۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۱۷:۳۲
کد خبر: 81531080
T T
۰ نفر

شهرنشيني و شهروندي

۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۱۷:۳۲
کد خبر: 81531080
شهرنشيني و شهروندي

پايگاه خبري خليج فارس در مطلبي با عنوان شهرنشيني و شهروندي به قلم اردشير محمدي باغملايي رييس سابق شوراي اسلامي شهر بوشهر نوشت:با نگاهي به پيشينه جامعه شناختي كشورمان در طول تاريخ ايران ما سه نوع گفتمان داشته ايم كه دوره دو گفتمان سپري شده و گفتمان سوم را در حال تجربه كردن هستيم.

در ادامه اين مطلب كه دوازدهم اسفند ماه در اين پايگاه خبري منتشر شده است آمده است:گفتمان اول شيوه ارباب و رعيتي است كه در اين گفتمان ارتباطات از بالا به پايين تعريف شده و يك نفر فرمان مي دهد و ديگران بايد اطاعت كنند.موجوديت حاكميت ناشي از اين گفتمان بر اساس اعمال زور و قدرت است.

گفتمان دوم دولت و مردم است كه در اين سيستم مردم حق راي دارند ولي قدرت همچنان متمركز است در اين نوع حاكميت، تفكر سياسي آزاد كمتر زمينه بروز و ظهور پيدا مي كند و دموكراسي به معناي واقعي آن وجود ندارد.

گفتمان سوم گفتمان شهروندي است كه بدون شك از ضروريات اساسي جامعه مدرن امروز مي باشد.

متاسفانه اين واژه رايج و مدرن نه در قانون اساسي ما و نه در فرهنگ نامه هاي معتبر ما و نه در قوانين قبل از انقلاب و اكثر قوانين بعد از انقلاب ما نامي از آن برده نشده است.

زمان زيادي نيست كه با واژه شهروندي آشنا شده ايم.

اين كلمه را بارها در نشريات، كتب و مقالات خوانده ايم و يا به دفعات از زبان سياست مداران، انديشمندان، صاحب نظران، كارشناسان و حتي مردم عادي شنيده ايم. به راستي شهروندي چيست و شهروند چه كسي است؟

براي ورود به بحث شهروندي ابتدا به دو تعريف از شهر مي پردازيم:

تعريف شهر

يك پديده طبيعي(مجموعه اي از مواد،ساختمان ها، خيابان ها و ...) و انسا ني(شامل ظرفيت تفكر افراد، فرهنگ و الگوي زندگي و ...) است.(1)

تعريف شهر از ديدگاه امام علي (ع)

حضرت علي (ع) مي فرمايند: شهري از شهر ديگر به تو سزاوارتر و شايسته تر نيست. بهترين شهرها شهري است كه تو را به دوش گيرد.(اهل آن تورا بخواهند و در زندگي در رفاه و در آسايش باشي)(2)

تعمق و تامل در فرمايش پيشواي اول شيعيان حكايت از نكته مهم و قابل توجهي در زندگي شهري دارد.

در اين بيان امام علي(ع) عملا مسئولين شهري را موظف به تامين آسايش ، امنيت و رفاه مردم مي كند.

به عبارت ديگر حضرت تاكيد دارند كه اهميت و امتياز و برتري شهرها بر يكديگر، توانايي شان در برآورده كردن حوائج و نيازها ي فرد به امنيت و آسايش مي باشد. مي توان چنين استنباط كرد كه اگر نيازهاي فرد در شهر برطرف نشود آن شهر ديگر خاصيت توجيه و اهميتي براي زندگي كردن ندارد. تفاوت و برتري شهرها بر يكديگر در موفقيت شان در برطرف كردن نيازهاي ساكنان آن شهر است.

تعريف شهروند و شهروندي

مفهوم 'شهروندي' ترجمه فارسي كلمه Citizenship است كه به طور كلي شامل 3 نوع حقوق مدني، سياسي و اجتماعي براي يك فرد مي شود.

