قزوین - ایرنا - آیین پنجاه بدر یا سنت باران خواهی که برخی آن را روز باران می‌نامند، مراسمی اصیل و سنتی در قزوین به حساب می‌آید که هرساله با گذشت ۵۰ روز از سال نو در کنار حضور مردم در باغ‌های سنتی اطراف مصلی قدیمی شهر با برنامه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی در راستای شکرگذاری و طلب باران برای محصولات کشاورزی همراه است.

به گزارش خبرنگار ایرنا، قزوین یکی از سنتی ترین و تاریخی ترین شهرهای ایران بزرگ است که مردم آن هنوز هم بسیاری از رسوم و سنت‌های گذشته را حفظ کرده‌اند، یکی از این رسوم سنت قدیمی پنجاه بدر است که تنها در شهر قزوین اجرا می شده و قزوینیان نیز بر اجرای آن اهتمام دارند.

هرچند این روزها اجرای این رسم توسط شهرداری و اداره کل میراث فرهنگی در مکانی غیر از باغستان سنتی صورت می گیرد، اما از گذشته مکان اصلی آن باغ های اطراف مصلی شهر بوده است.

روز پنجاه به در مادران و دخترها نماز می خواندند و دعا می کردند

عاطفه شاطرها از مادرش محترم کریمی شنیده که در دهه ۴۰ این خانواده برای مراسم پنجاه به در به باغ های اطراف شهر می رفتند، او می گوید این مراسم فقط مخصوص خانواده هایی بود که در باغستان باغ داشتند و فامیل نزدیکشان نیز به واسطه آن ها می‌توانستند همراه شوند.

خوراکی های این مراسم را دیماج و هندوانه و ترشی سال قبل و شیرینی و باقلوایی که از عید مانده بود نام می برد، او همچنین معتقد است که یک نوع آجیل شیرین چهار مغز هم در پنجاه به در می خوردند که شامل کشمش شاهانی، پسته، بادام، قیسی یا مغز قیسی است.

کریمی همچنین به خاطر دارد که مردان در گذشته دوست داشتند وقتی به خانه برمی گردند، همسرانشان از آن ها پذیرایی کنند و به همین علت این خانواده هر سال قبل از غروب آفتاب از مراسم برمی گشتند تا وقتی پدرشان از باغستان برمی گردد، در را به رویش باز کنند.

او این مراسم را مخصوص خانم ها می داند و خوراکی های این مراسم را دیماج و هندوانه و ترشی سال قبل و شیرینی و باقلوایی که از عید مانده بود نام می برد، او همچنین معتقد است که یک نوع آجیل شیرین چهار مغز هم در پنجاه بدر می خوردند که شامل کشمش شاهانی، پسته، بادام، قیسی یا مغز قیسی است.

شاطرها که خود فعال گردشگری باغستان است، اعتقاد دارد که در این روز خانم ها و دخترها نماز می خواندند و دعا می کردند و در محراب مصلی سوره انعام را قرائت می کردند تا حاجت روا شوند، به گفت او بیشتر حاجت‌ها نیز برای بچه دار شدن و ازدواج بوده است.

رسم دیگری هم بوده که چون دیوار مصلی از سنگ بود، افراد مهری را روی این دیوار می‌گذاشتند که اگر مهر به دیوار می چسبید یعنی حاجت روا می شوند.

محترم مادر شاطرها نیز شاهد است که در دهه ۴۰ زن‌ها از آب انبار این مصلی آب می آوردند، آب انباری که حالا کور شده است، اما قبلا نسبت به بقیه آب انبارها تاریک تر و گودتر بود.

آب انبار مصلی مکان مقدسی است

سید مهدی رزار هاشمی از اهالی قدیمی قزوین نیز این آب انبار را به خاطر دارد، او توضیح می دهد: آب انبار مصلی در دهه ۵۰ تخریب شد و پیش از آن نیز مدت ها بود که کسی آنجا نمی رفت، اواخر دهه ۵۰ یک نفر اسبش را آنجا می بست که چند نفر اعتراض کردند و گفتند اینجا مکان مقدسی است و او هم دیگر اسبش را آنجا نبرد.

این مرد ۷۰ ساله همچنین درباره مصلی قدیمی قزوین توضیح می دهد: مصلی در محله کبودستان باغستان سنتی قزوین و در ضلع جنوب شرقی دروازه تهران قدیم واقع است، باغ های اطراف مصلی اغلب پسته بودند و از گذشته به خاندان بابا قصاب ها تعلق داشتند که بعضی از آنها نام خانوادگی را به محمدطیب تغییر دادند.

رزار هاشمی: باغ های اطراف مصلی اغلب پسته بودند و از گذشته به خاندان بابا قصاب ها تعلق داشتند.

