۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱
کد خبر: 82560985
T T
۰ نفر
جامعه ، نيازمند فضاي امن يا امنيتي؟

تهران - ايرنا - برخي نهادها و جريان هاي سياسي امنيت جامعه را در ايجاد فضاي پليسي مي جويند، اين در حالي است كه فضاي امن با فضاي امنيتي اختلاف زيادي دارد و هر يك جامعه را به سويي متفاوت هدايت مي كند.

به گزارش گروه پژوهش و تحليل خبري ايرنا، ايجاد امنيت در جامعه، مهمترين وظيفه حكومت ها است. تامين امنيت در ابعاد و سطوح مختلف آن به حتم اصلي ترين عامل رضايتمندي مردم از حكومت ها را تشكيل مي دهد. در سايه سار امنيت و آرامش است كه استعدادها شكوفا مي شود و پيشرفت و بالندگي حاصل مي شود. در برابر، برجستگي قانون بقا در وجود جامعه، فضاي امنيتي را به عاملي براي ناامني بدل مي كند.
خلط دو مفهوم متفاوت جامعه امن و جامعه امنيتي نزد برخي گروه ها و جريان هاي سياسي، موجب شده آنان براي ايجاد امنيت مورد نظر خود به دنبال ايجاد فضاي امنيتي باشند؛ فضايي كه در چرخه اي باطل ناامني را بازتوليد مي كند و جامعه و نظام سياسي را به سوي تنش پيش مي برد.
پژوهشگر ايرنا براي بررسي اين موضوع با «رحمت‌اله بيگدلي» عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي گفت و گو كرد. بيگدلي در گفت‌و‌گو با پژوهشگر ايرنا به بررسي مولفه هاي جامعه امنيتي و تفاوت آن با جامعه امن پرداخت و از پيامدهاي امنيتي كردن فضاي جامعه گفت. در ادامه متن گفت و گوي ايرنا با بيگدلي آمده است.

***ايرنا: جامعه امن و جامعه امنيتي با يكديگر چه تفاوت هايي دارند؟
**بيگدلي: براي فهم درست تفاوت جامعه امن با جامعه امنيتي لازم است كه ما درك درستي از معناي امنيت داشته باشيم. امنيت در لغت به معناي در «امان بودن، بي‏بيمي، آسايش، بي‏هراسي، اطمينان و سكون قلب» است. با توجه به معناي لغوي امنيت، جامعه امن به جامعه‌اي اطلاق مي‌شود كه مردم آن جامعه از امنيت به معناي مذكور برخوردار و از همه خطراتي كه آنان را تهديد مي‌كند در امان باشند، ‏بيم، ترس و هراس بر زندگي آنان حاكم نباشد، در راحتي و آسايش باشند و اطمينان و سكون قلب بر وجود و زندگي آنان حاكم باشد.

***ايرنا: مفهوم امنيت وراي جنبه نظري و در واقعيت چگونه تفسير مي شود؟
**بيگدلي: طبق نظر فيلسوفان، انسان موجودي مدني بالطبع است و فقط در سايه زندگي اجتماعي است كه استعدادهاي انساني آدمي شكوفا مي‌شود. امنيت بنيادي‌ترين نياز انساني هم در زندگي فردي و هم زندگي اجتماعي است و برآورده شدن ساير نيازهاي فردي و جمعي آدمي بستگي به مقوله امنيت دارد و در يك جامعه امن است كه استعدادهاي آدميان آن‌چنان كه بايد و شايد شكوفا مي‌شود. در مقابل، جامعه غيرامن، جامعه‌اي است كه در آن مردم فاقد امنيت به معناي مذكور باشند و امكان شكوفايي استعدادهاي انساني در آن نباشد.

