تهران- ایرنا- «امیر محبیان»، فعال اصولگرا حضور افراد حاشیه و ماهیت رادیکال رفتار آنها را از مشخصه‌های اصلی اعتراضات اخیر ارزیابی می‌کند.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش‌های خبری ایرنا، نشست یکروزه «منطق اجتماعی اعتراضات آبان ۹۸» توسط «مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران» (ایسپا) که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد ازمعدود نشست‌ها در زمینه بررسی اعتراضات اجتماعی ایران در سال جاری است. یکی از بث‌های مهم این نشست این بود که این اعتراضات جدا از بررسی دلایل و ریشه‌های شکل‌گیری زنگ خطری را برای جامعه ایران به صدا درآورده است که در صورت عدم توجه مسئولان می‌تواند صدمات جبران ناپذیری را برای کشور به همراه داشته باشد. نکته مهم دیگر این نشست که اهمیت آن را برجسته‌تر می‌کند پیشنهاداتی است که از جانب مدعوین مطرح می‌شد.

این نشست دارای دو پنل دو ساعته در صبح و بعداز ظهر و با حضور «امیر محبیان»، عضو هیئت علمی گروه فلسفه غرب دانشکده ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، «محمدرضا طالبان» جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، «حسین راغفر» عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه الزهرا در پنل صبح،«محمد فاضلی» جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، «احمد نادری» مردم‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و «ابراهیم حاجیانی» جامعه‌شناس و معاون مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در پنل بعداز ظهر برگزار شد.  از آن‌جا که محتوای مطالب این نشست می‌تواند دریچه ویژه‌ای برای مسئولان بگشاید، و همچنین از حیث غنای علمی مباحث، در چند گزارش پیاپی بدان پرداخته خواهد شد.

در ادامه متن کامل صحبت‌های امیر محبیان  آمده است.

   

اعتراضات اخیر و بحران ناکارآمدی

 شاید تحلیل کردن و به صدا درآوردن زنگ‌ها و آژیرهای خطر [در این نشست] جای تاسف باشد؛ و شاید بتوان گفت که جامعه ما شرایط سختی را پیش رو دارد. شرایط هم حاکی از این است که هم‌اکنون به سمتی می‌رویم که چشم اندازها روشن نیست. برای همین علی‌رغم اینکه انسان دوست ندارد نکات منفی را بازگو و آنها را برجسته کند، مجبور به طرح آنها هستیم تا مسوولین ذی‌ربط با دقت و حساسیت بیشتری به مسائل نگاه کنند، لذا مباحث مورد نظر من در ۵ سرفصل: بررسی «زمینه‌های اعتراض، گسترش و شاخص‌های اعتراضات آبان ۱۳۹۸»، «تفاوت آن با اعتراضات ۱۳۸۸» که به نظر می‌رسد از نظر تحولات و اعتراضات یک «تغییری»[در خواستها و ماهیت آن] صورت گرفته، نقش «حاشیه‌نشین‌ها»، هشدارها» و در نهایت «پیشنهادها» ارائه خواهد شد.

زمینه‌های اعتراضات

 در مبحث زمینه‌ها و شاخص‌های اعتراضات، انباشته شدن اعتراضات مطرح است که محصول مسائل حل نشده [در جامعه]است. چنانچه در تعریف اعتراض این‌گونه آمده است که «اعتراض در پاسخ به یک مساله حل نشده پدید می‌آید». به عبارتی اگر مساله‌ای حل نشود، آن مساله به شکل اعتراض در می‌آید که این تعریف در رابطه با اقتصاد و گرانی‌های فزاینده به شکلی ویژه تصدیق می‌یابد. نظر سنجی‌هایی در این زمینه صورت گرفته که به نظر من می‌توان گفت به نسبت گذشته شاید بالای ۹۵ درصد همه مسائل را از جنس اقتصادی جلوه می‌دهد. در حالی‌که مسائل اجتماعی و سیاسی قبلاً برجسته بود، الان این نوع مسائل کاهش پیدا کرده‌اند.

