۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۳:۱۲
کد خبر: 82684950
T T
۰ نفر

مدير باش، سر نتراش!

۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۳:۱۲
کد خبر: 82684950
مدير باش، سر نتراش!

تهران-ايرنا-عصرايران در يادداشتي آورده است:اگر توليد ترس كار اصلي است آموزش و پرورش رسما از نيروهاي ديگر استفاده كند چون بچه ها از باتون يا باطوم و سلاح بيشتر مي ترسند تا قيچي و موزر.

مهرداد خدير دريادداشتي در عصر ايران آورده است:مدير آموزش و پرورش شهرستان جيرفت از بازداشت دانش آموزي خبر داده كه مدير مدرسه را مضروب كرده بود.

قضيه از اين قرار است كه مدير دبيرستان امام صادق در شهر بلوك از توابع شهرستان جيرفت در استان كرمان به تعدادي از دانش آموزان تذكر مي دهد كه موهاي خود را بايد از مدل خاصي كه انتخاب كرده بودند خارج و كوتاه كنند و تهديد مي كند اگر اين كار را انجام ندهند خود او اقدام خواهد كرد و اصطلاحا «چهار راه باز مي كند».

آقاي مدير به وعده يا تهديد خود عمل مي كند و در حياط مدرسه و زير نگاه ديگران سراغ اين دسته از محصلان مي رود كه چون در پايه دهم تحصيل مي كنند طبعا 16 يا 17 ساله و در سن بلوغ و گذر از نوجواني به جواني هستند.

آقاي مدير گويا سر چند نفر را مي تراشد يا چهارراه باز مي كند ولي نوبت به يكي ديگر كه مي رسد محصل به او حمله ور مي شود.

در خبر اوليه البته صحبت از تيغ موكت بُري نبود اما در خبر مربوط به دستگيري گفته شده دانش آموز با اين وسيله حمله كرده شايد براي اين كه دُز ماجرا بالا برود هر چند با اعلام ترخيص زودهنگام مشخص مي شود كه اگر هم بوده خوش بختانه جراحت عميق نبوده است.

در اين كه حمله به مدير واحد آموزشي كاري ناپسند است ترديد نيست خاصه اگر واقعا با تيغ موكت بُري بوده باشد.

اما اين همه داستان نيست و به بهانه آن مي توان 10 نكته را يادآور شد:

1- در پي وقوع اين اتفاق اداره آموزش و پرورش شهرستان و استان به طور كامل از مدير حمايت كرده اند و انگار نه انگار كه آن سوي قضيه هم دانش آموز است.

اگر مدير مدرسه را فردي خارج از نظام آموزشي كتك زده بود اين پي گيري حقوقي جاي تقدير و نشان از حساسيت صنفي داشت ولي در اين مورد خاص اين ذهنيت را ايجاد مي كند كه نگاه دولتي به موضوع آموزش بر پايه مثلث محصل، معلم و مدير نيست. در حالي كه مثلا در « رابطه كار» گفته مي شود از سه ضلع كارگر و كارفرما و دولت تشكيل مي شود و در رابطه آموزشي نيز دولت و نماينده دولت بايد نقش يك ضلع را ايفا كند نه اين كه جانب دار يك ضلع ديگر باشد.

2- كتك زدن كار بدي است و اين كه دانش آموز مدير را بزند بدتر و اگر از وسيله آسيب زننده و خطرناكي هم استفاده كرده باشد بد اندر بدتر. اما آيا جناب مدير واقعا انتظار داشته با قيچي يا موزر به جان بچه ها بيفتد و موي آنان را كوتاه و جواناني سرشار از بلوغ را جلوي چشم دوستان و همكلاسي ها تحقير كند و آنها هم به تماشا و اطاعت بسنده كنند و مثل گوسفند نوبت خود را انتطار بكشند تا ببينند كي نوبت تحقير آنان فرا مي رسد؟!

3- رييس اداره آموزش و پرورش از «حفظ حُرمت و جايگاه و كرامت فرهنگيان» سخن گفته و پي گيري حقوقي را به اين خاطر اعلام كرده است. اما جا دارد از ايشان بپرسيم آيا تنها معلمان مصداق واژه «فرهنگي» هستند و دانش آموز فرهنگي نيست و حرمت و جايگاه و كرامت ندارد؟ اين كه مدير شخصا اقدام به كوتاه كردن موي محصل كند با حرمت و جايگاه و كرامت دانش آموزان، منافات ندارد؟

مي گويند احترام امام زاده با متولي است. آيا جناب مدير با اين كار احترام واحد آموزشي متبوع را نقض نكرده است؟

4- اگر دانش آموز تحقير شده به اتفاق دوستان در بيرون مدرسه و شبانگاه و با نقاب مدير را مورد ضرب و جرح قرار مي دادند و اتفاق بدتري مي افتاد چه كسي مسؤول بود؟ در اين صورت اگر خداي ناكرده قتلي رخ مي داد چه بر سر خانواده مدير و خانواده محصل مي آمد؟ مگر مدير ابزار نمره و حتي اخراج را در اختيار ندارد؟ چرا بايد شخصا به كارهايي از اين دست مبادرت ورزد؟

5- جان مايه داستان سريال پرطرفدار «فارگو» واكنش به تحقير است. يك فروشنده ساده و بي دست و پاي بيمه به خاطر تحقير و ضرب جرح به دست همكلاسي سابق دست به جنايت هايي مي زند كه تماشاگر را ميخ كوب مي كند و كار به جايي مي رسد كه براي برادر خودش هم پاپوش قتل مي دوزد. چرا؟ چون تحقير شده است.