***ايرنا: حكومت ها چگونه مي توانند امنيت شهروندان را در جامعه تضمين كنند؟
**بيگدلي: بنيادي‌ترين مؤلفه امنيت و جامعه امن، جريان «انصاف» و «عدالت» در جامعه است. در علم اخلاق، قاعده‌اي تحت عنوان «قاعده‌‌ طلايي» يا «قاعده‌‌ زرين» مطرح است كه يك اصل اخلاقي را كه شامل دو بخش است بيان مي‌كند:
1. شخص بايد به‌گونه‌اي با ديگران رفتار كند كه دوست دارد ديگران در شرايط مشابه با او آن‌گونه رفتار كنند. (شكل مثبتِ قاعده)
2. شخص نبايد به‌گونه‌اي با ديگران رفتار كند كه دوست ندارد در شرايط مشابه با او آن‌گونه رفتار كنند. (شكلي منفي و منعيِ قاعده).
اين قاعده از ديرباز در فرهنگ‌هاي مختلف جهان به‌شكل‌هاي گوناگون بيان شده و مورد تاييد تمامي اديان جهان و بناي عقلاي عالم بوده است. اين اجماع ديني و عقلاني حاكي از اين است كه گويي اين قاعده به ‌طور فطري و ذاتي در طبيعت انسان و وجدان اخلاقي بشر به ‌وديعه نهاده شده است. امام علي (ع) نيز در پاسخ به ‌شخصي كه از حضرت پرسيد؛ «مي‌خواهم عادل‌ترين مردم باشم»، فرمود: «آنچه را كه براي خود نمي‌پسندي براي ديگران مپسند و آنچه را كه براي خود مي‌پسندي براي ديگران بپسند.»

***ايرنا: دو جرياني كه به آن اشاره كرديد چگونه مي تواند امنيت ساز شود؟
**بيگدلي: جريان انصاف و عدالت در روابط اجتماعي مي‌تواند مانع بروز بسياري از عواملي باشد كه در تعارض با مولفه‌هاي جامعه امن است. اگر مي‌خواهيم جامعه‌اي امن داشته باشيم بايد جامعه‌اي بسازيم كه ستون خيمه آن انصاف و عدالت باشد زيرا در چنين جامعه‌اي، روابط آدميان با يكديگر و حاكمان براساس اعتماد متقابل سامان مي‌يابد و اعتماد متقابل موجب خوش‌بيني مردم به يكديگر و حاكمان و ارتقاي همه‌جانبه جامعه مي‌شود. هرقدر در جامعه‌اي بدبيني بين مردم و حاكمان كم‌تر باشد آن جامعه، به مولفه‌هاي جامعه‌ امن نزديك‌تر و از جامعه امنيتي دورتر مي‌شود.

***ايرنا: منظور شما اين است كه نبود عدالت در جامعه موجب بدبيني ميان مردم و حاكميت و در نتيجه ناامني مي شود؟
**بيگدلي: بله. يكي از بنيادي‌ترين مولفه‌هاي جامعه امنيتي، فقدان انصاف و عدالت و در نتيجه، رواج سوء‌ظن و بدبيني بين مردم به يكديگر و حاكمان است. در جامعه‌اي كه انصاف و عدالت مفقود و «بي‌انصافي» و «ظلم» حاكم باشد، دل‌هاي مردم از يكديگر و حاكمان دورتر و در نتيجه، بدبيني بين آنان حاكم مي‌شود. در چنين جامعه‌اي رابطه ميان مردم با يكديگر و حاكمان بر اساس اعتماد متقابل سامان نمي‌يابد و در نتيجه مردم و حاكمان حق يكديگر را رعايت نمي‌كنند. مردم يكديگر و حاكمان را فريب مي‌دهند و بالعكس. در چنين جامعه‌اي، حكومت به مردم بي‌اعتماد و بدبين است و چنين مي‌پندارد كه مردم هميشه در حال توطئه عليه حكومت و حاكمان هستند. از اين‌رو سعي مي‌كند با دخالت در حوزه‌هاي مختلف زندگي مردم و محروم كردن شهروندان از آزادي‌ها و حقوق برحقشان، آنان را كنترل كند.