دومین عاملی که زمینه را برای اعتراضات فراهم کرده، «ناکارآمدی سیستم اجرایی و سیستم اداری» کشور است. در این زمینه باید اولویت‌بندی‌هایی صورت می‌گرفت که انجام نشد. مسائلی باید به صورت اورژانسی حل می‌شد که در این زمینه اقدامی انجام نشد. اینها همه زمینه‌های اعتراضات را به وجود آورد. عامل سوم «احساس ناامیدی نسبت به بهبود اوضاع در آینده و چشم‌انداز نامعلوم» آن است. این چشم‌انداز برخلاف آن‌چیزی که تصور می‌شد مثبت باشد، حتی منفی هم شده است. در هر صورت چنانچه مشخص است هر جامعه برای اینکه بتواند حرکت کند نیاز دارد تا آینده را روشن ببیند. متاسفانه این آینده [در نظرسنجی‌ها]تاریک دیده می‌شود. حتی تاریک‌تر از آن‌چیزی که می‌توانست باشد. علتش این است که مردم در واقع بر اساس واقعیت‌ها عمل نمی‌کنند بلکه بر اساس «برداشت‌هایشان از واقعیات» عمل می‌کنند.

 نکته دیگر «احساس تبعیض»ی است که  بر اساس آگاهی به وجود آمده است. در این زمینه رسانه‌های جمعی بسیار موثرند. چراکه امروزه همه اقشار جامعه بسیار بیشتر از گذشته به اطلاعات دسترسی داشته و خودشان را با دیگران و سایر طبقات در جامعه و حتی در سطح جهانی قیاس می‌کنند. بنابراین این احساس تبعیض یا محبوبیت نسبی می‌تواند مبنای اعتراضات و حتی شورش‌ها باشد. مورد دیگر وجود شکاف‌های متعدد در سطح سیاست و پیکره اجتماعی ماست که میان حاکمان با یکدیگر، حاکمان و مردم، حاکمان و نخبگان و نخبگان با یکدیگر وجود دارد. این شکاف‌ها زمینه‌ای فراهم می‌کند که امکان کنترل واحد جریانات وجود ندارد. هر موجی که توسط نظام سیاسی به وجود می‌آید سریعاً در چالش‌های سیاسی افتاده و خنثی می‌شود، لذا مردم به دلیل دریافت پیام‌های متعارض عملاً آن‌ها را از مکانیسم تصمیم‌گیری خود کنار گذاشته و اثر گذاری آن را به حداقل کاهش می‌دهند.

در مورد بهانه‌ها اگر تصور کنیم که اعتراضات آبان ۹۸ به دلیل بنزین بوده است، این برداشت اشتباه است چرا که بنزین بهانه اعتراضات است. در سال ۹۶ انجمن علوم سیاسی و جامعه‌شناسی نشستی برگزار کردند  و من در آن نشست اعلام کردم شرایط جامعه به نحوی است که من انتظار داشتم زلزله ۷ ریشتری اتفاق بیافتد اما آن‌چه روی داد باز هم زلزله ۴ ریشتری بود. اما من همچنان معتقدم که باید منتظر وضعیت شدیدتر از این باشیم. وقوع این اعتراض‌ها درحال نزدیکتر شدن به یکدیگرند و مسوولین باید در این زمینه بسیار هشیار عمل کنند. همه این اعتراضات نیز به بهانه‌هایی به خصوص مسائل اقتصادی مرتبط هستند و درواقع گرانی بنزین بهانه‌ای شد تا مردم اعتراض کنند.