حقوق مدني شامل آزادي بيان، انديشه، تفكر و...حقوق سياسي عمدتا شامل حق هر فرد براي انتخاب نخبگان و احزاب سياسي مورد نظر خود مي باشد و حقوق اجتماعي كه بر اساس آن هر فرد بايستي از تمامي مزايا، يارانه ها و حمايت هاي مادي دولت بهره مند شود.(3)

در تعريفي ديگر، شهروند عضوي از آحاد جامعه است كه از حقوق اجتماعي، سياسي و مدني برخوردار است، در حوزه عمومي جامعه عضويت داشته باشد و در يكي از تشكل ها و سازمان هاي متعلق به حوزه عمومي جامعه حضوري فعال و موثر دارد، در مقررات جامعه خود احساس نقش، تاثيرگذاري و به عبارتي ديگر احساس باقدرتي مي نمايد. به حقوق خود واقف مي باشد و تكاليف اجتماعي خود را نيز به خوبي مي شناسد و به جامعه خود احساس تعلق مي نمايد.(4)

نگاهي به سابقه شهروندي

مفهوم شهروندي مثل بسياري از مفاهيم ديگر در دوران باستان مورد توجه بوده است. به عنوان مثال در كتاب سياست ارسطو به مفهوم شهروند مترادف با واژه Citizen اشاره شده است. در آن زمان منظور ارسطو از شهروند، يونانياني بود كه به دليل يوناني بودن و همچنين پرداخت ماليات شان اجازه حضور در مجامع سياسي را داشته و از حقوق اجتماعي، اقتصادي بسياري در جامعه يونان برخوردار بودند. البته در آن موقع صرفا يونانيان داراي اصل و نسب از حقوق مشخص شهروندي برخوردار بودند و زنان و افراد غير يوناني و برده ها كساني بودند كه هم در جامعه يوناني و هم در تفكر ارسطويي داراي حقوق شهروندي نيستند.(5)

سابقه شهروندي در ايران باستان به دوران هخامنشيان و اوج آن به اعلاميه جهاني حقوق بشر كورش برمي گردد كه به عنوان برگ زريني در تاريخ مي درخشد.

پايه گذار حقوق شهروندي در جامعه كورش كبير و منشور صادر شده از سوي اين زمامدار عادل و مقتدر است.

در دوران قرون وسطايي مسيحي مفهوم شهروندي جاي خود را به مفهوم بندگي مي دهد و براي مدتي به فراموشي سپرده شد.

در تفكر اسلامي نيز مفهوم شهروندي و مفاهيمي مشابه آن را مي توان ديد. چنانچه به سيره صدر اسلام در دوران پيامبر گرامي حضرت محمد (ص) و خلفاي اربعه به ويژه امام علي (ع) توجه كنيم مي بينيم كه در اين تفكر مسلمانان و به طور كلي انسان ها موجوداتي ذي حق هستند كه به دليل موجوديت خود در جامعه اسلامي داراي حقوقي هستند كه هيچ حاكمي حق ناديده گرفتن و زير پا گذاشتن اين حقوق را ندارد.

بعدها با تبديل شدن خلافت به سلطنت و رنگ باختن بسياري از انگيزه ها و آموزه هاي اسلامي اين مفهوم نيز تقريبا به فراموشي سپرده شد.

به طور كلي مي توان گفت كه مفهوم جديد شهروندي از دوران قرون جديد و مخصوصا از عصر روشنگري به بعد مطرح مي شود، يعني از اواخر قرن 17 و به خصوص در قرن 18 ميلادي شاهد شكل گيري مفهوم جديد شهروندي در اروپا هستيم. اين مفهوم به دنبال شكل گيري خود در اروپا به سرعت و در حدود يك قرن در كل دنيا تسري پيدا كرد. مفهوم جديد شهروندي را مي توان در آموزه هاي يك فيلسوف انگليسي به نام جان لاك مشاهده نمود.

شهروندي در مفهوم جديد خود با مفهوم جديد حقوق بشر ارتباط بسيار نزديكي داشته و كاملا در هم تنيده اند. در نظريه حقوق بشر به مفهوم جديد، انسان به دليل انسان بودن خود از يك سري حقوق برخوردار مي باشد. انسان آزاد است نه بخاطر اينكه جزء فلان دين، جامعه و يا گروه اشرافي است، بلكه انسان آزاد است چرا كه آزاد آفريده شده است.

بنابراين پيدايش مفهوم حقوق شهروندي كاملا ريشه در مفهوم حقوق بشر دارد و نمي توان صحبت از شهروند و حقوق شهروندي كرد و به حقوق بشر اعتقادي نداشت چرا كه اين دو كاملا لازم و ملزوم و مرتبط با يكديگر مي باشند.