***ايرنا: پس بدبيني احتمالي حاكمان نسبت به مردم، به خودِ حاكمان باز مي گردد؟
**بيگدلي: بله. ايجاد جامعه كنترل‌شده و امنيتي، از بي‌اعتمادي و بدبيني حاكمان نسبت به مردم ناشي مي‌شود و اين بي‌اعتمادي و بدبيني نسبت به مردم هم ريشه در كم‌كاري، ناكارآمدي و ظلم حاكمان دارد. اگر حكومت به وظايف خود به درستي عمل كند، مورد قبول و اعتماد مردم واقع خواهد شد و حكومتي كه مورد قبول و اعتماد مردم باشد از سوي مردم احساس خطر نخواهد كرد، وقتي حكومت از سوي مردم خيالش راحت باشد و از سوي آنان احساس خطر نكند، بدون ترديد از امنيتي كردن جامعه اجتناب مي‌كند.
امام علي(ع) در عهدنامه معروف مالك اشتر دقيقا به رمز اين معادله اشاره و «عدالت» را اساس تحقق جامعه امن و سالبه به انتفاي موضوع شدن جامعه امنيتي معرفي مي‌كند و مي‌گويد: «... برترين چيزي كه موجب روشنايي چشم زمامداران مي‌شود برقراري عدالت در همه بلاد و آشكار شدن علاقه و محبّت مردم نسبت به آن‌هاست و محبّت و علاقه مردم نسبت به حاكمان جز با پاكي دل‌هاي مردم و بر طرف شدن هرگونه سوء ظن به زمامداران و خيرخواهيشان نسبت به آنان آشكار نمي‌شود و خيرخواهي مردم در صورتي به منصه ظهور مي‌رسد كه با ميل خود گرداگرد زمامداران جمع و از آنان حمايت كنند و زماني مردم دور حاكمان جمع مي‌شوند و از آنان حمايت قلبي مي‌كنند كه حكومتِ حاكمان بر آنان سنگين نباشد و انتظارِ پايان گرفتن مدت حكومتشان را نكشند.»
بنا بر فرمايش علي(ع)، زماني حكومت براي مردم فضاي امنيتي ايجاد نمي‌كند كه نسبت به جامعه خوش‌بين باشد و حكومت، زماني نسبت به جامعه خوش‌بين مي‌شود كه سينه هاي مردم نسبت به حكومت پر از كينه نباشد. و زماني اين اتفاق مهم مي‌افتد كه در آن حكومت، ظلم و تبعيض وجود نداشته نباشد. اگر در حكومتي تبعيض و ظلم نباشد و در آن جامعه، عدالت در همه ابعاد حاكم باشد، رابطه ميان مردم و حكومت بر اساس محورعدل و حق تنظيم مي‌شود. در اين صورت مردم حكومت را دوست دارند و حكومت هم از سوي مردم احساس امنيت مي كند. وقتي حكومت از سوي مردم و جامعه احساس امنيت كرد به مردم فشار نمي‌آورد و فضاي جامعه را امنيتي نمي‌كند.
در جامعه امن، حكومت آقا بالا سر مردم نيست و از موضع استبدادي بر مردم حكومت نمي‌كند. در جامعه امن، حكومت وظيفه خود را صرفا خدمتگذاري به مردم و تامين امنيت براي آنان مي داند و در نتيجه، مردم به حقوق حقه خودشان آن‌چنان كه بايد و شايد مي‌رسند.

