۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۴، ۰:۰۱
کد خبر: 10518025
T T
۰ نفر
گزارش نشریه "نیچر" ازشگفتی پیشرفت علمی ایران درشاخه زیست-عصبشناسی (2) # لندن، خبرگزاری جمهوری اسلامی 31/02/84 خارجی.علمی.گزارش. به گفته "سید رضا افراز"، سومین عضو گروه که از کودکی با نام آرش او را صدا می زدند، به محض اینکه درس پزشکی این سه نفر تمام شد، کتابها را بین خود قسمت کردند تا سریع تر تمام شود و هر نفر مطالبی را که خوانده بود به دو نفر دیگر آموزش داد. در آغاز کار دشوار بود. اعضای گروه متوجه شدند که باید کار را از کتابهای مبنایی تر شروع می کردند، اما ظرف یکسال آنان به سرعت مطلوب دست یافتند و از آن پس به سراغ مقالات علمی رفتند. این سه نفر با بررسی فهرست مقالات نشریات علمی، برای نویسندگانی که عناوین مقالاتشان جالب بود پیام الکترونیک می فرستادند و خواستار نسخه ای از مقاله می شدند. "کاوانا" و "ایروینک بیدرمن" (که دومی زیست عصبشناس در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در لس آنجلس است ) در زمره کسانی بودند که مقالاتشان را برای این سه نفر ارسال کردند. بیدرمن گفت: من از درخواستهای این جوانان که در تلاش بودند از تاریکی بیرون آیند به وجد آمدم. به این ترتیب، او و کاوانا ارتباط علمی گسترده ای را با گروه نیلوفر برقرار کردند. این سه دانشجو همه مطالب را با ولع جذب، و کارهای آزمایشی را آغاز کردند. آنان داوطلبان را در معرض تحریکات بصری ساده که روی صفحه مونیتور به نمایش در می آمد قرار می دادند و از واکنشهای آنان نتایجی در خصوص فرایندهای ادراکی در مغز داوطلبان اخذ می کردند. نتایج نخستین آزمایشهای گروه به صورت یک "چکیده" به یک کنفرانس زیست - عصبشناسی که در سال 1998 در مونترال ارایه شد. خود این محققان از عهده تامین هزینه شرکت در کنفرانس برنیامده بودند. مقارن همین زمان شعبه ای از این گروه در شهر تاریخی اصفهان در 400 کیلومتری تهران تاسیس شد، اما در موسسه مطالعات فیزیک و ریاضیات نظری بود که کارها شتاب پیدا کرده بود. یک روز در سال 1999 از برخی از اعضای گروه نیلوفر دعوت به عمل آمد تا در یک طرح مشترک با "عبدالحسین عباسیان" مشارکت کنند. عباسیان ریاضی دانی است که در موسسه مطالعات فیزیک و ریاضیات نظری کوشش می کرد برای کارکرد تالاموس، یعنی ناحیه ای در مغز که اطلاعات را رله می کند، مدلی ارائه دهد. افراز به خاطر می آورد که عباسیان یک روز غروب به آنان گفت که من یک ریاضی دان هستم و در نظر من تالاموس مثل یک جعبه سیاه است که یک ورودی و یک خروجی دارد. من می خواهم خود این چیز را از نزدیک مشاهده کنم. اعضا گروه تالاموس، مغز یک گوسفند را به او نشان دادند و به عنوان جایزه، به یک پیتزا دعوت شدند. این دانشجویان پس از اینکه پایشان به موسسه مطالعات فیزیک و ریاضیات نظری باز شد به دنبال یافتن امکانات و تهیه جا و پیدا کردن کامپیوتر و وسایل دیگر افتادند. موقعیت برای شروع فعالیت مناسب بود. موسسه فیزیک و ریاضیات نظری که در سال 1989 برای تقویت فیزیک نظری بنیاد نهاده شده بود در صدد بود کارهای تجربی خود را بسط دهد. استکی در 1999 از ژاپن بازگشته بود تا در دانشکده پزشکی دانشگاه شهید بهشتی مشغول به کار شود. موسسه از او دعوت به عمل آورد تا چند طرح را در موسسه به انجام برساند. در اینجا میان او و گروه نیلوفر بلافاصله ارتباط برقرار شد. استکی می گوید "وقتی به آنجا رفتم دیدم این دانشجویان علاقه مند در آنجا هستند. طبیعتا ما بلافاصله به هم پیوند خوردیم." استکی از کسانی که به حوزه خود او یعنی مطالعات در ادراک بصری علاقه مند بودند دعوت کرد تا در پروژه ها به او کمک کنند و برای افراد دیگر که حوزه علاقه شان سبب شده تا در ایران بدون استاد راهنما باقی بمانند نیز فضای کاری فراهم آورد. اما حتی با وجود همکاران کاملا علاقه مند برای استکی دشوارتر بود که بتواند تحقیقات خود را بر بنیاد استواری قرار دهد. او می خواست کارهایی را که در ژاپن انجام داده بود دنبال کند. تحقیق او در این زمینه بود که میمونها چگونه اشیای بصری را دسته بندی می کنند و چهره ها را تشخیص می دهند. خوشبختانه "کیئیجی تاناکا" نایب رئیس موسسه ریکن در ژاپن تجهیزات الکتروفیزیولوژیکال را به استکی هدیه کرد، اما پیدا کردن میمونها کار دشواری بود. استکی در باغ وحشهای ایران گردش کرد و بالاخره موفق شد مجموعه ای از 12 میمون های مکک را فراهم آورد. از آنجا که هیج نوع غذای تجاری مخصوص میمونها در کشور یافت نمی شد او ناگزیر شد از یک نانوای محلی خواهش کند تا بیسکوئیتهای مخصوص این میمونها را برایشان طبخ کند. ادامه دارد... علمی. 1418
۰ نفر