۲ بهمن ۱۳۹۶، ۷:۵۷
کد خبر: 82803636
T T
۰ نفر

پايان شرارت در خاورميانه

۲ بهمن ۱۳۹۶، ۷:۵۷
کد خبر: 82803636
پايان شرارت در خاورميانه

تنها راه پيش روي ملت ها و دولت هاي منطقه هم افزايي و همسويي با يكديگر، تمركز بر اهداف و منافع مشترك با استمداد از معارف حقيقي و انسان ساز اسلام است.

خاورميانه تنها امروز نيست كه دچار بحران و آشفتگي و جنگ و خشونت و خون ريزي و ترور شده است، اين سرزمين سال هاست روي گسل بحران قرار دارد. ديدگاه آنارشيسم را در موضع گيري هاي سياستمداران و هجمه هاي حساب شده رسانه اي غرب نيز به خوبي مي توان درك كرد.
به عنوان نمونه، اوايل پاييز سال 2015 بود كه روزنامه‌ امريكايي نيويورك تايمز، نقشه و مقاله‌ اي منتشر كرد مبني بر اين‌ كه شايد تحولات جاري در منطقه منجر به تقسيم ‌شدن كشورهاي عربي به كشورهاي كوچك ‌تر شود.
از آنجايي كه مقاله توسط تحليلگر باسابقه 'رابين رايت” نوشته شده بود جنجال و تحقيق گسترده ‌اي در دايره‌ تحليلگراني كه بر روي مسائل خاور ميانه تمركز دارند را به راه انداخت.
نقشه‌ ياد شده در خاورميانه هم زمزمه ‌هاي بسياري را به راه انداخت دال بر اين‌ كه اين مطلب، در حقيقت گوياي نيت جديد قدرت‌ هاي غربي و رژيم اسرائيل براي تقسيم كشورهاي پرجمعيت و بانفوذ عربي به كشورهاي كوچك و ضعيف است.
درغرب، معمولا رسانه ‌ها بخشي از قدرت نرم نظام سلطه به حساب مي ‌آيند؛ همانطور كه سينماي هاليوود به مثابه‌ يك رسانه، در خدمت سياست‌ هاي آينده‌ امريكا و سرنوشت امريكايي جهان قرار دارد؛ بنابراين تحليل نيويورك تايمز نمي‌ توانست به عنوان يك تحليل و پيش‌ بيني صرف مورد ارزيابي قرار گيرد كه احتمال صحت و سقم آن، بينابين باشد.
از جانب ديگر، آن تحليل با نشانه ‌شناسي رويكرد قدرت ‌هاي بزرگ در برخورد با تحولات اخير منطقه نيز بيگانه و ناهمگن نبود.
آمريكا، رژيم صهيونيستي و ساير قدرت‌هاي غربي، از آشوب ‌هاي انقلابي چند سال اخير توده‌ ها در خاورميانه،‌ بستر مناسبي براي اجرايي ‌كردن طرح توطئه ‌آميز تقسيم و تجزيه و تلاشي كشورهاي اسلامي به محدوده‌ هاي ضعيف ‌تر و كوچك‌ تر استفاده كردند و اين همان 'خاور ميانه‌ جديد' است كه اجرايي ‌كردن آن سال‌ ها پيش بر سر زبان استراتژيست ‌هاي آمريكايي و اسراييلي بود.
اوضاع در كشورهايي مانند سوريه، عراق، ليبي، مصر، يمن، بحرين و لبنان نيز آشكارا نشانگر زمينه‌ سازي عملي براي اجراي اين سناريوست.
غرب به تأسي از سياست جهاني آمريكا مبني بر تبديل رژيم صهيونيستي به ژاندارم و قدرت بي ‌رقيب منطقه كه همزمان توان رويارويي تهاجمي با همه‌ كشورهاي اسلامي را داشته باشد، در پي آن است؛ تا با تقسيم واحدهاي بزرگ اراضي وسيع كشورهاي اسلامي كه از قضا سرشار از انرژي نفت و ديگر پتانسيل‌هاي برتري بر اين رژيم هم هستند، از ضريب احتمال قدرت‌ گيري آنها در آينده بكاهد و در نهايت زمينه را براي استيلاي بي‌ چون و چراي رژيم اسراييل بر كل منطقه، فراهم سازد.
اين رويه در رفتارشناسي تاريخي استعمار نيز قابل پيگيري است. چرچيل نخست‌ وزير وقت انگليس درباره‌ تقسيم اراضي و ظهور كشورهاي تازه‌ در خاورميانه گفت: اردن را با يك حركت قلم، به وجود آوردم. او همچنين تصريح كرد كه براي تقسيم خاورميانه، با خود اعراب، مشورت نمي‌ كند!