***ايرنا: با توجه به آنچه مطرح شد، آيا مي توان تعريفي جامع از جامعه امن ارايه داد؟
**بيگدلي: بله. با توجه به آنچه گفته شد، جامعه امن را مي توان جامعه اي دانست كه شهروندان آن در تمامي ابعاد زندگي خود احساس امنيت كنند. نخست مردم بايد احساس كنند كه در برابر تعرض بيگانگان امنيت دارند و حكومت از آنان در برابر هرگونه تعرض بيگانگان دفاع مي‌كند. دوم اين‌كه مردم بايد احساس كنند حكومت فضاي امن همه‌جانبه‌اي را در جامعه براي آنان و كسب و كارشان و ... ايجاد كرده و از حقوق شهروندان در برابر هرگونه بي‌امني و تعدي ديگران حفاظت مي‌كند. بعد سوم، امنيت در رابطه با خود حكومت و مردم معنا مي‌يابد. ساختار حكومت بايد به گونه‌اي طراحي شده باشد كه خود حكومت و ماموران آن نتوانند به حقوق مردم تعدي كنند و در صورت هرگونه تعدي، مردم بتوانند دادخواهي و احقاق حق كنند. به عنوان نمونه مردم بايد امنيت رواني داشته باشند و از حكومت احساس ترس نكنند. مردم بايد امنيت شغلي داشته باشند. مأموران مالياتي نبايد بيش از اندازه از مردم ماليات بگيرند، ماموران نظامي و انتظامي و امنيتي نبايد برجامعه فضاي نظامي و انتظامي و امنيتي حاكم كنند، مسوولان فرهنگي و اجتماعي، نبايد به حقوق فرهنگي و اجتماعي مردم تعدي كنند و ... .

***ايرنا: آنچه مسلم است اينكه امنيتي كردن جامعه، پيامدهاي بسياري براي مردم و حكومت و در مجموع جامعه به همراه دارد. مهمترين پيامدهاي آن چيست؟
**بيگدلي: جامعه امنيتي، نقطه مقابل جامعه امن و در تضاد با امنيت واقعي است؛ زيرا امنيتي كردن فضاي جامعه موجب ايجاد فاصله بين مردم و حكومت مي‌شود. زماني كه فضا امنيتي شود، مردم نمي‌توانند حرف دل خود را بزنند و انتقادهاي خود از حكومت را بيان كنند. در نتيجه، مطالبات و انتظارات مردم انباشته مي‌شود و مردم كينه حكومت را به دل مي‌گيرند و اين انباشت مطالبات و كينه مردم نسبت به حكومت وقتي به مرز انفجار رسيد منجر به شورش و انقلاب و درنورديدن طومار حكومت مي‌شود.
امنيتي كردن فضاي جامعه، همچنين باعث گسترش فساد در جامعه و ساختار حكومت مي‌شود. وقتي فضا امنيتي نباشد، مردم و رسانه‌ها اعم از مطبوعات، خبرگزاري‌ها، تارنماها و ... نابساماني‌هايي را كه در جامعه و حكومت وجود دارد مطرح مي‌كنند و اطلاعاتي را در اين زمينه در اختيار حكومت مي‌گذارند كه حكومت‌‌ها با سازمان‌هاي عريض و طويل نظارتي هم از دسترسي به آن‌ها عاجزند. وقتي انتقادها مطرح و مشكلات بيان شود، حكومت در مورد آن به چاره‌انديشي مي پردازد و كاستي‌ها را اصلاح مي‌كند و اصلاح كاستي‌ها به بقاي حكومت كمك مي‌كند. از همين روست كه ما در جوامع باز معمولا شاهد شورش، انقلاب و تحولات زيربنايي و ساختاري نيستيم؛ زيرا در چنين جوامعي مردم اعتراضات، انتقادات و ديدگاه‌هاي خود را بيان مي‌كنند و حكومت براساس آن ‌ديدگاه‌ها چاره‌انديشي و با رفع مشكلات به بقاي نظم كلي و سيستم حاكم بر جامعه كمك مي‌كند، اما در جوامع بسته چون مردم امكان اعتراض و انتقاد و بيان مشكلات جامعه را ندارند و نمي‌توانند مسايلي را كه در جامعه وجود دارد و منجر به فساد مي‌شود بيان كنند، روزبه روز فساد افزايش مي‌يابد و تار و پود سيستم را فرا مي‌گيرد و سيستم را به سمت فروپاشي مي‌برد.
پژوهشم**9275**9279**خبرنگار:اعظم حميدپور**انتشاردهنده: سيدمحمد موسي كاظمي

سرخط اخبار استان‌ها