بدين ترتيب تفكر جان لاك طي قرن 18 ميلادي در سرزمين هاي مختلف و همچنين حوزه هاي روشنفكري مختلفي گسترش پيدا كرد و عالي ترين تجلي اين تفكر را مي توان در انديشه هاي روسو و همچنين انقلاب فرانسه ديد.

اعلاميه هاي استقلال كشور آمريكا و همچنين انقلاب فرانسه اولين اسناد رسمي هستند كه در آنها رسما به مفهوم شهروندي اشاره مي شود. (6)

شهروندي اجتماعي

بسياري از مردم احساس مي كنند به محض آنكه در شهر يا منطقه اي اقامت گزيدند شهروند آن ديار محسوب مي شوند. شهروندي در واقع احساس است كه نه تنها از درون مايه مي گيرد بلكه در بيرون نيز ريشه دارد. احساس دروني شهروندي همان احساس تعلق اجتماعي است كه فرد خود را متعلق به منطقه اي مي داند و حاضر است در حفظ و حراست آن بكوشد و به سختي تمايل به ترك منطقه دارد.

وضعيت بيروني شهروندي، پذيرش فرد به عنوان عضوي از جامعه از سوي مردم، موسسات مدني، مديران جامعه و نهادهاي حقوقي و اجتماعي است. به عبارت ديگر شهروندي به معناي اجتماعي آن زماني تحقق مي يابد كه احساس دروني فرد يعني حس اجتماعي و وضعيت بيروني آن يعني پذيرش اجتماعي با هم تركيب شوند. در چنين شرايطي شهروندي اجتماعي شكل مي گيرد.

شهروند اجتماعي كسي را گويند كه قواعد و هنجارهاي جامعه خود را به خوبي شناخته و رفتارهاي اجتماعي خود را با آنها منطبق مي نمايد.

شهروند اجتماعي كسي است كه آموزش هاي اجتماعي لازم را ديده باشد، جامعه خود را به خوبي بشناسد و با مسائلي چون خدمات اجتماعي، برخورد اجتماعي، نحوه مشاركت در توسعه و غيره به خوبي آشنايي داشته باشد.(7)

حقوق شهروندي

براساس ديدگاه حقوقي، شهروند يعني فردي از آحاد ملت كه اولا از كليه حقوق اجتماعي، سياسي و فرهنگي برخوردار بوده، ثانيا كليه اداره امور كشور بر اساس اراده او صورت مي گيرد. اگر بخواهيم از منظر شهروندي به مردم نگاه كنيم، بايستي اين فرهنگ كه دولت وجود با لذات و مطلق دارد تغيير پيدا كند و بايستي بپذيريم آنچه كه هست ملت و اراده ملت است.

تفسير جديدي كه امروز از حقوق شهروندي وجود داشته و ارتباط بسيار نزديكي با حقوق بشر دارد تعريفي است كه فيلسوفان حقوق از آن ارائه مي دهند. فيلسوفان حقوق و در راس آنان فيلدينگ معتقدند كه حقوق بشر و يا حتي حقوق شهروندي را مي توان در 4 نسل جداگانه تقسيم بندي نمود:

حقوق نسل اول: حقوق شهروندي نسل اول كه سابقه آن به 200 تا 300 سال پيش برمي گردد، همان حقوقي است كه امروزه تحت عنوان مدني از آن ياد مي شود مثل حق شركت در انتخابات، حق آزادي مذهب، حق آزادي بيان، عقيده و غيره.

حقوق نسل دوم: نظريه جامعه شناسي معروف به حقوق سياسي است و شامل مواردي چون حق راي دادن و حق مشاركت سياسي در جامعه مي باشد.

حقوق نسل سوم: در حقيقت رفاهي يعني حق برخورداري از آموزش، بهداشت، كار و حتي برخورداري از اوقات فراغت به صورت برابر و همگاني است.

