تهران- ایرنا- «عبدالمجید مجیدی» وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه پهلوی دوم در کتاب خاطراتش، از کار افتادن نهادهای دولتی، فساد گسترده در خاندان سلطنتی، دربار و دولت، ناکارآمدی دولت به علت تکیه بیش از حد به آمریکا، نبود قوه قضائیه مستقل و مجلس واقعی را از مهمترین مسائل این دوره ذکر کرده است.

صرف‌نظر از نگاه‌های سیاه و سفید درباره خانواده و حکومت پهلوی، بررسی روایت‌های دقیق از افرادی که خود درون این سیستم بوده و زیر و بالای آن را از نزدیک لمس کرده‌اند، تصویر واقعی‌تری از این حکومت به دست می‌دهد.

پژوهش ایرنا در سلسله گزارش‌هایی، تلاش دارد زوایای کمتر دیده شده حکمرانی پهلوی را از زبان مقام‌ها و مدیران این حکومت بازخوانی کند. پیش از این، گزارشی از کتاب «من و خاندان پهلوی» تألیف «احمدعلی مسعودانصاری»، گزارشی از مصاحبه ارتشبد طوفانیان با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، خلاصه‌ای از کتاب خاطرات پرویز راجی آخرین سفیر پهلوی در انگلیس با عنوان «در خدمت تخت طاووس»، گزارشی از کتاب «خاطرات شاپور بختیار» آخرین نخست وزیر دوران پهلوی و کتاب خاطرات «ابوالحسن ابتهاج» اقتصاددان و از مدیران شاخص سازمان‌ها و نهادهای اقتصادی و اداری پهلوی ارائه شد.

اینک نگاهی می‌اندازیم به کتاب «خاطرات عبدالمجید مجیدی» یکی از مدیران شاخص اقتصادی در دوره پهلوی دوم. او یکی از وزیران برجسته دهه آخر سلطنت محمدرضا شاه بود که بیش از ۲۰ سال مداوم عهده‌دار مقام‌های بالای برنامه‌ریزی و اجرایی کشور بوده و در پنج سال آخر سلطنت محمدرضا شاه، در مقام رئیس سازمان برنامه و بودجه، نه تنها با نخست وزیر و کلیه وزیران تماس روزمره و مستمر داشت، بلکه به طور منظم برای دادن گزارش و دریافت دستور با شاه دیدار می‌کرد.

مجیدی تا آخرین مراحل حیات رژیم پهلوی حضور داشت و در دوران حکومت بختیار بازداشت شد و در نخستین روزهای انقلاب از زندان گریخت و پس از سه ماه و نیم زندگی در خفا، به فرانسه رفت.

کتاب خاطرات او از مجموعه مصاحبه‌های «طرح تاریخ شفاهی» است که در مدت هفت ساعت و در سه جلسه در سال ۱۳۶۴ش صورت گرفته و از نظر محتوا شامل دو قسمت است. در قسمت اول، روایت کننده نکات مهم زندگی خود را تعریف می‌کند، در مرحله دوم، مصاحبه کننده براساس مطالب اظهار شده در مرحله اول و نکات و وقایع مهم تاریخی که روایت‌کننده از آن اطلاع داشت، پرسش‌هایی را مطرح می‌سازد.

چرا کودتای ۲۸ مرداد اتفاق افتاد؟

مجیدی در خاطرات خود به دوستی پدرش با دکتر مصدق اشاره دارد و بعد هم به مساله کودتای ۲۸ مرداد می‌پردازد و می‌گوید: «در آن موقع من فکر می‌کردم که مصدق دارد کار درستی می‌کند و دارد درست می‌رود، ولی امروز می‌بینم که مصدق می‌بایست دید بلندمدت‌تری می‌داشت. می‌بایست درک صحیح‌تری از مسائل می‌داشت و به خصوص با توجه به این که می‌دید که چه گروه‌هایی توی مردم نفوذ ‌دارند... اگر در آن موقع شاه مملکت و مصدق که نخست‌وزیر و مورد تأیید اکثریت قاطع مردم بود، با هم نشسته بودند و به مملکت فکر می‌کردند و به آینده مملکت فکر می‌کردند، امروز مملکت ما به این روز نمی‌افتاد».(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۳۱)

البته مجیدی کودتای ۲۸ مرداد را مسکوت می‌گذارد و به نقش آمریکایی‌ها در خصوص اشاره‌ای ندارد در حالی‌که مقامات آمریکایی در موضع‌گیری‌های سال‌های اخیر خود مسئولیت سرنگون‌سازی دولت قانونی دکتر مصدق را از طریق کودتا پذیرفته‌اند. مجیدی تنها به این نکته بسنده می‌کند که «جریان ۲۸ مرداد واقعاً یک تغییر و تحولی بود که هنوز است برای من [این مسئله] حل نشده که چرا چنین جریانی باید اتفاق می‌افتاد که پایه‌های سیستم سیاسی- اجتماعی مملکت این طور لق بشود و زیرش خالی بشود...بعد از ۲۸ مرداد، خوب، یک گروهی از جامعه ولو این که یواشکی این حرف را می‌زدند تردید می‌کردند... یعنی می‌گفتند که مصدق قانوناً نخست‌وزیر است و سپهبد زاهدی این حکومت را غصب کرده و به زور گرفته».(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۴۲)

مجیدی در جاهایی از خاطرات خود نشان می‌دهد که نسبت به عملکرد آمریکایی‌ها منتقد است. برای نمونه دولت علی امینی را به دلیل تکیه بیش از حد به آمریکایی‌ها ناکارآمد می‌داندتکیه علی امینی بر آمریکا اشتباه بود