اگر به نظرسنجی ایسپا توجه کنیم، گرانی بنزین پایه و دلیل اعتراضات مردم بود. با این نگاه آن چیزی که باعث شدت اعتراضات می‌شود، «چشم انداز منفی» است که در این زمینه وجود داشته و باعث می‌شود تا گرانی‌های فزاینده در آینده فزاینده‌تر شود. لذا خود گرانی بنزین یک عامل جدی شد. در مورد گستره آن که  ۲۸ استان و ۱۰۰ شهر را در برگرفت، این امر نشان می‌دهد اعتراضات بسیار گسترده بوده و حتی نسبت به سال ۹۶  مدام در حال خشن‌تر شدن بوده و شدت آن نیز بیشتر می‌شود.

شاخص‌های اعتراضات

شاخص‌های این اعتراض که در سال ۹۶ شروع و در سال ۹۸ هم خودش را نشان داد، شروع حرکت از «پیرامون» به «مرکز» و یا «حاشیه به مرکز» است. همچنان که اطلاعات هم نشان می‌داد، بیشتر اعتراض‌ها از حاشیه شهرها و پیرامون شروع بود. دوم «گستردگی» و «پراکندگی» آن و سوم عدم حمایت جریانات سیاسی منجمله «اصلاح طلبان» از این اعتراضات بود. برخلاف جریان ۸۸ که عده‌ای از اصلاح‌طلبان از اعتراضات حمایت می‌کردند تقریباً می‌توان گفت هیچ جریان سیاسی برجسته‌ای بصورت رسمی از این اعتراضات حمایت نکرد.

نکته چهارم فقدان «ساختار رهبری» است. یعنی  به نظر می‌رسید این اعتراضات «اتمیزه» شده و کنترلش بسیار سخت است. بطوری‌که شما با هیچ کس نمی‌توانید گفتگو کنید. فقدان عامل متوازن‌کننده میان حکومت معترضان محسوس بود. وقتی اعتراضات تحت هدایت جریانات سیاسی است نظام سیاسی برای این‌که آنها را تحت هدایت خود در بیاورد درباره آن و یا درباره عوامل آن صحبت می‌کند، اما وقتی اعتراضات اتمیزه می‌شود و هیچ رهبری خاصی هم وجود ندارد، از آن‌جا که نمی‌توان تشخیص داد که قرار است از چه چیز صحبت شود و با چه کسی باید صحبت کنید، لذا دولت از حالت «دینامیکی» به شکل «مکانیکی» و به شکل «انتظامی و امنیتی» عمل خواهد کرد.

 از دیگر خصوصیات این اعتراضات «شعارهای تخریبی» بود. یعنی به شکلی واضح می‌توان ماهیت «وندالیستی» را در بخشی از این اعتراضات مشاهده نمود. به نظر می‌رسد این اعتراضات زمینه‌ها  را برای آزاد شدن یکسری از نیروها که نه به عنوان حاشیه‌نشین، بلکه به عنوان «رانده‌شدگان» اجتماعی مطرح بوده و فرصت طلب هستند، از این شرایط استفاده می‌کنند. بدین ترتیب می‌توان شاهد ظهور یکسری از باندهای تبهکار بود که این افراد دقیقاً می‌دانستند که در حال انجام چه کاری هستند و برای غارت می‌رفتند. مجموع این موارد چشم انداز خطرناکی را نشان می‌دهند که ممکن است در آینده جدی‌تر و سازنده‌تر ظاهر شوند. به نوعی می‌توان گفت که این گروه کاملا از بدنه معترضان جدا هستند.

فوران نفرت و خشم از دیگر خصوصیات این اعتراضات است. یعنی خشم کاملاً متراکمی در اینجا دیده می‌شد که خودش را آزاد می‌کند و از آن با عنوان ظهور طبقه خشمگین یاد می‌شود. یعنی برخوردها، برخوردهای استدلالی نیست و تنها تخلیه نفرت است به دلیل اینکه مردم احساس عدم توجه و احساس «نشنیده شدن» می‌کنند.