كوتاه كردن موي يك عده در مقابل بچه هاي ديگر مصداق تحقير است و تخم كين كاشتن و اين بچه ها اگر هم تمكين مي كردند جاي ديگر درصدد تلافي برمي آمدند. مدير در مدرسه تحقير مي كند و محصل شايد دق دلي خود را در خيابان بر سر من و شما خالي كند. اين همان تربيت متعالي مورد نظر جناب مدير است كه جواناني تشنه انتقام و سركوب شده تحويل جامعه بدهد؟

چرا هيچ يك از مقامات آموزش و پرورش اين موضوع را تقبيح نكردند؟ آيا همه پرسنل آموزش و پرورش در زمره مقدسات هستند و نمي توان اقدام يك فرد را محكوم كرد؟

كوتاه كردن موي بچه ها به زور و اجبار و در مقام تنبيه در زمره اختيارات واحد هاي آموزشي هست يا نيست؟ اگر هست چرا ديگران چنين نمي كنند و چرا حق تحقير به آنها اعطا شده است؟ اگر نيست چرا او را هم محكوم نمي كنند؟

6- اگر اين جوان از تحصيل منصرف و بزهكار شود و به جان مردم بيفتد آيا مدير مضروب و حاميان او در اداره كه با افتخار براي بچه پرونده تشكيل داده اند مسؤوليت تبعات آن را هم مي پذيرند؟

7- اگر كار مدير برخوردهايي از اين دست است چرا از اساس مديريت واحد آموزشي را به نيروهاي نظامي و انتظامي نسپاريم؟ اگر توليد ترس كار اصلي مدير است آموزش و پرورش رسما از نيروهاي ديگر استفاده كند چون بچه ها از باتون يا باطوم و سلاح بيشتر مي ترسند تا قيچي و موزر.

8- اشاره به مدل موي شماري از دانش آموزان و نه يك محصل خاص از اين واقعيت حكايت مي كند كه منحصر به يك مورد خاص نبوده است و احتمالا از مدل موي هنرپيشه يا فوتباليست يا خواننده اي تبعيت كرده اند. نمي خواهم بگويم اقتضاي سن شان است و مدير نبايد تذكر مي داده است. اما حق تحقير نداشته است.

موفق ترين الگوي مديريت مدرسه در 80 سال اخير در ايران دكتر محمد علي مجتهدي است كه رياست دانشگاه صنعتي را هم رها كرد و به البرز بازگشت و تا سال 1357 مدير دبيرستان البرز بود و دانش آموختگان آن در عالي ترين سطوح در ايران و ديگر كشورها به كار مشغول اند. آيا دكتر مجتهدي يك بار چنين كاري كرده است؟ اهل مدارا و مماشات هم نبود اما از نگاه او بله از نگاه نافذ او حساب مي بردند.


9- وقتي اتفاقي در يك محيط آموزشي يا ورزشي مي افتد بهتر آن است كه خودشان حل و فصل كنند. هنر رييس اداره اموزش و پرورش اين بود كه موضوع را درون اداره حل مي كرد وگرنه بچه مردم را تحويل زندان دادن كه هنر ويژه اي نمي طلبد!

10- معلوم است كه كتك زدن مدير كار بدي است. مدل ناپسند مو هم تأييد نمي شود. اگر واقعا تيغ در دست داشته هم بدتر. اما چه كسي اين كار را كرده؟ شاگرد خود جناب مدير! محصول همان مدرسه است.
چند سال پيش كه جواني سوار بر اتومبيل گران قيمت فرزند وزير كنوني كار را زير گرفت و كشت و متواري شد پدر سوگوار ماه ها در جست و جوي او بود تا دستگير شد. اما او را بخشود و وقتي پرسيدند چرا پاسخ داد اين بچه محصول تربيت خود ماست...

پيش تر و به بهانه هاي ديگر هم نوشته بوديم آموزش و پرورش ايران اصرار دارد دانش آموز را «مطيع» بار بياورد تا «ماهر». از اين رو در اين ساختار اصل بر اطاعت است نه مهارت.

حال آن اگر اصل بر مهارت باشد كافي است مدير دستور دهد از ورود دانش آموز - مادام كه مدل موي خود را اصلاح نكرده- جلوگيري شود. در اين حالت دانش آموز كه از مهارتي محروم مي شود به خودي خود تنبيه شده و نياز به برخورد فيزيكي و تحقير در ملأ عام نيست ولي وقتي همه به دنبال اطاعت باشند مدير همان كاري را مي كند كه رييس پادگان براي خود چنين حقي قايل است...

سال ها پيش يك نشريه ورزشي درباره بازيكني گران قيمت كه به جاي بازي خوب و مؤثر تنها به فكر چهره و آرايش خود بود تيتر زد: ژل نزن، گل بزن!

عصرايران/11مهر96
اول*عليرضافرجي
۰ نفر