حقوق نسل چهارم: كه اخيرا مطرح شده است و مباحث نظري و پيچيده اي نيز توسط فيلسوفان جامعه شناسي، علوم سياسي و علم اخلاق در اين زمينه بيان گرديده است حقوق برخورداري از محيط زيست سالم و همچنين حق برخورداري از صلح مي باشد. تمامي اين چهار نوع حقوق، زير مجموعه هايي از حقوق بشر و به دنبال آن حقوق شهروندي مي باشند.(8)

تفاوت شهروندي با شهرنشيني

اساسا كلمه 'شهروند' معادل و مترادف با واژه شهرنشين نيست و نمي توان واژه شهروند را صرفا در مورد كساني به كار برد كه در شهر سكونت دارند بلكه شهروند كسي است كه ضمن انجام مجموعه اي از اقدامات و فعاليت هايش در جامعه، خود را به عنوان عضوي از جامعه مدني آن كشور معرفي مي نمايد و به همين دليل واژه شهروند تنها شامل ساكنين شهر نبوده و حتي روستاييان و عشاير جامعه نيز مي توانند ضمن انجام يك سري از فعاليت ها، اقدامات، تفكرات و انديشه ها خود را به عضويت جامعه مدني در آورده و شهروند جامعه محسوب شوند.

به طور كلي از كلمات و اصطلاحات مشابه تعاريف و استنباط هاي مختلفي را مي توان داشت، ولي آنچه كه در واقع تاكنون از واژه شهروند به ويژه در ادبيات اجتماعي استنباط گرديده اين است كه شهروند به كسي گويند كه داراي يك سري حقوق بوده و از حقوق خود به خوبي آگاه مي باشد و مسئوليت هاي اجتماعي خود را نيز مي شناسد و در نهاد هاي اجتماعي نيز حضوري موثر دارد چرا كه در غير اين صورت فرد، شهروند به شمار نمي آيد فقط به عنوان يك هموطن يا همشهري يا كسي كه با ديگران در يك محل يا منطقه خاصي زندگي مي كند محسوب مي گردد.

افراد يك جامعه زماني شهروند به حساب مي آيند كه از مدنيت برخوردار باشند. البته در بسياري از موارد علت اصلي عدم تحقق مدنيت در جامعه آن است كه زمينه هاي لازم براي مدنيت افراد، يا به عبارتي عضويت آنها در نهادهاي مدني در جامعه فراهم نگرديده است و افراد در جامعه حضور دارند بدون اينكه از حقوق اجتماعي، مدني و سياسي خود آگاهي داشته و از آنها برخوردار باشند و يا بدون آن كه در عرصه هاي اجتماعي حضور داشته و يا نقشي را براي خود در حوزه عمومي جامعه قائل باشند. چنين افرادي شهروند تلقي نمي شوند و فقط مي توان آنها را شهرنشين ناميد.

افرادي كه تنها در يك منطقه، محل يا شهر زندگي مي كنند و به عبارتي تنها در جامعه حضور فيزيكي دارند نه حضور اجتماعي، در حالي كه يك شهروند علاوه بر حضور فيزيكي در جامعه حضور اجتماعي نيز دارد. به اين ترتيب در بحث شهرنشيني مي توان گفت كه ما يك شهرنشيني فيزيكي داريم و يك شهرنشيني اجتماعي. به دنبال شكل گيري شهرنشيني اجتماعي مفهوم شهروند متولد مي شود.

بر اساس سرشماري سال 1390 در ايران 1331 شهر وجود دارد درحالي كه جمعيت شهرنشين ما مطابق سرشماري فوق بيش 71 درصد از كل جمعيت كشور مي باشد ولي اغلب شهرهاي ما از لحاظ ويژگي، كالبد و كاركرد ماهيت روستايي دارند و عده زيادي از ساكنان آنها با آداب و رسوم، ويژگي ها و هنجارهاي زندگي شهري آشنايي لازم را ندارند.

نكته مهم ديگر اينكه بسياري از ساكنين مناطق شهري كشور، احساس تعلق چنداني به شهر يا منطقه محل زندگي خود ندارند لذا بديهي است كه چنين افرادي از تاسيسات و اموال شهر خود به خوبي مواظبت نمي كنند و حتي در مواردي آنها را تخريب مي كنند، چرا كه اين تاسيسات، اموال و امكانات را متعلق به خودشان نمي دانند. چنين افرادي را نمي توان شهروند شمرد بلكه آنان صرفا شهرنشينند.(9)

نتيجه گيري

امروزه توسعه بيش از هرچيز متكي بر سرمايه هاي اجتماعي جامعه است و سرمايه هاي اجتماعي نيز اساسا به دنبال شكل گيري مفهوم شهروندي در جامعه محقق مي گردد.