نکته دیگری که خودش را در این شرایط نشان داد نقش آفرینی «جوانان و زنان» بود. افزایش جمعیت در دهه ۶۰ ، یک طیف بسیار گسترده‌ای را از مدت‌ها پیش به وجود آورده که این طیف گسترده از جوانان عمدتاً تحصیل کرده و بیکار هستند. این احساس که گویی آن‌ها به جامعه تعلق ندارند و جامعه به دغدغه آنها توجه نمی‌کند، موجب می‌شود تا این قشر احساس تحت فشار بودن از سوی جامعه و خانواده را داشته باشد. زنان در این زمینه فعال‌تر بودند. یکی از نکات نظر سنجی‌ها این است که هر چه از متن به سمت حاشیه و هر چه به سمت جوانترها و زنان برویم، مواضع رادیکال‌تر می‌شود. علتش هم این است که الان فشار اقتصادی به مقدار زیادی روی زنان افتاده است. معمولاً در اعتراضات، زنان محافظه‌کارانه‌تر ظاهر شده و حتی عامل بازدارنده همسران‌شان در نرفتن به اعتراضات هم می‌شوند. اما مسئله در اینجا بدین شکل نبود و دلیل اصلی آن هم این است که فشار اقتصادی، زنان را به حرکت در آورده است. در سال ۹۶ آماری ارائه شد که وزارت کشور اعلام کرد ۹۰ درصد بازداشت شدگان زیر ۲۵ سال بودند و دلیلیش این است که طبقه جوان معمولاً ریسک‌پذیرتر هستند. این امر نشان می‌دهد که زمینه‌های خشونت و از کنترل خارج شدن در میان جوانان بیشتر است.

نکته مهم در این زمینه، بحث طبقات درگیر است. در اعتراضات سال ۱۳۸۸، طبقات درگیر شامل دو لایه طبقه مرفه که بیشتر مطالبات اجتماعی داشتند و طبقات متوسط که بیشتر بحث‌های اجتماعی و سیاسی روشن داشتند. بخصوص وقتی تحصیلات بالاتر می‌رفت آنها بیشتر در این مساله حضور داشتند و ویژگی بارز آنها تحصیلات بالا بود. اما در اعتراضات سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ طبقات درگیر، طبقات فرودست و حاشیه‌ها و طبقات متوسط در آستانه سقوط به طبقات فرودست هستند که شدیداً نگران شدند. از نظر گرایشات سیاسی در سال ۱۳۸۸ بیشتر گرایشات سیاسی غلبه داشت. اصلاح طلبان گردانندگان جریانات سال ۸۸ بودند در حالی‌که در سال ۹۶ و ۹۸ گرایشات اقتصادی غلبه داشت و احزاب سیاسی به ویژه اصلاح طلبان هم از حمایت خودداری کردند.

جریانات اعتراضی و فقدان رهبری

 در اعتراضات سال ۸۸ رهبری جریان کاملاً مشخص و اهداف هم مشخص بود. اما در سال ۹۶ و ۹۸ تقریباً رهبری جریان وجود نداشت و جریانات به صورت اتمیزه و کاملا منفصل عمل کردند که این باعث انفعال بیشتر می‌شود. یعنی وقتی جریانات سیاسی در اعتراضات حضور دارند، به تبع آن اهدافی هم وجود دارند و لذا کسی به راحتی برای‌شان اهدافی را تعیین و یا تحمیل نمی‌کند. اما جریانات اتمیزه از این نوع، وقتی وارد اعتراضات می‌شوند، کافی است تا با یکسری هسته‌های فعال این گروه‌ها هدایت شود.

تفاوت دیگر این است که در سال ۸۸ به دلیل این‌که یک جریان سیاسی مشخص هدایت قضیه را برعهده داشت لذا عناصر واسط حضور داشتند. بدین معنی که کافی بود تا نظام با آن‌ها صحبت کرده و تحت تاثیر قرار دهد. اما در سال ۹۶ و ۹۸ اصلاً چنین امکانی وجود نداشت. لذا این مساله را غیر قابل کنترل و خطرناک کرد.