مجیدی در جاهایی از خاطرات خود نشان می‌دهد که نسبت به عملکرد آمریکایی‌ها منتقد است. برای نمونه دولت علی امینی را به دلیل تکیه بیش از حد به آمریکایی‌ها ناکارآمد می‌داند و می‌گوید: «به نظر من در دوران حکومت امینی یک اشتباهاتی از طرف - هم امینی شد- ... مثلاً، آن تکیه‌ای که امینی به آمریکایی‌ها کرد و به خصوص این که سعی کرد بگوید گذشته خیلی خراب بوده، مملکت را ورشکست کرده‌اند».(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۴۳) البته مجیدی آنچنان که باید اینگونه موضوعات را توضیح نمی‌دهد و سعی دارد زیاد به نقش آمریکا در ایران نپردازد و گفته‌های خود را به اشاره‌های کوتاهی تقلیل می‌دهد.

حکومت پهلوی دست چه کسانی بود؟

مجیدی با توجه به اینکه خودش یکی از نیروهای حکومت پهلوی است اما در جاهای مختلف سعی دارد عملکرد دیگران را زیر سوال ببرد و کمتر به انتقاد از خود پرداخته است. او اشتباه حکومت منوچهر اقبال را اینگونه می‌داند که «زیاده از حد مجری دستورات شاه بود».(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۴۳)

اکثریت مردم باور داشتند که این گروهی که حکومت می‌کنند یک عده آدم‌هایی هستند که نه مذهب می‌فهمند، نه مسائل مردم را می‌فهمند، نه به فقر مردم توجهی دارند، نه به مشکلات مردم توجه دارندیا اینکه معتقد است که «یک دفعه حکومت افتاد دست عده‌ای که از دید اکثریت غرب‌زده بودند و ایجاد شکاف کرد و این شکاف روز به روز بیشتر شد. تا به آخر [اکثریت مردم باور داشتند] که این گروهی که حکومت می‌کنند یک عده آدم‌هایی هستند که نه مذهب می‌فهمند، نه مسائل مردم را می‌فهمند، نه به فقر مردم توجهی دارند، نه به مشکلات مردم توجه دارند. اینها آدم‌هایی هستند که آمده‌اند بر ما حکومت می‌کنند. غاصب هستند، یا نمی‌دانم، مأمور غربی‌ها هستند».(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۴۴)

مساله اصلی کشور فساد است

مجیدی در خاطرات خود فساد درون حکومت را علت اصلی ناکارآمدی می‌داند و می‌گوید که «مساله مملکت ما این است که مردم آن طوری که باید و شاید به عملیات دولت، به اقدامات دولت، به تصمیمات دولت اعتماد ندارند. یک علت اصلیش مسائل فساد است».(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص ۵۵)

او معتقد بود که «یک عده که نزدیک دولت هستند، نزدیک مقامات دولتی هستند، نزدیک دربار هستند، نزدیک و اطراف خانواده سلطنتی هستند، اینها یک بهره‌گیری‌هایی از کار و فعالیتشان می‌کنند که منطقی نیست».(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۵۵)

بی‌حیثیت کردن دولتی که ۱۳ سال سر کار بود

مجیدی جلسات کمیسیون شاهنشاهی که در اواخر دولت امیرعباس هویدا به ریاست نصرت‌الله معینیان و حضور حسین فردوست تشکیل می‌شد و از تلویزیون نیز پخش می‌کردند، سخت اعتراض می‌کند و می‌گوید که «از اول برداشت شخص من این بود که این تشکیل کمیسیون شاهنشاهی و به محاکمه کشیدن وزرا و مسئولین یک نوع منحرف کردن افکار از مسائل دیگر است و فدا کردن یک [عده] آدم‌ها به خاطر این که نارضایتی‌ها آرام بشود.»(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۱۷۱)

مجیدی تشکیل کمیسیون شاهنشاهی را «یکی از علل عمده‌ای که انقلاب اسلامی را به وجود آورد» می‌داند و دلیل آن را اینگونه می داند که «این کمیسیون در واقع بی‌حیثیت کردن دولتی بود که سیزده سال سر کار بود. مفتضح کردن سیستمی بود که این سیستم را اعلیحضرت به وجود آورده بودند و قبولش داشتند».(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۱۷۲)

البته مجیدی در ادامه دلیل مشکلات کشور را اینگونه می داند و می‌گوید: «گرفتاری ما این بود که نهادهای مملکت درست کار نمی‌کرد- بنیادها، حکومت مشروطه، درست کار نمی‌کرد یعنی مجلس یک مجلس واقعی که طبق قانون اساسی عمل بکند نبود. دادگستری‌مان یک دادگستری‌ای که آن طور که – به اصطلاح قانون اساسی- مستقلاً و با قدرت عمل بکند نبود. دولت‌مان که قوه مجریه بود آن طوری که باید و شاید، قدرت اجرایی نداشت».(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۱۷۵) به همین دلیل زندانی کردن افرادی مانند هویدا را کاملاً ناروا می‌داند و معتقد است که «در مجموع این جور محکوم کردن رژیم به دست خودش کار بسیار غلطی بود».(خاطرات عبدالمجید مجیدی، ص۱۸۸)

پی‌نوشت

۱-خاطرات عبدالمجید مجیدی، ویراستار: حبیب لاجوردی، تهران: گام نو، ۱۳۸۱.