توسعه واقعي كشور محقق نخواهد شد مگر اينكه حوزه دولت و حوزه هاي عمومي و خصوصي در كنار يكديگر و با مشاركت و پذيرش يكديگر شكل بگيرند و به دنبال آن نيز مفاهيمي چون شهروندي و توسعه اجتماعي محقق گردد. جامعه اي كه در آن مفهوم شهروندي به معني واقعي خود شكل گرفته و آحاد آن اجتماعي شده باشد جامعه اي زنده، پويا و در مسير توسعه خواهد بود.

بحث شهروندي بيش از هرچيز يك مقوله ي فرهنگي است و حقوق شهروندي محقق نخواهد شد مگر اينكه انگاره هاي فرهنگي در جامعه شكل گرفته باشد.

به طور كلي نمي توان متولي خاصي را براي فرهنگ سازي در حوزه شهروندي مشخص كرد بلكه لازم است تا تمامي دستگاه ها و نهادهاي دولتي و غير دولتي عزم خود را در خصوص آموزش هاي شهروندي جزم نمايند.

ابتدا مهم تر از هر چيز اصلاح قوانين و وارد كردن واژه شهروندي در كليه متون قانوني مرتبط مي باشد.

سپس انتشار كتب، نشريات تخصصي، روزنامه هاي ملي و محلي، جزوات و بروشورهاي آموزشي و درج مقالات در سايت ها و وبلاگ ها در اين زمينه بسيار موثر خواهد بود. صدا و سيما به عنوان يك رسانه ي عمومي و فراگير در ترويج فرهنگ شهروندي مي تواند نقش ارزنده اي داشته باشد كه متاسفانه كمتر به آن توجه شده است.

همچنين آموزش و پرورش و وجود آموزگاراني معتقد به مفاهيم شهروندي و درج مفاهيم و موضوعات شهروندي در كتب درسي دانش آموزان مي تواند بسيار موثر باشد كه در اين زمينه نيز اقدام شايسته اي صورت نگرفته است.

نهادهاي محلي از جمله شوراهاي اسلامي و شهرداري ها، دهياري ها ونهادهاي سياسي و حكومتي اعم از استانداري ها، فرمانداري ها و بخشداري ها مي توانند در اين خصوص بسيار نقش آفرين باشند. رسيدن به يك جامعه شهروند مدار، نيازمند يك عزم و اراده ي ملي است و تمامي دستگاه ها، نهادها، احزاب، مطبوعات و سازمان هاي غيردولتي بايستي در اين زمينه تلاش نمايند. همچنين بهره گيري از نخبگان و انديشمندان سياسي و اجتماعي جامعه نيز در تحقق اهداف مورد نظر بسيار موثر خواهد بود.

حقوق شهروندي يك امتياز از سوي دولت ها نيست بلكه حقي است طبيعي و فطري كه بايد در جامعه محقق گردد.

منابع:

1- كميته فرهنگ شهري، ستاد شهر سالم، 138، ص 3و2

2- نهج البلاغه، فيض الاسلام، چاپ 1375، صفحه1291، كلمات قصار

3-دكتر تاج بخش، كيان، ماهنامه آموزشي، خبري و اطلاع رساني شوراها و مشاركت سال اول، فروردين1383،شماره6 صفحه4

4-دكتر نوذرپور، علي، ماهنامه آموزشي، خبري و اطلاع رساني شوراها و مشاركت سال اول، فروردين1383،شماره6 صفحه19

5-دكتر سليمي، حسين، ماهنامه آموزشي، خبري و اطلاع رساني شوراها و مشاركت سال اول، اسفندماه 1382، شماره 5، صفحه 13

6- دكتر سليمي، حسين، ماهنامه آموزشي، خبري و اطلاع رساني شوراها و مشاركت سال اول، اسفندماه 1382، شماره 5، صفحه 14 و 15

7- دكتر نوذرپور، علي، ماهنامه آموزشي، خبري و اطلاع رساني شوراها و مشاركت سال اول، فروردين1383،شماره6 صفحه 16

8- دكتر نوذرپور، علي، ماهنامه آموزشي، خبري و اطلاع رساني شوراها و مشاركت سال اول، فروردين1383،شماره6 صفحه 17

9- دكتر نجاتي حسيني، سيد محمود، ماهنامه آموزشي، خبري و اطلاع رساني شوراها و مشاركت سال اول، اسفندماه 1382، شماره5، صفحه 7

6046

سرخط اخبار استان‌ها