تفاوت در رویکرد اعتراض

آخرین تفاوتی که می‌توان درباره تفاوت اعتراضات سال ۸۸با سال ۹۶ و ۹۸ بیان کرد بحث «رویکرد اعتراض» است. در سال  ۸۸به دلیل این‌که طبقات درگیر، طبقات برخوردارو نیمه برخوردار بودند، رویکردها هم محافظه کارانه‌تر بود. بدین ترتیب هر چه شدت مخالفت‌های نظام بیشتر می‌شد از میزان و شدت اعتراضات هم کاسته  و به حداقل خود می‌رسید که در این رویکرد ریسک‌پذیری هم پایین‌تر بود. اما در شرایط فعلی یعنی سال ۹۶ و ۹۸ اصلاً قضیه این‌گونه نبود. یعنی به دلیل این‌که طبقات نابرخوردار بودند، مطالبات نیز به کف خود رسیده بود. از این‌رو بعضی احساس می‌کردند که چیزی برای از دست دادن نداشته و در نتیجه درگیری‌ها شدیدتر شده، خصلت نیروهای معترض به سمت تهاجم رفته و خشونت و درگیری به دفعات و مدیریت هم نشود.

نقش حاشیه‌نشین‌ها و طردشدگان سیاسی و اجتماعی

نکته دیگر نقش حاشیه‌نشین‌ها و رانده‌شدگان سیاسی و اجتماعی است. از نظر او وقتی از حاشیه‌نشین صحبت می‌کنیم منظور پدیده‌ای است که در مقولات ساختاری و بروز مسائل اقتصادی و اجتماعی در جامعه رخ می‌دهد. معمولاً جریان سریع شهرنشینی و مهاجرت‌های لجام گسیخته منجر به بروز پدیده‌ حاشیه‌ نشینی می‌شود. امروزه اکثر کشورهای جهان به ویژه کشورهای جهان سوم درگیر مسائل حاشیه نشینی هستند و ما هم به شکل بسیار شدید درگیر این مساله هستیم. حاشیه‌نشین‌ها معمولاً در محدوده شهر هستند اما جذب نظام اقتصادی شهری نمی‌شوند یا درصد درگیری‌شان با مسائل نظام شهری که بشود از آن‌ها حمایت کند کم است. زمینه بدهکاری، نابرابری، در بهداشت، فقر و بیکاری در میان این افراد بسیار بالاست و حاشیه‌نشینی معمولاً با انزوای اجتماعی هم قرابتی دارد.

حاشیه‌نشین‌ها چه مشخصاتی دارند؟

 اکثر حاشیه‌نشین‌ها از نظر سواد سطح پایین‌ و فاقد مهارت هستند. درآمدهایشان پایین بوده و جمعیت‌شان هم زیاد است که از این لحاظ امکان بروز انحرافات در میان آن‌ها هم بیشتر است. این انحرافات نه به دلیل خصلت آن‌ها، بلکه به دلیل شرایط فقر که این زمینه را فراهم می‌کند در آن‌ها بیشتر است. اگر بخواهیم بزرگی حجم این مساله را در نظر گرفته و به آمارها مراجعه نماییم، در مورد میزان حاشیه‌نشینی در ایران آمارهای بسیار متفاوتی وجود دارد. مثلاً از ۱۱ میلیون آمار تا ۲۰ و اندی میلیون حاشیه‌نشین وجود دارد که این واقعیت نشان می‌دهد هیچ رصد دقیق و کنترل خاصی نسبت به این مساله وجود ندارد.  با این نگاه درصد فعالیت این قشر در اعتراضات امسال جای تامل دارد.

