گروه سیاسی ایرنا- پرونده ویژه «عقل جنگ»: «اولین برنامه، ادامه عملیات به سمت بصره است. ۱۵ روز آینده مهلتی برای یگانهای عملیاتی است تا به جابهجایی، سازماندهی، تعیین طرح مانور و شناسایی محورهای عملیاتی خود مشغول شوند.»
این صحبتهای «علی صیادشیرازی» فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، سوم خرداد ۶۰، حدود ۱۲ ساعت پس از آزادی خرمشهر، در جلسه فرماندهان «قرارگاه کربلا» بیان شد.
تصرف یا تهدید بصره، در طرح عملیات «الی بیتالقدس» پیشبینی شده بود اما خستگی و فرسودگی شدید نظامیان ایرانی به دنبال ۳ هفته جنگ سخت و بدون استراحت، باعث شد در این مرحله به آزادی «خرمشهر» بسنده شود. در حقیقت پس از عملیاتهای «طریقالقدس» و«فتحالمبین» بود که صاحبنظران نظامی کشور، به این نتیجه رسیدند متجاوزان بنا ندارند بر اساس اصول و قواعد عقلانی نظامی عمل کنند و به علت گره خوردن حیثیت سیاسی و حتی موجودیت رژیم بعث (در آن مقطع) به پیروزی در جنگ علیه ایران، نمیتوان هیچ حسابی روی محاسبات نظامی متعارف و قابل پیشبینی از سوی رژیم صدام درباره آینده جنگ داشت.
علاوه بر این، به عالیترین مرجع بینالمللی حلوفصل منازعات، یعنی سازمان ملل متحد نیز امیدی نبود. نخستین قطعنامه این سازمان درباره جنگ ایران و عراق، ۶ روز پس از آغاز جنگ صادر شده بود و تا زمان آزادسازی خرمشهر هیچ تلاش ملموس دیگری از سوی این جایگاه برای پیگیری مسائل این جنگ انجام نشده بود.
سازمان ملل حتی زیر بار این نمیرفت که «جنگ بین ایران و عراق» را به رسمیت بشناسد و در اسناد خود از آن با عنوان «وضعیت میان ایران و عراق» یاد میکرد. طی ۱۸ ماهی که ایران در وضعیت بسیار شکننده و ضعیف، زیر حملات همهجانبه ارتش صدام قرار داشت، چنین اطلاقی به یک جنگ تمامعیار، جانبداری آشکار از متجاوز محسوب میشد، زیرا از تمام عواقب بینالمللی عنوان حقوقی «جنگ» در امان میماند.
در چنین شرایطی برای جمهوری اسلامی هیچ تردیدی باقی نماند که در طراحی راهبرد آینده خود، علاوه بر آزادسازی مناطق اشغالی، باید تحقق اصل پذیرفتهشده جهانی، یعنی تنبیه متجاوز و دستیابی به یک اهرم فشار برای مطالبه حقوق مادی و معنوی ایران از متجاوزان را هم رأسا برعهده بگیرد.
در همین راستا، پس از عملیات «ثامنالائمه» (مهر ۶۰)، مقابله به مثل در برابر اشغال خرمشهر در اولویتهای برنامه نظامی ایران قرار گرفت و بنا شد در طراحی عملیاتهای کربلا، تهدید یا تصرف شهر یا منطقه استراتژیکی از عراق، مدنظر قرار گیرد.
۶ شهر عراق به عنوان گزینههای تنبیهی در برابر نظامیان جمهوری اسلامی قرار داشت؛ اربیل، سلیمانیه، بعقوبه، کوت، العماره و بصره.
۵ شهر از این فهرست، با مرزهای ایران بین ۴۵ تا ۱۰۵ کیلومتر فاصله داشتند. تنها بصره بود که علاوه بر فاصله ۱۶ کیلومتری تا مرز، قلب اقتصادی عراق به شمار میرفت و ۷۰ درصد درآمد نفتی عراق را تامین میکرد. تصرف این شهر میتوانست رژیم عراق و متحدانش را وادار به پذیرش شرایط ایران کرده یا حتی باعث سقوط صدام شود.
بهرغم اینکه «بصره» از همان ابتدای طراحی عملیات «الی بیتالمقدس» به عنوان هدف نهایی عملیات تعیین شده بود، با ملاحظات سیاسی- امنیتی از مانور تبلیغاتی روی این موضوع پرهیز شد و حتی بخش قابل توجهی از نیروهای رزمنده حاضر در عملیات نیز به صورت واضح و روشن در جریان چنین راهبردی قرار نگرفتند. عراق هم گرچه با خرد نظامی متعارف میدانست «بصره» قابل دسترسترین هدف برای ایرانیان جهت مقابله به مثل است اما تنها در میانه عملیات بود که متوجه جهت فلشهای هجومی ایران به سوی بصره شد و چارهای جز این ندید که بخشهای مهمی از مناطق متصرفه خود را در خاک ایران، به صورت ناگهانی خالی کند تا بتواند نیروهایش را روی محکم کردن حلقههای دفاع از بصره متمرکز کند (عقب کشیدن لشکرهای ۵ و ۶ از غرب «اهواز» و انتقال آنها به شرق «بصره»)
هنگامی که در خاک ایران، جشنِ آزادسازی خرمشهر برپا بود، فرماندهان نظامی ایران، گوشهچشمی هم به ساختوسازهای پرحجمی داشتند که در آن سوی مرز جریان داشت و برای آغاز مرحله بعد عملیات -که بنا بود نقطه پایانی بر جنگ باشد- لحظهشماری میکردند.
