۳ بهمن ۱۳۸۹، ۰:۰۱
کد خبر: 7990838
T T
۰ نفر
رژیم صهیونیستی در جنوب سودان ؟ مصداقی از استعمار نو ..................................................
خبرگزاری جمهوری اسلامی 89/11/03 سیاسی.تونس.رژیم صهیونیستی گروه تحقیق و تفسیر خبر- در حالی که نتایج نهایی همه پرسی هفت روزه سودان تا چندی بعد اعلان خواهد شد، نقش صهیونیست ها در فرایند تجزیه این کشور و به وجود آوردن پایگاهی به مثابه مستعمره ای نوین در قاره سیاه برای تامین و حفاظت از منافع این رژیم، قابل تامل است.
برگزاری رفراندوم جدایی سرزمین های جنوبی سودان، تحولی مهم در منطقه شاخ آفریقا است که در میان متغیرهای داخلی، منطقه ای و بین المللی دخیل در آن ، نقش واشنگتن و تل آویو پر رنگ ترین و موثرترین متغیر به شمار می رود.
برنامه ریزی بلند مدت رژیم صهیونیستی در برهم زدن ترتیبات جغرافیای سیاسی قاره سیاه به نفع این رژیم به واسطه منافع چند سویه و متعددی است که زنده شدن استعمار در آفریقا را تداعی می کند.
** صهیونیزم در آفریقا از آغاز تا اکنون .....................................................
در روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای آفریقایی نقاط عطف متعددی وجود دارد.
در سال 1352 ه.ش که جنگ های چهارگانه اعراب و اسراییل به پایان رسید، بیشتر کشورهای آفریقایی به روابط دیپلماتیک خود با تل آویو پایان دادند و سیر رو به رشد نفوذ رژیم صهیونیستی در آفریقا که از دهه شصت میلادی آغاز شده بود، به پایان رسید. در چارچوب دکترین تماس و تعامل با کشورهای پیرامونی دشمنان، رژیم صهیونیستی در دهه هشتاد میلادی تلاش کرد تا تعاملات خود را به سطح حضور پیشین در آفریقا برساند اما تا زمان امضای معاهده صلح -اسلو< (در سال 1372 ه.ش ) و برقراری صلح با کشورهایی مانند مصر و اردن نتوانست به اهداف خود دست یابد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و افزایش حوزه سیطره آمریکا در جهان نیز باعث شد تا برخی از دولت های آفریقایی به واسطه نقش تل آویو در دستگاه سیاستگذاری کاخ سفید برای نزدیک شدن به واشنگتن به استفاده از کانال رژیم صهیونیستی گرایش یابند. از سوی دیگر تمایل صهیونیست ها به تجدید نفوذ پیشین خود در قاره سیاه نیز باعث شد تا در پایان دهه نود میلادی شمار دولت های مرتبط با تل آویو به چهل دولت افرایش یابد.
با وجود فراز و فرودهای فراوان در تعاملات کشورهای آفریقایی با رژیم صهیونیستی، پای صهیونیزم جهانی هرگز از این قاره بریده نشد. از همان ابتدای شکل گیری صهیونیزم کشورهای اوگاندا و کنیا سرزمین هایی بودند که در نگاه رهبران یهودیت انحرافی، مقاصدی مهم برای تاسیس رژیم صهیونیستی به شمار می رفتند.
بر خلاف موضع گیری ها و رفتارهای دوگانه رهبران یهودی صهیونیست با نظام نژادپرست آفریقای جنوبی، اتحاد صهیونیزم و آپارتاید نفوذ شدید یهودیت انحرافی در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی-فرهنگی جنوبی ترین کشور آفریقا را به دنبال داشت.
از همان ابتدای تشکیل رژیم صهیونیستی، تعداد بی شماری از موسسات و نهادهای نظامی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بنیادهای دینی در راستای منافع این رژیم در جنوب آفریقا شروع به فعالیت کردند. گستره و نفوذ این فعالیت ها تا بدان جا پیش رفت که در جنگ های اعراب و اسراییل، زبده ترین و کارآمدترین سربازان یهودی از جنوب آفریقا به میدان های جنگ اعزام می شدند. میزان و نحوه فعالیت های صهیونیستی در جنوب آفریقا مشخص می کرد که رژیم اشغالگر قدس دارای برنامه های بلندمدت و با گستره وسیعتری در آفریقا است. پس از آن نواحی گسترده ای مانند شرق آفریقا و حوزه رود نیل و مناطق غربی قاره سیاه به ویژه کمربند اسلامی غرب آفریقا به عرصه فعالیت های صهیونیست ها تبدیل شد. به جز ملاحظات مربوط به جغرافیای سیاسی و راهبردی، متغیرهای اقتصادی نیز توجیه کننده رخنه رژیم صهیونیستی در آفریقا است.