غیر از این، مساله رانده‌شدگان اجتماعی است که در جامعه حضور دارند. افرادی‌که نه از منابع جامعه برخودارند و نه دیده می‌شوند. کارتن ‌خواب‌ها و بی‌خانمان‌ها نمونه‌ای از این قشر هستند. ارتباط این افراد از پیکره بزرگ جامعه بریده شده و ممکن است هیچ احساس و سمپاتی نسبت به جامعه نداشته باشند. جدا از این طیف‌های مختلفی هم غیر از جامعه ستیزها در جامعه حضور دارند، که این افراد در رفتار عادی قابل روئیت نیستند، اما زمینه‌های نفرت را در آنها ایجاد می‌کنیم. مانند کسانی که سرچهارراه‌ها اسفند دود می‌کنند. نفرت‌هایی که ذره ذره در این افراد جمع می‌شود ممکن است به مروز زمان مشکلات و اعتراضات گسترده‌ای ایجاد کند.

 این موارد نکاتی هستند که وقتی نظم اجتماعی ضعیف‌تر شود، شدیداً خودش را نشان می‌دهد. اصطلاحی به نام «پنجره شکسته» هست که این دیدگاه بدین شکل است که اگر به شما سنگی بدهند و بگویند این شیشه را بشکن شما آنرا نمی‌شکنید، اما اگر کسی چند شیشه را شکسته باشد، شما هم راحت‌تر بقیه شیشه‌ها را می‌شکنید. زمانی که نظم اجتماعی شکسته شود آن هنگام بسیاری از کسانی‌که بازدارندگی درونی دارند، برای تخلیه خشم‌شان آزادتر شده و وضعیت خطرناکتری را به وجود می‌آورند.

بمب اجتماعی

 جامعه ما هم‌اکنون روی «بمب اجتماعی» قرار داشته که هر لحظه احتمال انفجار آن وجود دارد. نباید از کنترل آن پدیده با هر روشی خوشحال باشیم، بلکه باید بدانیم این موارد درحال نزدیک‌تر شدن به یکدیگر هستند. با این رویکرد من فعل کاهنده نمی‌بینم بلکه خشونت بیشتر و نفرت بیشتر را می‌بینم. لذا باید با این امر کاملاً به صورت هشیارانه برخورد شود و من معتقدم دولت و نظام باید در این زمینه از تخصص متخصصان، جامعه‌شناسان و عالمان علوم سیاسی و کسانی‌که به این زمینه شناخت دارند استفاده کنند. واقعیت این است که من وقتی نظر سنجی‌ها را مرور می‌کنم، این نظر سنجی‌ها دقیق بوده و با آنچه در جامعه می‌گذرد فرقی ندارد. اما ظاهراً آن‌ها در جامعه دیده نمی‌شوند. اگر دیده می‌شدند باید نوع دیگری رفتار می‌شد.

باید توجه داشت که رویکرد انتظامی برای کنترل همیشه جواب نمی‌دهد. باید گفت انقلاب با رویکرد فرهنگی- سیاسی انجام گرفت که به تدریج زمینه سیاسی- فرهنگی و سپس سیاسی- اقتصادی و در دوره‌های بعد سیاسی-انتظامی شد. امروزه نیز به سمت امنیتی- نظامی شدن پیش می‌رود که این هم بسیار بد است. یعنی ما همواره باب‌های گفتگو را می‌بندیم که این هم بسیار مضر است.

یکی دیگر از هشدارها برای مسوولین این است که معضل حاشیه‌نشینی باید حل شود و حاشیه‌نشینان احساس نکنند ضد متن و بدنه اجتماعی هستند. شکاف‌ها به انداه کافی در جامعه وجود دارد و اگرحاشیه علیه متن اقدام کند، آن‌گاه به‌ صورت «آشوب» نمایان می‌شود که در این صورت چهره بسیار مخرب خود را نشان می‌دهد. این چشم انداز هم‌اکنون وجود دارد و اگر دیده نشود یا با خوش‌بینی بیش از حد به این قضیه نگاه شود ممکن است در مقابل شرایطی قرار بگیریم که درست نیست.