رزار هاشمی که متعلق به خانواده ای اصیل و قدیمی است که از زمان صفویه همراه با شاه طهماسب از تبریز به قزوین مهاجرت کرده و اینجا ساکن شدند، می گوید: به خاطر به جا آوردن مراسم پنجاه به در مادربزرگمان یک باغ در این ناحیه خریده بود تا در روز پنجاهم سال نو ما راحت بتوانیم این مراسم را در باغ شخصی برگزار کنیم، بعد از فوت مادربزرگم، پدرم باغ را به همان آقایان باباقصاب ها برگرداند، معامله این زمین اما ۲۰ سال بعد محضری شد، خود این خانواده می گفتند باور نمی کردیم شما بدون هیچ حرفی این سند را امضا کنید.

پنجاه به در مراسمی زنانه بود

مجتبی عباسی کارشناس مردم شناسی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری قزوین مراسم پنجاه به در را مراسمی متعلق به زنان می داند و توضیح می دهد: بعد از ظهر روز ۱۹ اردیبهشت ماه زنان و دختران قزوینی در مصلی شهر جمع می شدند و مراسمی مانند سیزده به در را در کنار یکدیگر برگزار می کردند.

وی ادامه می دهد: اگر کسانی توان این را نداشتند که به مصلی بروند، روی پشت بام آب انبار محله خودشان می نشستند و در این سنت شاهدیم که دعا برای آب و طلب باران محوریت اصلی را داشته است.

عباسی با تاکید بر اینکه زمان پیدایش این آیین مشخص نیست و نسل در نسل منتقل شده است، تصریح کرد: در منابع تاریخی قزوین اشاره‌ای به این رسم نشده، اما حال و هوای آن نشان می دهد که رسمی به جا مانده از قدیمی ها است و در هیچ کجای دیگر در کشور نیز اجرا نمی شد.

عروسک چمچه خاتون در مراسم پنجاه به در همراه زنان بود

قدیمی‌ها از عروسکی به نام چمچه خاتون یاد می کنند که در مراسم پنجاه به در همراه زنان بود، شیما کبیری، فعال فرهنگی درباره این عروسک می‌گوید: این عروسک را مادربزرگ‌ها همراه با نوه ها درست می کردند، به این صورت که برای یک قاشق روسری می دوختند و لباسی تنش می کردند و بعضی هم برایش چشم و دهان می گذاشتند.

کبیری: شعری که همراه با عروسک چمچه خاتون خوانده می‌شد: "چمچه خاتون چی می خواد؛ از خدا بارون می خواد؛ خدا جونم بارون کن؛ بارون بی پایون کن"

او توضیح می دهد: چمچه خاتون عروسک باران خواهی بود که بیشتر در مراسم پنجاه بدر استفاده می‌شد و شعری نیز به زبان ترکی داشت که ترجمه آن به فارسی می شد، "چمچه خاتون چی می خواد؛ از خدا بارون می خواد؛ خدا جونم بارون کن؛ بارون بی پایون کن".

کبیری همچنین ادامه می دهد: حتی رسم بر این بود که پیرزن و بچه‌ها با چمچه خاتون در کوچه و خیابان جلوی در خانه‌ها می رفتند و شعر می خواندند و بعضی اهالی شهر هم یک مشت نخود به آن‌ها می دادند، در نهایت پیرزن‌ها نخودها را می پختند و با آن آش درست می کردند.

این کارشناس ادامه می دهد: مراسم باران خواهی از گذشته به شکل‌های مختلف در استان‌های کشور اجرا می شده و فقط مخصوص قزوین نبوده است، اگر بارندگی خوب باشد این مراسم به شکل شکرگزاری و شکرانه نعمت باران انجام می شد، اما اگر باران بهار خوب نبود و سال خشکسالی پیش روی داشتیم، مراسم به صورت طلب باران بود.

کبیری به وجود مراسمات دیگری نیز اشاره می کند از جمله کوسه گلین که در پنجاه به در رایج بوده است.

از کوسه برنشین تا انداختن فرد مومن در آب

ندا خویینی، اسطوره پژوه نیز ضمن تایید این موضوع که آیین‌های باران خواهی از گذشته به وفور در نقاط مختلف ایران اجرا می شده است، درباره رسم کوسه برنشین توضیح می‌دهد: رسم دیگر باران خواهی کوسه گلین یا کوسه چوپان است که در سراسر کشور به شیوه های مختلف اجرا می شد.

وی توضیح می دهد: کوسه برنشین نمایشی است که در یک یا هفت روز اجرا می شده که در آثار باقی مانده و بسیاری از نویسندگان عرب نیز به چشم می خورد.