آفریقا با منابع زیرزمینی غنی و ثروت های طبیعی اهمیت خاصی برای این رژیم دارد، همچنان که یک بازار بسیار مهم برای کالاهای این کشور به شمار می رود. رژیم صهیونیستی در پایان دوره استعمار در آفریقا برای برقراری روابط با جریان ها و نخبگان سیاسی این قاره وارد عمل شد تا بتواند خلا وجود استعمارگران را در جهت منافع خود پرکند.
و اما در زمینه دیپلماسی عمومی اشغالگران قدس در جامعه بین الملل ، اتکا به آرای کشورهای پرشمار قاره سیاه در مجامع جهانی مانند سازمان ملل متحد در رویارویی با دشمنان عربی-اسلامی مورد توجه اسراییل بوده است. از این رو کانال آفریقا برای صهیونیست ها به عنوان یکی از مهمترین معابر برای گذار از انزوا و انحصار مطرح بوده است.
**اشغالگران قدس و رسوخ به شرق آفریقا ................................................................
در زمینه نقش آفرینی رژیم اشغالگر قدس در منطقه استراتژیک شرق آفریقا گفتنی است که در عرصه دیپلماتیک اولین بار و پس از اقدام اتیوپی نسبت به شناسایی اسراییل، پای صهیونیزم به شرق قاره سیاه باز شد. موقعیت فوق راهبردی دریای سرخ در جهان عرب و شاخ آفریقا که اصلی ترین مسیر انتقال نفت خاورمیانه به غرب و تنها معبر شمالی میان اقیانوس هند و مدیترانه است ، از ابتدای تشکیل رژیم صهیونیستی مورد توجه رهبران این رژیم بوده است.
آنچه بر اهمیت این دریا می افزاید وجود کانال سوئز در شمال و تنگه باب المندب در جنوب آن است و سیطره بر این مناطق به معنای کنترل کشتیرانی و ارتباطات دریایی تجاری و نظامی است. وجود جزایر متعدد و پرشمار در سواحل آفریقایی دریای سرخ (نزدیک به 380 جزیره ) امکان بهره برداری به صورت پایانه ها و پایگاه های اقتصادی و نیز نظامی را فراهم می آورد. برای تل آویو تبدیل دریای سرخ به یک آبراه عربی-ضد اسراییلی به معنای انحصار و انزوای بیشتر سرزمینی رژیم صهیونیستی است، در صورتی که اتصال این رژیم از طریق -بندر عقبه < به دریای سرخ به معنای گشایش راه تنفس در میان دشمنان عربی-اسلامی است.
تسلط بر دریای سرخ تنها دلیل ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک حضور رژیم صهیونیستی در شرق آفریقا نیست. رودخانه نیل به عنوان شریان حیاتی شاخ آفریقا، منشای بسیاری از تحولات مربوط به این منطقه است. حضور 10 کشور آفریقایی در دو سوی نیل و تاثیرات اقتصادی-سیاسی این رود در شرق قاره موجب شده تا تل آویو به لحاظ سیاسی در فشردن گلوگاه آبی مصر و سودان و فشار بر این کشورها اهمیت ویژه ای برای این رود و حوزه آبی آن قایل باشد و در برنامه های اقتصادی مانند آبیاری زمین های کشاورزی و پروژه های صنعتی صهیونیست ها، نیل جایگاه ویژه ای یابد.
در راستای بیشینه سازی منافع تل آویو در شرق آفریقا، دولت های این منطقه به مقاصدی مهم در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی بدل گشتند. در این راستا اوگاندا، کنیا و به خصوص اتیوپی به عرصه فعالیت ماموران و نهادهای صهیونیست تبدیل شدند. ایجاد شبکه های اطلاعاتی، اجرای طرحهای صنعتی و کشاورزی و به وجود آوردن پایگاه های نظامی در قلمرو این کشورها در کنار جلب برخی حمایت های سیاسی و دیپلماتیک از سوی دولت های شرق آفریقا، این منطقه را به یکی از جولانگاه های رژیم صهیونیستی تبدیل کرد. در این میان کشورهای مصر و سودان به عنوان تهدیدکنندگان منافع و دشمنان راهبردی این رژیم شناخته می شوند. با وجود انعقاد قرارداد صلح بین مصر و رژیم اشغالگر قدس در سال 1358 ه.ش، قانون اساسی مصر همچنان این رژیم را به عنوان دشمن اصلی مردم و کشور معرفی می کند و تعارضات و اختلافات راهبردی اساسی قاهره -تل آویو همچنان باقی مانده است.