خطر دیگر که در این زمینه وجود دارد «تقلیل» مسائل اجتماعی به حداقل‌هاست که کار غلطی است و انحراف در تحلیل‌ها ایجاد می‌کند. اگر ما جریانات اخیر را به باندهای اراذل و اوباش تقلیل دهیم، در مورد تحلیل نوعی انحراف ایجاد کرده‌ایم و البته نه اینکه این گروه‌ها در اعتراضات حضور نداشته و سواستفاده هم نکردند، بلکه نسبت دادن کل قضیه به این امر و عوامل غریبه و بیگانه نوعی تقلیل مسئله است. با توجه به اینکه سو استفاده‌گری‌های بیگانگان را نمی‌توان کنترل کرد، بنابراین تنها می‌توان زمینه‌ها را کنترل کرده و اجازه نداد تا عملکرد خطرناکی در این مورد به وجود بیاید.

هشدار دیگر این است که ما یک «تغییر پارادایم» را از سال ۸۸ تا ۹۶ و ۹۸ شاهد هستیم و آن تغییر «مدل» و «عوامل» اعتراض است که تغییر کرده‌اند. چنان‌که پیشتر ذکر آن رفت هر چه به سمت جوان‌ها، حاشیه‌ها و خانم‌ها می‌رویم، اعتراضات هم بیشتر می‌شود. باید تحلیل دقیقی صورت بگیرد و عوامل هم برطرف شود، وگرنه، ندیدن مساله به حل مساله نمی‌انجامد. یک قاعده خیلی ساده وجود دارد که معمولاً هم رعایت نمی‌شود این است که تصور می‌شود اگر مساله را نبینیم حل می‌شود. نه تنها مسائل اجتماعی حل نمی‌شود بلکه روز به روز بزرگتر و خطرناک‌تر شده و به شکل یک سرطان کل بدنه را در بر می‌گیرد.

چه پیشنهاداتی می‌توان در این خصوص ارائه کرد؟

تمام آن ‌چیزی که رخ می‌دهد با توجه به ظرفیت بالای کشور قابل حل است. مشکل در «ناکارآمدی مدیریتی» است و اگر بین حکمران‌ها مشکلاتی وجود دارد باید گفت که ما در حد بحران مدیریتی هستیم. یعنی مدیر باید در شرایط بحرانی عمل کند در غیر اینصورت، مدیریت در مواقع دیگر هنر نیست. لذا بخشی از مشکل به بحث‌های مدیریتی بر می‌گردد.

پیشنهادات کوتاه مدت هم در این زمینه هست. در مورد درمان هر چیز بیماری یا هر مساله‌ای، ابتدا باید خوب و دقیق آن را شناخت. به نظر من تحلیل دقیق و ریزبینانه و واقع‌گرایانه، تحلیل و کشف مدل و مسیر حرکت این اعتراضات با بهره‌گیری از نیروهای متخصص که مطابق خوشایند ما حرف نزده و مطابق با واقعیت اظهار نظر می‌کنند، اهمیت جدی دارد.

انجمن‌های علمی در این زمینه بسیار می‌توانند به دولت کمک کنند. من حتی در این زمینه معتقدم در برخی از مکان‌ها می‌توان از آنها مشورت نگرفت بلکه در برخی از جاها می‌توانیم از آنها تفویض اقدام کنیم یعنی مسوولیتی بر عهده بگیرند تا اقدامی کنند.

