پنجشنبه شب كه گفتند قلبش پس از 82 سال تپيدن خسته شد و ايستاد، دلم گرفت. يادم افتاد 15 سال پيش سر كلاس با همان صداي مصمم و محكم ميگفت: آدم بايد مثل دكتر معين روي پلههاي دانشگاه بميره.
بازنشستگي را نميفهميد؛ براي او كه با عشق درس خواند و درس داد و هيچ لذتي برايش بالاتر از حضور در كلاس نبود. كلاسي كه هيچكس آن را از دست نميداد خواه از سر تنبلي كه اگر او درس را به زبان شيرين خود نميگفت كسي از مطلب سر در نميآورد و خواه از روي ميل شنيدن ماجراي درسخواندن خودش در لابراتوآرهاي زبانشناسي سراسر دنيا.
او با تكيه بر تجربهها و شناختش از زبانهاي دنيا معتقد بود كه تنوع آوايي زبان فارسي سبب شده تا فارسيزبانان تواناترين زبانآموزان دنيا باشند. اين را باور داشت و دانشجويانش را در نخستين سالهاي دانشگاه به اين باورش معتقد ميساخت.
او دو جلد از فرهنگ دهخدا را نوشته بود و با فرهنگ معين نيز همكاري داشت كه به لندن رفت و در رشته زبانشناسي تا اخذ مدرك دكتري ادامه تحصيل داد.
وي پس از بازگشت به ايران در گروهِ زبانشناسيِ دانشگاهِ تهران آغاز به كار كرد و در اقدامي مهم گروهِ زبانشناسي را از گروهِ فرهنگ و زبانهاي باستاني جدا كرد تا نخستين مدير گروهِ زبانشناسيِ همگاني باشد. تا آنكه به قول خودش «زمانِ تلخِ زندگياش» با بازنشستگي ناگهاني از دانشگاه فرا رسيد. بازنشستگي براي او كه همواره آرزو داشت همانند دكتر معين در دانشگاه بدرود حيات گويد، چيزي بيش از فاجعه بود. اما او به تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي ادامه داد.
زبانشناسي درس دشواري است كه آموختنش به دانشجويان زبان خارجي كه قرار است در سالهاي تحصيل خود زبانشناسي را به زبانهاي ديگر بخوانند، ضرورتي انكارنشدني است اما خواندن «آوايشناسي زبان فارسي» با استادي كه نتيجه سالهاي پژوهش خود را در اين كتاب نگاشته بود، اقبال بلندي بود.
*دكتراي زبان و ادبيات فرانسه
فراهنگ** 9053
تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۸
تهران- ايرنا- پير بود با كت چهارخانه ريز سفيد و مشكي. مهربان بود و شباهتي به تصوير هراسناك روي جلد كتاب قرمز رنگش نداشت. استاد ثمره عمري را در دانشگاه به آموزش زبان شناسي گذراند.