستان پاسخ دھد که این کار ھم کمک بسیاری به ایجاد ھمدلی و وفاق کرد.
اما نکته جالب گفتگوی من و آقای صفار در این بود که ایشان این مطلب یعنی- این که معاونت امور مطبوعاتی ارشاد حق قانونی صدور بخشنامه به مطبوعات و الزام ایشان برای چاپ اخبار ومطلب را ندارد _ را بی اطلاع بودند و اصرار می کردند که معاونت مطبوعاتی برای سفر رئیس جمھوری به نیویورک باید بخشنامه بدھد که مطبوعات در مورد سفر ایشان چکار باید بکنند. آخر ایشان خودشان سالھا سردبیرروزنامه وزین کیھان بودند.
وقتی اصرار دوباره و چند باره آقای صفار را مبنی بر تدوین و ارسال چنین بخشنامه ای را دیدم، گفتم شما بیایید به عنوان وزیر ارشاد این درخواست خودتان را مکتوب برایم بفرستید و من عین دستور شما را به روزنامه ھا و مطبوعات و خبرگزاری ھا ابلاغ کنم.
خلاصه زیر بار نرفتم.
البته ایشان به بنده لطف داشتند و برخوردشان کریمانه بود. یک بار گفتند من خدمت آیت الله فاضل ھرندی- ایشان پدر ھمسر من بودند – به علت خویشاوندی و ھمشھری بودن و غیره اردات دارم و دوست دارم شما به ما کمک کنید.
پاسخ دادم: آقای ھرندی عزیز! دولت تغییر کرده، وزیر ارشاد عوض شده و معاونت مطبوعاتی ویترین وزارت ارشاد است. این ویترین باید با سلیقه صاحب جدید این مغازه تعویض دکور شود. من به کار شما و دولت شما نمی آیم. اجازه دھید به ھمان دستگاه قبلی خودم - وزارت نفت- برگردم و کار ھیات علمی خودم در پژوھشگاه نفت را ادامه دھم. چون از نفت به ارشاد مامور شده بودم چاره ای ھم نداشتند جز موافقت.
خلاصه من نامه ای از وزارت نفت بردم برای ایشان که مھلت ماموریتم در وزارت ارشاد تمام شده و لازم است به وزارت نفت برگردم. در مھر ماه ٨۴ بود که ایشان ھم نامه ای محبت آمیزی برای وزیر نفت وقت نوشتند و از من تشکر کردند و من دوباره به وطن نفتی ام برگشتم.
گفت و گو از: ناصرغضنفری
پژوهشم ۳۰۸۱**
توضیح: تصاویر منتشره توسط آقای صحفی در اختیار خبرنگار ایرنا قرار داده شده است

سرخط اخبار پژوهش