از سوی دیگر، به دنبال مانورهای پرحجم رژیم صدام مبنی بر عقبنشینی داوطلبانه از خاک ایران، در تهران میان مسئولان سیاسی تردیدهایی برای ورود به خاک عراق ایجاد شده بود که بعد از چند جلسه مشترک با نظامیان، ظاهرا رفع شد. ارتش بعث توانست با این تبلیغات پرحجم وانمود کند نتیجه جنگ را پذیرفته است و در مجال به دست آمده، آرایش غلط نظامی خود را اصلاح و تکمیل کرد (که انتظار میرفت پس از طریقالقدس انجام دهد).
اتلاف وقت ناشی از تردید و دادن چنین فرصتی به عراق را شاید بتوان اشتباه استراتژیک نیروهای خودی در مرحله جدید جنگ به شمار آورد. رژیم بعث طی ۹ ماه قبل، استعدادی معادل ۱۲ لشکر را از دست داده بود (کشته و اسیر) و حمله برقآسای بعدی ایرانیان برایش حکم کابوسی مرگبار را داشت.
شروع عملیات، به جای ۱۵ روز، ۵۰ روز طول کشید و عملیات رمضان ۲۲ تیرماه آغاز شد. هدف، رسیدن به ساحل شرقی «شطالعرب» و در صورت امکان، ورود به شهر «بصره» بود. عراق برای دفاع از بصره بر ۲ مانع مصنوعی تکیه داشت: اول کانال پرورش ماهی.
این کانال که حدود ۱۰ سال قبل در فاصله ۹ کیلومتری مقابل بصره ساخته شده بود، ۳۰ کیلومتر طول و یک کیلومتر عرض داشت. دوم استحکاماتی موسوم به خاکریزهای مثلثی. این خاکریزها، دژهای مثلثیشکلی بودند که هر ضلعشان بین ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ متر طول داشت و در هر کدام یک گردان زرهی با آرایش پیچیده استقرار داشت.
فلش اصلی عملیات، رسیدن به ۲ سر کانال پرورش ماهی و پشت سر گذاشتن آن، سپس چسبیدن به سواحل شطالعرب بود. عراق راه جنوب کانال ماهی را با ایجاد آبگرفتگی مسدود کرد اما ایرانیان توانستند با پیشروی بیش از ۲۰ کیلومتر در خاک عراق، خود را به شمال کانال برسانند. در اینجا بود که مشکل اصلی بروز کرد.
هر چند نیروهای ایرانی خود را به ۱۶ کیلومتری شمال بصره رسانده بودند اما جناح راستشان تحت کنترل چندین لشکر قدرتمند ارتش بعث بود.
رزمندگان یگانهای دیگر که بنا بود پس از پشت سر گذاشتن خاکریزهای مثلثی، جناح راست نیروهای پیشرو را تامین کنند، پشت مثلثیها متوقف شدند. در نتیجه نیروهای پیشرو، از پهلوی راست مورد حمله سنگین قرار گرفتند و ناچار عقب کشیدند.
در مرحله بعد، تلاش شد از پلهای روی کانال پرورش ماهی عبور شود اما زمین مسلح به میادین مین و آبگرفتگی و تمرکز زرهی بالای عراق در شرق و غرب کانال، اجازه این کار را نداد.
طی ۱۷ روز، رزمندگان ایرانی، ۵ بار با تمام توان، مسیرهای شکستن خطوط دفاعی دشمن را آزمودند و بهرغم انهدام بخش قابل توجهی از توان نظامی عراق، موفق به دستیابی به هدف نهایی نشدند و عملیاتی که در تاریخ جنگ، نزد ایرانیان به «عملیات رمضان» شناخته میشد و از سوی بعثیها به «نبرد اول بصره» شهرت یافت، به پایان رسید.
در جمعبندی نهایی، باید علت اصلی بینتیجه ماندن عملیات رمضان را «خاکریزهای مثلثی» به شمار آورد که در مرحله نخست عملیات، باعث توقف ضربه پرتوان اولیه شد و در مراحل بعدی عملیات هم این عقبماندگی جبران نشد. بزرگی خاکریزهای مثلثی (هر ضلع مثلثها نزدیک به ۲ کیلومتر طول داشت) به حدی بود که وجود عکسهای هوایی دقیق را الزامی میکرد.
عدم شناخت وسعت و توان پنهانشده در آن خاکریزها و زمین انبوهی حیرتآور از میادین مین که هر روز هم بر میزان آنها افزوده میشد، راههای نزدیکی نیروهای خودی به بصره را عملا مسدود کرد.
رزمندگان ایرانی که برای پایان دادن عزتمندانه به جنگ، انتخاب دیگری جز بصره را مقابل خود نمیدیدند، باید به راهکار دیگری فکر میکردند.