نکته دیگر بحث تمایز اعتراض از آشوب به صورت «ساختمند» است، اعتراض خطر نیست. به نظر من اعتراض یکی از خصوصیات یک جامعه زنده است، اما آن‌چه نگران کننده است آشوب و تخریب و مسائلی از این دست است. وقتی این دو از یکدیگر تفکیک نشده و همه اعتراضات را به سمت آشوب برود، این هنر نیست بلکه کار خطرناکی انجام گرفته و ظرفیت آشوب را گسترده‌تر می‌کنیم. مضاف بر این باید اعتراض را در عمل به «رسمیت» بشناسیم. به خیابان آمدن برای مردم و برای منافع‌شان است و باید این اجازه را به آنها داد. مکان‌هایی را برای اینکه مردم بتوانند راحت اعتراض‌شان را انجام دهند در نظر گرفت و این شبه برای مردم پیش نیاید که آن‌ها را برای شناسایی جمع می‌کنند. خوشبختانه دولت و حتی مجلس از این طرح استقبال کرده و اقدام هم کرده‌اند. حتی در تهران چند مکان مشخص شد، اما متاسفانه دیوان عدالت اداری این طرح را لغو کرد. در این‌جا نیازی نمی‌بینم که به دلایل این کار بپردازم. با توجه به شناختی که از آقای رییسی دارم، ایشان در زمینه اعتماد داشت خوب عمل می‌کرد و الان توپ در زمین آقای رییسی است و به نظر من اقای رییسی منعی که دیوان عدالت اداری در این زمینه ایجاد کرده را رفع خواهد کرد.

مهم اعتراض کردن نیست، بلکه مهم «شنیده شدن» است. هسته‌های مدیریت اورژانس باید در کشور ایجاد شود. کشور ما جامعه کم مساله نیست، اما مشکلی که وجود دارد وجود یک سیستم اطلاعاتی ناکامل است. نکته بعدی وجود پرونده‌های نیمه باز بسیار زیاد است. از «بوی نامطبوع» شهر تهران، زلزله و ... همه پرونده‌های نیمه باز هستند. چرا این پرونده‌ها بسته نشده و یک تیم مدیریتی به شهرستان‌ها نمی‌روند تا مساله را همان‌جا حل کند. نباید مساله را منحل کرد بلکه مساله را باید حل کرد. لذا از طرف دولت باید یک تیم مدیریت اورژانسی تشکیل شده و به سمت حل فوری مسائل برود. در دراز مدت می‌توان پیشنهاد داد. مثلاً ما در برخی موارد باید وزارت‌خانه‌هایی را برای مناطق «نابرخودار» یا «کم برخودار» ایجاد کنیم که بیشتر مربوط به مناطق مرزی و پر اهمیت هستند. چرا به بسیاری از مناطق ما که مرزی و کم برخوردار و یا نابرخوردار به صورت ویژه نگریسته نمی‌شود تا بخواهیم سطح آن‌ها را بالاتر بیاوریم؟ از نظر من چنین چیزی امکان‌پذیر است.

مورد دیگر انعکاس اعتراضات در «رسانه‌ها» است من معتقدم اعتراضات مردم افتخار و ثمره انقلاب است و ما باید به این سرمایه افتخار کرده و خجالت نکشیم. نباید رسانه‌های ضد انقلاب این اعتراضات را پوشش دهند. این رسانه‌ها اخبار را چنان پوشش می‌دهند که گویی انقلاب زمینه اعتراض را علیه ما ایجاد کرده است. اعتراضات همه افراد باید در تلویزیون و رسانه‌ها آزادانه انعکاس پیدا کند. از ان طریق مسوولان هم پیگیر خواهند بود که مسئولانه کار کنند. در این صورت اعتماد به رسانه ملی هم بیشتر شده و حداقل حس شنیده شدن در مردم ایجاد می‌شود. «کارآمدی مدیریتی» نکته حیاتی است و تمام مسائل ما از آنجا نشات می‌گیرد و اگر به موقع عمل نشود مشکلات دامن‌گیر  جامعه خواهد شد.

در حوزه کار اجتماعی، «مفید بودن» در اولویت است. ما باید مساله مفید بودن را در اولویت قرار دهیم. البته نباید مقصود این باشد که فلان آقا که در این پست قرار دارد چقدر مفید است؟ مورد آخر هم بحث کاستن از عمق شکاف‌های سیاسی و اجتماعی است. این شکاف‌ها باید به حداقل کاهش یابند. شکاف‌های اجتماعی و سیاسی امکان حل دارند. رانده شدگان سیاسی اجتماعی و اقتصادی را می‌توان وارد گفت گو کرده و مشکلاتشان را حل کرد.