خویینی توضیح می دهد: فردی که ریش کم حجمی داشته، کلاهی که رویش شاخ داشته را بر سر می گذاشت و لباس هایی از پنبه یا محصولات کشاورزی به تن می کرد و سوار یک الاغ می شد.

وی معتقد است: تاویل ها و تحلیل های این نمایش بیانگر آن است که ریش تنک نماد کوسه و ناباروری است، کلاغ نیز مرحله نخست در هفت مرحله آیین مهر را نشان می دهد.

به گفته این اسطوره پژوه کلاغ در متون کهن پیام آوری بوده که پیام خورشید را برای مهر می آورد تا گاو را قربانی کند و آفرینش اتفاق بیفتد، کلاه شاخدار نیز نماد ایزد و ایزد بانوی آب است.

خویینی تصریح می کند: کوسه برنشین فردی زشت رو است که در اساطیر هم شاهدیم که در قلعه ای که جمشید می سازد زشت روها را راه نمی دهند و آن ها را انسان های اهریمنی می دانند.

وی توضیح می دهد: با خوراکی یا پولی که کوسه برنشین در این هفت روز دریافت می کند، نان یا آش می پزند و سنگریزه ای را در آن غذا می اندازند و این سنگریزه زیر دندان هرکسی که بیاید، او را آنقدر کتک می زنند تا کسی ضامن او شود و بعد اگر تا چند روز بعد باران نبارد، ضامن را کتک می زنند تا یک نفر ضامن او شود.

خویینی: این آیین‌ها موجب نزدیکتر شدن مردم به هم می شود و تاثیر ناراحتی و بحران را با در کنار هم بودن کم می کند و باعث نظم جامعه و حفظ ساختار اجتماعی خواهد شد.

در دوره انوشیروان و خسروان این رسم اجرا می‌شده است، حتی پادشاهان این دوره هم حامی کوسه بودند و غلامان شاه همراه کوسه به شهر می رفتند و خوراکی ها را با غلامان تقسیم می کردند.

به روایتی دیگر کوسه نماد پادشاه بیدادگر بوده است، گذشتگان بر این باور بودند که اگر پادشاهی ظلم کند، برکت از آن کشور می رود و ناباروری رخ می دهد.

حتی در داستان‌های شاهنامه روایتی داریم که بهرام شاه یا همان بهرام گور درب منزلی را می زند و با خودش فکر می‌کند که از فردا با رعیت بیداد می‌کنم، رعیت که درب را گشوده نمی دانسته او پادشاه است، از همسرش می‌خواهد که به رسم میهمان نوازی شیر گاو را بدوشد و برای میهمان بیاورد، زن به طویله می رود و باز می گردد و خبر می دهد که شیر گاو خشک شده است، زن می گوید: احتمالا پادشاه به بیدادگری با رعیت فکر می کند و پادشاه که این را می شنود استغفار می کند و زن دوباره وقتی به سراغ گاو می رود، می بیند که به حالت طبیعی برگشته است.

خویینی به رسوم انفرادی نیز اشاره می کند و توضیح می دهد: آیین های باران طلبی در ایران به صورت انفرادی مثل نوشتن دعای طلب باران یا نوشتن نام چهل کچل و آویختن آن به درخت، قراردادن قیچی زیر ناودان یا بیل در آبراه خانه ها، انداختن تکه سنگی که از قبرستان آوردند در آب، انداختن فرد متدینی در آب، شستن پایه علم یا منبر در آب رودخانه است که همه این ها با آیین های خاصی انجام می شده است.

به گفته خویینی در مراسم باران خواهی انسان از خشکسالی، تنگناها و مصیبت ها به کنج عزلت کشیده نشده و بلکه سعی کرده تا با توسل به نیروهای خاص بتواند از این تنگنا خارج شود، از طرفی اجرای این مراسم‌ها منجر به ترسالی نمی شد و حتما نباید باران ببارد، حتی شاید در دوره‌های مختلف خشکسالی تکرار شود، اما این آیین ها موجب نزدیکتر شدن مردم به هم می شود و تاثیر ناراحتی و بحران را با در کنار هم بودن کم می کند و باعث نظم جامعه و حفظ ساختار اجتماعی خواهد شد.

رهاورد: به نظر می‌رسد با توجه به اظهارات کارشناسان مختلف باید مراسم پنجاه به در را در مکان اصلی خود یعنی مصلی قدیمی شهر و باغستان سنتی شاهد باشیم، اما این مراسم اکنون در عمارت عالی قاپو بر پا می شود که این خود جای سوال دارد، تحریف ها و دست اندازی هایی که در دهه های اخیر به باغستان سنتی قزوین شد، باعث می‌شود که باغستان رو به فراموشی برود و از حافظه شهر و شهروندانش فراموش شود.