با اين‌ حساب، لشكركشي هاي بي مقدمه عربستان به برخي كشورهاي منطقه ، بي ترديد رويكرد آشكار براي اجرايي ‌كردن اين طرح ديرپاي راهبردي 'با خون و سرباز و پول و نفت و ارتش و هواپيماهاي كشورهاي اسلامي عليه كشورهاي اسلامي' به منظور تامين سلطه غرب و اسراييل است و اين فصل جديد بحران در خاورميانه است كه به سرعت دامن خود سعودي و كشورهاي دنباله رو اين رژيم در خاور ميانه را گرفت.
بايد پذيرفت كه كشورهاي اسلامي در خاورميانه، اين روزها با مشكلات گوناگوني دست و پنجه نرم مي كنند. بدون شك يكي از مهم ترين تهديدهايي كه در حال حاضر گريبان بيشتر كشورهاي اسلامي را گرفته، ناامني، تروريسم و رشد فزاينده افراطي گري است. از عراق گرفته تا سوريه و يمن، هر كدام صحنه ناآرامي و خشونت است. همه روزه شمار بالايي از غير نظاميان، زنان و كودكان بيگناه در آتش منازعات فرقه اي و مذهبي مي سوزند.
گروه هاي تروريستي و تكفيري با عقايد بسيار خطرناك و راديكال در جاي جاي منطقه رخنه كرده اند و مبارزه به منظور خشكاندن ريشه آن ها، در گرو تعامل و همكاري تمام كشورهايي است كه به نوعي با آن ها درگيرند، چرا كه اقدام هر كشور به تنهايي نتيجه ملموسي در اين زمينه به دست نمي دهد.
بدون شك نوك پيكان ناامني و رشد تروريسم تنها متوجه جهان اسلام و خاورميانه نيست، بلكه دامن بسياري از كشورها و دولت ها را مي گيرد. مساله مهم ديگر اينكه در حال حاضر، دولت ها به عنوان تنها كنشگران عرصه جهاني شناخته نمي شوند بلكه شاهد كنشگران متعددي در اين عرصه ايم و اين واقعيت، يافتن راهكاري به منظور تعامل با هر يك را دشوار مي كند و به اين شكل مهمترين چالش پيش روي جهان يعني افراطي گري و تروريسم پيچيدگي هاي بسياري مي يابد.
اگرچه برخي دولت هاي ناكارآمد و ضعيف در منطقه نيز با اقدام هاي قهرآميز و سركوبگرانه راه هرگونه مسالمت و آشتي را سد مي كنند. اين دست اقدام هاي نسنجيده، حتي برخي گروه هاي معترض ميانه رو را به سوي همراهي با گروه هاي تندرو سوق داده است. در چنين شرايطي است كه خشونت فزاينده در اين كشورها، به ديگر نقاط منطقه تسري پيدا مي كند و زمينه براي رشد سلفي گري مهيا مي شود.
فرجام خيزش هاي منطقه در مصر، يمن، ليبي و امواج مردمي را عليه حكومت هاي تماميت خواه كه به بهار عربي موسوم شد، نشان مي دهد نبود جامعه پذيري سياسي به واسطه تماميت خواهي حاكمان، مسير حركت به سوي خواست مردم را تنگ و در بسياري موارد سد كرده است.
خلاصه كلام آنكه، تنها راه پيش روي ملت ها و دولت هاي منطقه تعامل و همسويي با يكديگر، تمركز بر اهداف و منافع مشترك با استمداد از معارف حقيقي و انسان ساز اسلام است.
البته شماري از حكومت ها در جهان اسلام تنها نامي از اسلام را يدك مي كشند. اين در حالي است كه در سايه بازگشت به قوانين اسلام راستين، ملت هاي مسلمان مي توانند زيستي بهتر را در كنار هم تجربه كنند و ريشه هاي درخت افراطي گري را براي هميشه بخشكانند.
**گروه ايرنا مقاله
از: محمدرضا يوسف نژاد خبرنگار خبرگزاري ايرنا استان سمنان
انتشاردهنده: جانعلي فتحي

سرخط اخبار استان‌ها