از سوی دیگر سودان بزرگترین کشور عربی آفریقا در زمره دشمنان رژیم صهیونیستی قرار داشته و دارد. خارطوم سال ها است که به صورت علنی و عملی بر دشمنی و مخالفت خود با این رژیم تاکید دارد و حتی گاهی میزبان اجلاس نمایندگان گروه های مقاومت ضد صهیونیستی بوده است. اگرچه این موضوعات در نقش آفرینی آشکار تل آویو در روند تجزیه سودان بی تاثیر نبوده است اما اهداف، دلایل و نحوه دخالت رژیم صهیونیستی در فرایندهای کنونی این کشور بسیار پیچیده تر از اختلافات ایدئولوژیک و راهبردی است.
** رژیم صهیونیستی و تجزیه سودان .........................................................
باید گفت که مداخله رژیم صهیونیستی در امور سودان برای همگان محرز و آشکار است. -آوی دیختر< وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی به طور علنی بر دخالت های رژیم متبوعش در امور داخلی سودان صحه می گذارد. به نوشته روزنامه -القدس العربی < چاپ لندن از اظهارات دیختر، وی سودان را سرزمین وسیع و غنی از نظر طبیعی می داند که اگر در این کشور جنگ داخلی به راه نیفتد مانند عربستان، مصر و عراق به بازیگری مطرح در منطقه تبدیل خواهد شد. به گفته این مقام صهیونیستی به جز جنوب، غرب سودان نیز در جریان بحران -دارفور< از صحنه های مهم فعالیت ماموران و نهادهای صهیونیستی بوده است.
در سال های گذشته درگیر کردن همسایگان سودان با این کشور، تحریک شورشیان شرق، غرب و جنوب، متهم کردن رهبران سودان به نسل کشی در مناطقی چون دارفور و تحریم های اقتصادی از مهمترین ابزارهای آمریکایی-صهیونیستی بر علیه دولت سودان بوده است.
طرح تجزیه سودان، از جمله طرحهای ژئواستراتژیک ریشه دار استعمارگر پیشین این کشور یعنی انگلیس به شمار می آید. استعمار پیر انگلیس از سال 1956 میلادی (1335 ه.ش ) و به فاصله کوتاهی از استقلال سودان به دلیل وجود منابع گسترده نفتی در جنوب این کشور به دنبال انفصال مناطق جنوبی از سرزمین اصلی سودان بوده است. حضور مداوم جاسوسان و ماموران انگلیسی در جنوب که حتی در قالب هیات های تبلیغی - مذهبی صورت می گرفت نشان از طرح بلند مدت این کشور برای تجزیه سودان داشت و به نظر می رسد با اهدافی مضاعف، اکنون رژیم صهیونیستی راه استعمارگر پیر را ادامه می دهد.
در سال 1352 ه.ش که سودان در کنار ارتش مصر وارد جنگ با این رژیم شد تل آویو رابطه خود را با شورشان سودانی آغاز کرد و تجهیزات نظامی و امکانات مالی هنگفتی را در اختیار مخالفان دولت مرکزی به خصوص شورشیان جنوب سودان قرار داد. در این زمان تعداد زیادی از مستشاران نظامی صهیونیست نیز راهی مناطق جنوبی سودان شدند تا شبه نظامیان موسوم به جنبش مقاومت جنوب را آموزش دهند.
ضعف سیاسی و ساختاری حکومت های مرکزی که از کودتاهای نظامی پی در پی در سودان سرچشمه می گیرد در کنار وجود حکومت های قبیله ای و محلی و ناکامی دولت در ارایه خدمات به واسطه جنگ های طولانی و از همه مهمتر تفاوت های نژادی، زبانی و مذهبی، جنوب سودان را از شمال این کشور جدا می ساخت اما فعالیت گسترده گروه شبه نظامی موسوم به ارتش آزادیبخش سودان به رهبری - جان گارانگ < در کنار دیگر گروه های معارض نیز سال ها سودان را درگیر جنگ های داخلی کرد. تاجایی که از رهگذر این جنگ ها دو میلیون نفر کشته و دو میلیون نفر نیز بی خانمان شدند.
با افزایش استعداد نظامی شورشیان جنوب به 130 هزار نفر که با کمک های مالی و نظامی غرب به خصوص رژیم صهیونیستی مجهز شده بودند، زمینه های بین المللی تجزیه سودان مهیا شد تا در سال 1383 ه.ش -عمر البشیر< رییس جمهور سودان در توافقی موسوم به -نواشا< با -سیلواکر میاردیت < رهبر حکومت شماره 053 ساعت 15:29 تمام
۰ نفر

سرخط اخبار جهان